کيهان/ متن پيش رو در کيهان منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
 
  آيت‌الله سيد محمود طالقاني اگرچه از روحانيون مبارز و از نوادر انقلابيون موّحد و نستوه به شمار مي‌آيد و اگرچه از زمان آزادي از زندان در آبان 1357، با قدرت و صلابت از امام خميني رحمهًْ‌الله‌عليه و نهضت و انقلاب ايشان حمايت و پشتيباني کرد اما واقعيت اين است که مانند استاد مطهري و شهيد بهشتي و شهيد باهنر و... و حتي آيت‌الله منتظري از شاگردان و ياران نهضت امام نبود. افرادي که نام برده شدند و خيل عظيمي ‌از ديگر روحانيون مبارز حتي مجاهدان نستوهي چون آيت‌الله خادمي‌ و شهداي محراب مانند آيت‌الله ‌اشرفي اصفهاني، آيت‌الله صدوقي، آيت‌الله دستغيب و... هم اگرچه از شاگردان روح‌الله به شمار نمي‌آمدند اما همواره همراه و همگام و از ياران نهضت امام خميني محسوب مي‌شدند.
اما مبارزات آيت‌الله طالقاني، حکايت ديگري داشت. طالقاني در جريان نهضت ملي شدن صنعت نفت، تا به آخر با مصدق همراه بود و پس از کودتاي 28 مرداد 1332 نيز همراه مهدي بازرگان و يدالله سحابي و... در جرياني به نام «نهضت مقاومت ملي»، حضور داشت. 
در اوايل دهه 40 و در زماني که شاگردان امام خميني رحمهًْ‌الله‌عليه به اقصي نقاط ايران رفتند تا پيام‌هاي روشنگرانه استاد و رهبر خود را در مقابل تصويبنامه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي و عليه لوايح شش‌گانه موسوم به انقلاب سفيد به مردم برسانند، اما آيت‌الله طالقاني در کنگره جبهه ملي دوم سخنراني مي‌کرد و در جمع بازرگان و سحابي و دوستانشان، نهضت آزادي را متشکل از مسلمانان معتقد جبهه ملي تشکيل داد و همراه آنها وارد گود مبارزات دهه 40 شد، همراه آنها به محاکمه کشيده شد، با آنها به زندان رفت و همزمان با آنها آزاد شد. 
در تمام دوران دهه‌هاي40 و50 که امام، نهضت خويش عليه شاه و آمريکا را به پيش مي‌بردند و ياران امام در هيئت‌هاي موتلفه اسلامي و جمعيتي مخفي که بعدا به جامعه مدرسين معروف شد و بعد موتلفه دوم و جامعه روحانيت مبارز و... متشکل شدند اما آيت‌الله طالقاني در زندان و تبعيد و خارج از آن، در مسير مورد نظر خود با شاه مبارزه مي‌کرد. ياران امام در «مکتب قرآن» و «کانون توحيد» و مساجدي همچون الجواد و جاويد و قبا و جليلي و... جمع بودند و آيت‌الله طالقاني در مسجد هدايت سخنراني مي‌کرد و... اگرچه شهيد باهنر نيز در آن مسجد جلسات سخنراني داشت.
جدايي اين دو مسير به‌گونه‌اي بود که وقتي حضرت امام خميني رحمهًْ‌الله‌عليه در دي‌ماه  1357، شوراي انقلاب را تشکيل دادند، آيت‌الله طالقاني در ليست اوليه آن قرار نداشت و حتي پس از آزادي از زندان در آبان 57، بنا به احساس تکليف، خود يک شوراي انقلاب از  افراد مورد اعتمادش تشکيل داد، تا اينکه استاد شهيد مطهري پس از مشورت با امام، با آيت‌الله طالقاني نيز مذاکره کرده و ايشان، شوراي انقلاب خود را منحل نمود و به عضويت شوراي انقلابي درآمد که امام تشکيل داده بودند.
علي‌رغم همه اين تفاوت‌ها و جدايي‌ها، آيت‌الله طالقاني اوج ولايت‌مداري خويش را از همين برهه زماني به منصه ظهور رساند. در همان زمان برخي خناسان بودند که در گوش او زمزمه کرده و سابقه مبارزه و زندان‌هايش را عَلَم نموده و ايشان را  محق‌تر براي رهبري انقلاب نشان مي‌دادند. اما آيت‌الله طالقاني علي‌رغم محبوبيّتي که در ميان مردم داشت، به جاي خودمحوري و استفاده از آن محبوبيّت و حتي امکانات و فضايي که ساير نيروها براي وي فراهم مي‌آوردند، همواره بر رهبري حضرت امام و اطاعت محض از ايشان تأکيد ورزيد. 
نکته قابل تأمل اينکه آيت‌الله طالقاني از پيش، دسيسه استعمار و حاميان رژيم شاه را به خوبي دريافته بود که مي‌خواهند در برابر رهبري امام، رهبر‌تراشي کنند. او در گفت‌و‌گويي گفته بود: «من فکر کردم که چرا رژيم، ما را آزاد کرد و حال آن‌که آزادي ما مبارزه را تشديد خواهد کرد. با بررسي اوضاع و احوال انقلاب، به اين نتيجه رسيدم که عوامل دربار و ساواک مي‌خواهند من را در برابر رهبري امام علم نموده و به قطبي در برابر ايشان تبديل کنند.»1
آيت‌الله طالقاني از همان روزهاي آزادي از زندان تا پيروزي انقلاب و پس از آن، آماج تيرهاي دشمنان قسم‌خورده ملت بود تا به‌عنوان رهبري ديگر در برابر امام بايستد. پس از اينکه نظام سلطه جهاني دريافت، از پس رهبري قاطع و سازش‌ناپذير امام خميني رحمهًْ‌الله‌عليه، برنمي‌آيد، پروژه رهبر‌تراشي در برابر امام را به‌عنوان يکي از عاجل‌ترين راه‌هاي مقابله با نهضت اسلامي مردم ايران کليد زد و تلاش‌ها و طرح و توطئه‌هاي بسياري در اين مسير به کار گرفت و بسياري از نيروهاي در نمک خوابانده خود را از درون پستوها و صندوق‌خانه‌ها بيرون کشيد. 
از جمله بازوهاي اجرايي سياست رهبر‌تراشي استکبار، نيروهاي معاندي همچون گروهک  ‌تروريستي مجاهدين خلق بودند که از همان ابتداي سر برآوردن در ايام پيروزي انقلاب، با علم کردن پرچم «پدر طالقاني» سعي کردند به‌عنوان اولين عناصر در جهت جدا کردن طالقاني از انقلاب عمل کنند و در همين جهت بود که پس از رنجيده شدن طالقاني از دستگيري پسرش و رفتن از تهران، در بيانيه‌اي تحريک‌آميز و به‌عنوان اطلاعيه سياسي- نظامي شماره 22 (که پيش از اين تنها در موارد انجام عمليات مسلحانه صادر مي‌شد) يعني در واقع نخستين اطلاعيه سياسي-  نظامي پس از انقلاب، اعلام کردند همه نيروهاي نظامي خود را (البته با سلاح‌هاي غارت‌شده از ملت) در اختيار آيت‌الله طالقاني قرار مي‌دهند. 
اين رويکرد ضدانقلابي بسيار شديدتر از حمايتي بود که اين گروهک ‌تروريستي در آستانه 30 خرداد 1360 از بني‌صدر به عمل آورد و وي را به هواي ايستادن در مقابل رهبري انقلاب، به وادي هلاکت کشانيد. آيت‌الله طالقاني اگر وارسته و فرهيخته و ولايت‌مدار نبود، در آن شرايط نوپايي انقلاب و آشفتگي نيروهاي انتظامي ‌و نظامي و حتي به بهانه سر و سامان دادن به اوضاع، مي‌توانست با چنين رويکردي همراه شده و به دام منافقين بيفتد.
اما  او پس از آن ماجرا و ديدار با امام در سخنراني مفصّلي در مدرسه فيضيه قم، پاسخ جدايي‌طلبي منافقين را چنين داد:
«... بايد آگاه باشيم، بايد هوشيار باشيم. بايد انقلاب خودمان را با آگاهي، با اين رهبري قاطع و هوشيار و آگاه مورد افتخار، امام خميني... حفظ کنيم...»2
ايشان فرداي آن روز نيز در مصاحبه‌اي درباره رهبري امام گفت:
«... رهبري حضرت آيت‌الله خميني را نه ما بلکه دنيا پذيرفته است، همه مي‌دانند که اين رهبري، رهبري غيرعادي بود، بر طبق موازيني که دنيا در رهبري دارد، نبود، رهبري است که منشأ آن ايمان، تقوا، وارستگي، صميميت و قاطعيت است.»3
طالقاني روز به روز که از انقلاب مي‌گذشت، گويي ارادت بيشتري نسبت به حضرت امام پيدا مي‌کرد و هرچه وسوسه‌گران چپ و راست در گوشش زمزمه مي‌کردند، انگار که بيشتر به حقانيّت امام خميني و راهشان اطمينان مي‌يافت.اين را مي‌توان در موضع‌گيري‌هاي بعدي و سخنراني‌هاي ديگر مرحوم طالقاني در روزهاي بعد به وضوح مشاهده کرد. او در سخنراني سي تير 1358 در ميدان بهارستان و در جمع مردم، بيشتر از هميشه خود را در برابر عظمت امام، خاضع و خاشع نشان داد. آيت‌الله طالقاني در آن روز درباره حضرت امام گفت:
«رهبري و شخصيت رهبر به قدري قاطع، به قدري داراي ايمان و حسن نيت است که کمتر مي‌توانيد شما رهبري مثل آيت‌الله خميني پيدا کنيد. گروه‌هايي گله مي‌کنند که ما راه نداريم، بيخود گله مي‌کنند. يک گوش شنوا و «اُذُن واعيه» همان‌طوري که قرآن در وصف پيغمبر گفته است، حرف‌ها را مي‌شنود، مي‌سنجد، و بعد آنچه که صحيح است و درست است و قابل اجرا است دستور مي‌دهد. من گاهي که مسافرت به قم مي‌کنم بعضي خيال مي‌کنند فقط براي يک مسئله مهم سياسي است، روزنامه‌ها جنجال مي‌کنند، سروصدا، خط‌هاي درشت. بله، تبادل‌نظر هست. ولي مهم‌تر از اين؛ من هر وقت احساس ضعف مي‌کنم، گاهي يأس برايم پيش مي‌آيد، از چنين رهبري قاطعيت، توکل، ايمان، خلوص او الهام مي‌گيرم.»4
اوج ولايت‌مداري آيت‌الله طالقاني در خطبه‌هاي نماز عيد فطر سال 1358 نمايان شد. ايشان در آن خطبه‌ها، ضمن تبيين راه مستقيم انقلاب و اسلام، با محکوم کردن گروهک‌هاي ضدانقلاب و‌ اشاره به اينکه براي مسامحه با برخي از اين گروه‌ها، حتي مورد عتاب رهبر انقلاب قرار گرفته، گفت:
«... من‌ خودم‌ را براي‌ دفاع‌ از اينها داشتم‌ فديه‌ مي‌کردم. حتي‌ در مقابل‌ بعضي‌ از تنگ‌‌نظرها، اندک‌‌بين‌ها من‌ را متهم‌ مي‌کردند. حتي‌ خود رهبر به‌ من‌ مي‌فرمود: «شما چرا مسامحه‌ مي‌کنيد در برابر اينها؟» گفتم: «آقا، اينها شايد به‌ نصيحت، موعظه، تغيير اوضاع، تغيير شرايط، جذب‌ بشوند به‌ عامهِ‌ مردم.» و ديگر حوصلهِ‌ همه‌ را سرآورند. اين‌ رهبري‌ که‌ سراپا دلسوزي‌ نسبت‌ به‌ مستضعفين‌ و محرومين‌ است، ببينيد چطور او را به‌ خشم‌ آوردند. اين‌ کار بود؟ حالا بچشند جزاي‌ اعمال‌ خودشان‌ را. کارهايي‌ که‌ کردند. ديگر در مردم‌ جا ندارند، بروند فکر ديگري‌ بکنند...»5
از همين روي بود که امام پس از درگذشت آيت‌الله طالقاني، در 19 شهريور 1358، او را ابوذر زمان، مالک‌ اشتر و بازوي تواناي اسلام خواندند. ايشان در پيامشان به مناسبت رحلت آيت‌الله طالقاني فرمودند:
«... او يک شخصيتي بود که از حبسي و به حبس و از رنجي به رنج ديگر در رفت و آمد بود و هيچ‌گاه در جهاد بزرگ خود سستي و سردي نداشت. من انتظار نداشتم که بمانم و دوستان عزيز و پرارج خودم را يکي پس از ديگري از دست بدهم. او براي اسلام به منزله حضرت ابوذر بود. زبان گوياي او چون شمشير مالک ‌اشتر بود، برنده بود و کوبنده...»
همچنين حضرت امام خميني رحمهًْ‌الله‌عليه در ديدار با خانواده آيت‌الله طالقاني، شخصيت او را چنين تشريح کردند:
«... مرحوم آقاي طالقاني مستقيم بود، مستقيم فکر مي‌کرد، مستقيم عمل مي‌کرد، انحراف به چپ و راست نداشت، نه غرب‌زده بود و نه شرق‌زده، اسلام‌زده بود، دنبال تعليمات اسلام بود و براي يک ملت مفيد بود و رفتنش ضايعه‌ است...»
__________________________
1- روزنامه اطلاعات، 18/6/59
2- سخنراني آيت‌الله طالقاني در مدرسه فيضيه ـ 31 فروردين 1358
3- اطلاعات ، ۱ ارديبهشت ۱۳۵۸، صفحه ۴و۷
4- سخنراني آيت‌الله طالقاني به مناسبت سالروز قيام 30 تير ـ ميدان بهارستان ـ 30 تيرماه 1358
5- خطبه دوم نماز عيد فطر، آيت‌الله طالقاني، دوم شهريور 1358، به نقل از روزنامه اطلاعات 1384/6/19، صفحه 6

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar