همه چی خراب شد!...روایت واقعی از قماربازها

اعتماد/متن پيش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن در اخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
علي ولياللهي/ «من به معناي واقعي زندگيمو دادم رفت.» اين پاسخ ميثم يک قمارباز اهل تهران است. در پاسخ به اين سوال که «آخرش چي شد؟» بعد ميثم ادامه ميدهد: «من يه دفتر کار خوب داشتم. چند نفري هم کارمند داشتم. هميشه ۲، ۳ تا ماشين زير پام بود. خونه و زندگي مرتبي داشتم. کسايي توي زندگيم بودن که دوسشون داشتم. همه جا اعتبار داشتم. عزت و احترام و هر چيزي که بتوني فکرشو بکني که بشه باهاش راحت زندگي کرد يا حتي يه زندگي رويايي. الان ديگه هيچ کدومو ندارم. توي کمتر از دو سال.» يک مکث کوتاه و بعد اضافه ميکند: «همش رفت.»
در چند روزي که روي پرونده قمار تحقيق کردم با خيلي از آدمهايي که وارد اين مسير شدند حرف زدم. برنده، بازنده، پاک باخته، آنهايي که تفنني بازي ميکنند، آنهايي که معتاد شدند و آنهايي که گفتند «چند سال پيش خيلي بازي ميکردم ولي الان گذاشتم کنار.» روايتهاي اين آدمها در شروع بسيار شبيه به هم است. «چرا قمار ميکني؟» پاسخ اين سوال از دو حالت خارج نيست. اشکان ميگويد: «الان که بازي نميکنم خوشبختانه. ولي چند سال پيش که جوون بودم برامون جذاب بود اين چيزا. يه سري تصوراتي هم داشتيم که الان مثلا ده هزار تومن بذاريم مي تونيم يه تومن برداريم.» مجيد جوابش خيلي کوتاه است: «پول راحت!» نسيم از دوستش که به پول خوبي از طريق قمار رسيده بود اشاره ميکند و ميگويد: «يکي از دوستامو ديدم که يهو خيلي وضعش خوب شد. ازش پرسيدم چيکار کردي اونم بهم سايت بت رو معرفي کرد و بهم ياد داد چهجوري شرط ببندم. ميخواستم مشکلات زندگيمونو حل کنم.» ميثم هم نظرش اين است که «تقريبا ۹۰ درصد آدمايي که کلا شرطبندي و قمار ميکنن اولش فقط به چشم سرگرمي بهش نگاه ميکنن. وقتي ميبازن هدفشون ميشه زنده کردن پولشون.»
به هر حال چه کنجکاوي و هيجان باشد، چه پولدار شدن و حل کردن مشکلات اقتصادي، آدمها يک روز از طريق لينک توي بيوي صفحه يک سلبريتي در فضاي مجازي يا يک لينک در کانال تلگرامي که عضوش هستند يا به پيشنهاد يک دوست تصميم ميگيرند فرم ثبتنام را تکميل کنند. انتخاب سايت براي بازي يکي از دغدغههاي قماربازها به حساب ميآيد. بازيهاي متنوع، آپشنهاي زياد، ضرايب بالا، امنيت سايت، پرداخت به موقع، سقف برداشت بيشتر در شبانهروز و واسط کاربري راحت از جمله ويژگيهايي است که براي يک فرد اهميت دارد. هرچقدر کسي که بازي ميکند تجربه بيشتري داشته باشد به اين مسائل دقيقتر نگاه ميکند. مثلا ميثم ميگويد: «من معمولا سايتي رو انتخاب ميکنم که شلوغ باشه. مطمئن باشم از پرداخت پولي که بردم و تنوع بازيها هم مهمه.» امير چند سايت را نام ميبرد و به اين نکته اشاره ميکند که «من فقط با سايتاي خارجي کار ميکنم. چون مطمئنن» نکته مهم در اين بين تاثيرات تبليغات کلامي و اعتماد متقابل است. آدمها ممکن است صرفا به واسطه اعتماد به يک دوست يا فردي موجه به يک سايت خاص بروند. نسيم يکي از اين افراد است. «دوستم بهم گفت توي فلان سايت بازي کنم و منم قبول کردم.» نيلوفر هم ميگويد: «وقتي ميخواستم شروع کنم از دوستم که چند سال بازي کرده بود پرسيدم کدوم سايت برم.» اشکان هم يادش ميآيد که اولين سايت بتي که به آن سر زد پيشنهاد دوستش بود. با اين حال مهرداد و مجيد نظر متفاوتي دارند. مهرداد معتقد است: «آدم موجهي توي بت وجود نداره!» و مجيد هم ميگويد: «توي شرطبندي فهميدم هيچ پيامي رو از سمت هيچکسي نبايد جواب بدي. اينجا فقط خودتي و خودت.»
بعد از انتخاب سايت و واريز وجه از طريق درگاه بانکي يا رمزارزها يا کارت به کارت و شارژ شدن حساب کاربري نوبت انتخاب بازي است. هر کاربر در سايت شرطبندي با چند نوع بازي طرف است. پيشبيني مسابقات ورزشي، بازيهاي ورق، انفجار، تخته و غيره. معمولا آنهايي که حرفهاي هستند فقط سراغ يک بازي ميروند. برخي ديگر هم بدشان نميآيد ساير بازيها را امتحان کنند. مثلا مجيد ميگويد: «من فقط پيشبيني بازي ميزنم.» اما ميثم معتقد است: «بستن روي بازيهاي فوتبال به کار من نمياد. سودش به ريسکش نميارزه.» نيلوفر هم جزو کساني است که هم پيشبيني ميکند هم بازي ورق. او ميگويد: «اون چيزايي که بلدم رو بازي ميکنم.» گرچه در انتخاب بازيها سلايق متنوع است اما بيشتر افرادي که در اين زمينه فعاليت ميکنند روي يک نکته تاکيد دارند. اينکه بايد نسبت به بازي مورد نظر اطلاعات داشته باشي. مجيد ميگويد «اوايل براي پيشبيني بازي هر نتيجهاي به ذهنم ميرسيد ميزدم ولي بعدا فهميدم که بايدبه بازيهاي آخر تيما، وضعيتشون توي جدول، مصدوما و محروما، نياز به برد و همه اين چيزا توجه کنم و بعد شرطم رو ثبت کنم.» ميثم هم مهارت داشتن در بازي را جزو اصليترين ويژگيهاي يک قمارباز ميداند و ميگويد: «بايد اون چيزي رو بازي کني که توش مهارت داري. اگه خيلي ماهر باشي کاربراي ديگه رو ميبري و اگه ناشي باشي همون اول باخت ميدي.» اشکان اما به نکتهاي کاملا متفاوت اشاره ميکند: «بعد از مدتي چنان به قمار عادت ميکني که فقط ميخواهي بازي کني. اگر مسابقات معتبر فوتبال نباشد ميروي روي دسته ۵ جاماييکا يا مسابقات تنيس در فلان کشور دور افتاده شرط ميبندي. در حالي که ميداني نصف اين مسابقات اصلا برگزار نميشود و فقط در سايت آمده تا پول تو را بخورد. يا وقتي اينها را هم پيدا نميکني ميروي توي پوکر يا رولت يا بازيهاي ديگر چون بيکاري و فقط دوست داري بازي کني.»
وقتي بازي شروع ميشود و پروسه پر و خالي شدن حساب کاربري يا به اصطلاح سادهتر برد و باخت آغاز ميشود، تازه اصل داستان استارت ميخورد. اينجا دقيقا نقطهاي است که يک فرد به سختي ميتواند تصميم درستي اتخاذ کند. اينکه وقتي پول قابل توجهي برنده شد کنار بکشد يا وقتي افتاد روي دور باخت بکشد بيرون. اين پروسه آن قدر سريع اتفاق ميافتد و آن قدر رفت و برگشت در آن زياد است که اکثر قماربازها نميدانند بعد از مدتي چقدر بردهاند و چقدر باختهاند. با اين حال همه متفقالقول ميگويند مطمئن هستند که ترازشان منفي است. يعني بيشتر باختهاند. محمد يکي از کساني است که تفنني شرطبندي ميکند. او در پاسخ به اين سوال ميخندد و ميگويد: «نميدونم بابا. نميشينم حساب کنم که.» ميثم هم نظرش اين است که «عمرا کسي توي سايت پول ببره. مگه پول خرد» شيدا در اين باره توضيح ميدهد: «در مجموع بخواي بگي در يه تايم کوتاه ممکنه برده باشي و در يه تايم ممکنه باخته باشي. در مجموع باخت زياد داره.» نسيم خيلي ساده ميگويد: «تهش که باخته! از هر هزار نفر يه نفر شايد برنده باشه.» نيلوفر هم سعي ميکند ديدگاه فلسفي به ماجرا بدهد: «ما هميشه بازندهايم. توي زندگيمون هميشه باختيم. توي قمارم همينطور.»
باخت توي سايت بت هميشه به خود آدم، مهارتهايش يا شرطهاي اشتباه بستگي ندارد. اشکان ادعا ميکند با تراز مثبت از قمار خارج شده با اين حال او جزو کساني است که در سايت مورد کلاهبرداري قرار گرفته است. «توي سايت وين ۹۰ بازي ميکرديم. من بازيهاي بسکتبال رو ميبستم و دوستم بازيهاي فوتبال. يه ميليون گذاشتيم و کرديمش ۳۳ ميليون. اما وقتي شروع کرديم به برداشت، اولين ۳ تومن رو که کشيديم بيرون اکانتمون بسته شد. هرچي پيگيري کرديم به جايي نرسيديم. ادمين سايت جوابمون رو نميداد. دوستم واسه اينکه تست کنه يه اکانت ديگه ساخت. بازم وقتي پول بردش زياد شد بلاکش کردن.» مجيد هم ميگويد: «براي خودم پيش نيومده پولم رو بخورن اما يکي از دوستام توي يه سايت ايراني پول بردش رو بهش ندادن و حسابش بسته شد.» با اين حال همه سرنوشتها به همين راحتي نيست. انتهاي بازي تازه جايي است که تراژدي آغاز ميشود. درست وقتي از آدمها ميخواهي دقيق بگويند که بعد از چند سال قمار در چه وضعيتي هستند. ميثم که مدعي است هيچ کس نتوانسته رو در رو او را توي قمار ببرد، ميگويد: «آدم توي سايت قمار همه زندگيشو ميذاره مياد بيرون. تازه اگه خيلييييي قمارباز باشه. وگرنه ممکنه بلاهاي بدتري هم سرت بياد. بعدش آدم به خودخوري ميافته و تنها دغدغهت ميشه اينکه نري توي جوب.» ميثم ادامه ميدهد: «ميدوني توي اين داستان شايد آدم بتونه همه چيو جبران کنه ولي آدمايي رو از دست ميده که اصلا نگم برات! نگم برات! فکر کن! يه هروييني دزد و داغون زيگيلي رو در نظر بگير. اينايي که ميرن تو بت به جايي ميرسن که شرايطشون از اون هرويينيه خطرناکتر ميشه واسه خودشون.» با اين حال وقتي از ميثم ميپرسم «هنوز هم قمار ميکني؟» سرش را به نشانه بله تکان ميدهد. «چرا؟» و جواب ميدهد: «ديگه همه چيو از دست دادم واسه من بدتر از اين نميشه.» نسيم از کشيدن کارش به طلاق ميگويد و وقتي از او ميپرسم دقيقا چه اتفاقي افتاد پاسخ ميدهد: «خراب شد ديگه! همه چي خراب شد.» او در مقابل اصرار من فقط اين نکته را اضافه ميکند که «او نقد به سايت قمار وابسته شدم که زندگي مشترکم يادم رفت.» عجيب آنکه نسيم هم مثل ميثم هنوز نتوانسته از شر قمار راحت شود. در اين بين يک نفر هم به صورت ناشناس پيامي فرستاد و نوشت: «قمار يعني پول عمل يکي از عزيزانت رو ببري و به اميد بيشتر شدنش بازي کني ولي همهشو ببازي و بعد ببيني عزيزت هر روز از درد ضجه ميزنه.»
جدا از باخت دادن خيلي از اوقات فرد قمارباز مورد فيشينگ قرار ميگيرد و اين درد مضاعفي است که يک قمارباز در ايران متحمل ميشود. عده زيادي هر روز در پليس فتا اقدام به ثبت شکايت در اين زمينه ميکنند. يکي از اين افراد ميگويد: «داداش کوچيکه من سه ماه پيش رفت توي سايت يکي از اين آشغالا که اگر اشتباه نکنم اسمش ولف بت بود. رفت بازي انفجاري کرد. بيخبر از همه جا فرداش مادرم از خواب بيدار شد ديد اساماس برداشت از حساب براش اومده. دقيقا ۶۶ ميليون تو حساب مادرم بود که خاليش کردن. داداش خنگ من با کارت بانکي مادرم رفته بود تو سايت به خيال خودش درآمد داشته باشه غافل از اينکه با فيشينگ حسابو خالي کردن. رفتيم شکايت کرديم معلوم شد پول مستقيم فرستاده شده ترکيه.»
اين واقعيت که قمار اعتيادي است که رهايي از آن بهشدت سخت است، آدم را به فکر فرو ميبرد. اينکه افرادي مثل ميثم يا نسيم و چند نفر ديگر با اينکه همهچيزشان را از دست دادهاند اما باز هم نميتوانند بيخيال شوند غمانگيز است. اين افراد همه استدلالهاي مربوط به بد بودن قمار را ميدانند. حتي خودشان هم ميگويند قمار کار احمقانهاي است. ميثم ميگويد: «اصلا نميدونم چرا قمار ميکنم. به خدا اصلا ازش لذت هم نميبرم.» نسيم هم ميگويد: «مزخرفه! مزخرف!» همين مساله ثابت ميکند اعتياد به قمار يک بيماري است. يکي از دوستان کارمندم چند سال پيش ميگفت «هر وقت حقوق ميگيرم بايد يه بخشي رو بذارم واسه بت زدن. دست خودم نيست.» در اين شرايط دليل اشکان که قماربازي حرفهاي بود و يک روز تصميم گرفت کنار بکشد جالب توجه است. وقتي از او ميپرسم چه شد که قمار را ترک کرد؟ او به هيچ يک از دلايل معمولا شنيده شده بد بودن قمار اشاره نميکند و در عوض از زاويهاي ديگر به قضيه نگاه ميکند. «ما با چند تا از دوستان وارد شرطبندي شديم. سيزده چهارده نفر بوديم. همون دوران که من و دو سه نفر از دوستام ميبرديم و حسابامون شارژ بود، ميديديم بقيه دوستامون دارن ميبازن و داغونن. ما اون موقع فهميديم پول برد ما از جيب امثال فرشيد اميرشقاقي و پويان مختاري يا هر کسي که سايت مال اونه نمياد. در واقع ما داشتيم پول دوستاي خودمون که با هزار بدبختي به دست آورده بودن رو ميگرفتيم و خرج ميکرديم. يه بار خواستم به دوستام بگم اونا هم مثل من شرط ببندن تا برنده شن بعد ديدم چه فرقي ميکنه؟ بالاخره حتي اگر هممون هم برنده شيم داريم پول يکسري آدم ديگه رو ميگيريم. واسه همين کشيديم کنار. فکر کردم شايد نتونم کل قمار رو تعطيل کنم اما ميتونم به اندازه سهم خودم بيايم بيرون.»