آیا هاشمی امام را گول زد؟

فارس/ متن پيش رو در فارس منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست.
مي گوئيم اينکه توهين به امام است. امام را چه فرض کرديد؟ فردي بي اطلاع از اوضاع و بي اراده مقابل اطرافيان؟ مي گويند مثل ماجراي حکميت اميرالمومنين وصلح امام حسن. مي گوئيم خب سخنان اخير رهبري را چه مي کنيد که فرمود مدبرانه؟
محسن مهديان در يادداشتي تحت عنوان «آيا هاشمي امام را گول زد» نوشت:
"آيا هاشمي امام را گول زد؟" تيتر بدي است؟ احتمالا مي گوئيد توهين به امام است. بله حق مي دهم. ولي تحليل برخي عزيزان انقلابي درباره قطعنامه دقيقا همين ميزان توهين آميز به ساحت حضرت امام است.
خلاصه حرف شان اينست که عده اي اهل خدعه امام را دوره کردند و تحت فشار قرار دادند و اما ناچار شد جام زهر را بنوشد.
مي گوئيم اينکه توهين به امام است. امام را چه فرض کرديد؟ فردي بي اطلاع از اوضاع و بي اراده مقابل اطرافيان؟ مي گويند مثل ماجراي حکميت اميرالمومنين وصلح امام حسن. مي گوئيم خب سخنان اخير رهبري را چه مي کنيد که فرمود مدبرانه؟ ميگويند امام نيز مانند اميرالمومنين ناچار شد تن به فشار اطرافيان دهد و انتخاب ديگري هم نداشتند لذا تدبير يعني همين.
عجيب است اين سطح امام شناسي. عجيب تر فهم نادرست از نظام امام-امت است.
چرا حل و فصل اين موضوع مهم است؟ چون همين امروز هم عده اي که برخي سخنان رهبري را فهم نمي کنند، هرازگاهي مي گويند رهبري خودشان خوب اند. ولي امان ازدفتر و بيت و فشار روحاني و کدکش ها و خبربيارها و بولتن سازان براي ايشان.
برادران خوبم
مهمترين و کليدي ترين نقش امام جامعه هدايت است. هدايت نيز نمي تواند بدون اعتنا به حال مردم و زمانه جامعه باشد. امام جامعه هيچ گاه با فشار اطرافيان تصميمش عوض نمي شود ولي وقتي شرايط مردم و جامعه را مي بيند با هدف هدايت با آنها مدارا ميکند و تصميمش را تغيير مي دهد.
امام خميني در پيام قطعنامه مي گويد "به مصلحت مسلمين تن دادم" رهبرانقلاب مصلحت را توضيح مي دهند: "قبول قطعنامه بخاطرفهرست مشکلاتي بود که مسئولين به امام دادند" امام در پيامشان مي گويند: " تاکيد مي کنم که گمان نکنيد که من در جريان کار جنگ و مسئولان آن نيستم. مسئولين مورد اعتماد من مي باشند"
براي نقد هاشمي و روحاني و رضائي غيره راه بسيار است. چرا امام را هزينه ميکنيم؟
امام بخاطر شرايط کشور با مردم مدارا کردند. مدارا و مراعات کليد واژه کليدي امام در توجه به سلوک فردي و مديريت اجتماعي است و نه تنها عقب نشيني نيست که نرمش قهرمانانه براي رشد جامعه است. لذا همين جام زهر به تعبير رهبرانقلاب با تدبير قطعنامه شيرين شد. 11/07/1369
مذاکره نيز همين بود. برخي خيال مي کنند رهبري تحت فشار روحاني به مذاکره تن داد. خودشان مي فرمايند مجوز مذاکره براي دولت قبل بود. ۱۳۹۵/۰۳/۲۵. يعني خواست مردم را ديدند. اين نيز براي رشد جامعه در يک تجربه واقعي بود تا متوجه باشند پيروزي در تاب آوري و ايستادن روي پاي خودمان است.
در ماجراي حکميت و صلح امام حسن هم العياذ بالله امام تحت فشار چهارتا اهل خدعه تصميم نگرفت. به مردم و جامعه اش نگاه کرد. وقتي طرح حکميت مطرح شد 20 هزار نفر شمشير بدست مقابل اميرالمومنين صف کشيدند. حضرت فرمود کاش دو نفر در اين سپاه مثل مالک بودند. حتا در ماجراي تعيين حکم نيز هر چه حضرت از ساده لوحي ابوموسي گفت آنها قبول نکردند.
در قصه صلح امام حسن که اوضاع بدتر بود. رهبري مي فرمايد صلح امام حسن ناشي از بي بصيرتي مردم آن زمان بود. در جاي ديگر مي فرمايد حضرت وقتي وضعيت مردم زمانه خود و جامعه و سپاه را ديد اطمينان پيدا کرد اگر 10 سال ديگر هم جنگ ادامه پيدا کند چيزي تغيير نمي کند.11.2.68
بنابراين اينطور نبود که چند نفر امام را دوره کنند و حضرت از سراکراه تصميم بگيرد. چه حکميت و چه صلح امام حسن نيز بر اساس شرايط و خواست مردم اتخاذ شد و البته خواص آن دوران نيز برامده از همان جامعه و عصاره همان مردم بودند. لذا اين تلقي از امام معصوم خلاف عصمت که هيچ و بلکه خلاف تدبير و عقلانيت است.
نتيجه اينکه مدارا با مردم با هدف رشد و هدايت آنها سرنوشتش فقط پيروزي است. نتيجه جام زهر امام را رهبرانقلاب شيريني مي دانند. نتيجه مذاکره نيز رشد بصيرت تاريخي وتجربي مردم بود. رهبرانقلاب در باره صلح امام حسن نيزمي فرمايند که اين نرمش قهرمانانه موجب قدرت يافتن جبهه حق گشت. (حلقات انسان 250 ساله و دو امام مجاهد)
و اما پي گيري ارزشهاي انقلابي و اسلامي در گروي حضور و ظهور مردم پاي ارزش هاست. حرکت امام جامعه متناسب با رشد جامعه است. هرميزان جامعه آماده تر باشد حرکت به سمت آرمانها نيز تسريع مي شود. هرميزان کندي در خيزش و قيام مردمي باشد، امام جامعه متناسب با شرايط اجتماعي با امت مدارا مي کند و متناسب با همان زمانه تصميم مي گيرد و جريان هدايت را در همين مدارا و رعايت حال جامعه قرار مي دهد. لذا حساب تصميم امام در هر زماني از سستي ها و کم کاري ها و سهل انگاري هاي ناشي از غفلت خواص و عدم بصيرت اجتماع جداست. رهبر جامعه بر اساس شرايط مردم تصميم مي گيرد. لذا اينجا نقش خواص در تقويت روحيه دينداري و قيام مردم اهميت دارد. هر ميزان خواص جامعه نسبت به رشد بصيرت و سبک زندگي مومنانه مردم نقش آفريني بيشتري داشته باشد راه براي حرکت کشور به سمت آرمان ها و هدايت توسط امام جامعه مساعد ترست.