بازخوانی پرونده ترور شهید مطهری

الف/متن پيش رو در الف منتشر شده و انتشار آن به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
علياکبر ناطقنوري ميگويد: بعد از شهادت مرحوم مطهري به دست گروه فرقان، با جمعي از دوستان نشستيم و گفتيم که نميشود بنشينيم و هر روز مغزهاي متفکر ما را بزنند، خوب است گروهي درست کنيم و به تعقيب و مراقبت فرقانيها بپردازيم. شايد بتوان گفت که هسته اوليه اين گروه: بنده، آقاي نقاشيان و آقاي محمد هنردوست بود و طولي نکشيد که موفق شديم در يک شب، ١٥ خانه تيمي آنها را کشف کنيم و افراد آنها را در آن خانهها از جمله رهبر گروه اکبر گودرزي را دستگير کرديم.
سالهاي اول انقلاب موجي از ترور و خشونت کشور را فرا گرفت و نيروهاي مؤمن به مکتب امام توسط دشمنان ملت به شهادت رسيدند. سازمان منافقين و گروه فرقان دو تشکيلات نظامي مخالف جمهوري اسلامي نوپا بودند که بهمرور دست به ترورهاي زيادي زدند. فرقان را شايد بتوان اولين گروه تروريستي پس از انقلاب در نظر گرفت که کار خود را با ترورهاي مطرحي شروع کرد.
شرق در ادامه نوشت: بهمناسبت سالروز ترور شهيد مطهري با تکيه به روايتهاي مختلف ازسوي شخصيتها، احزاب و گروهها و مطبوعات وقت نگاهي داشتيم به سرنوشت اين گروه و ترور شهيد مطهري که مشروح آن را ميخوانيم.
اکبر گودرزي اهل لرستان -روستاي دوزان در نزديکي اليگودرز، جايي ميان خمين و اليگودرز- بود، فرقانيها به او ميگفتند «چوپانزاده آزاده». در شناسنامهاش آمده بود متولد ۱۳۳۸، اما اقوال تاريخي سال ۱۳۳۵ را محتملتر ميدانند. در سال ۵۱ يا ۵۲ عازم خوانسار شد و مدتي در مدرسه علميه آنجا تحصيل کرد؛ سپس يک سال در قم ماند و پس از آن به تهران آمد و مدتي را در مدرسه چهل ستون و سپس در مدرسه حاج شيخ عبدالحسين ماند که در سال ۵۶ آنجا را نيز ترک کرد و از لباس طلبگي هم خارج شد. او علاوهبر درس طلبگي، درس جديد را هم تا کلاس يازدهم خواند.
گودرزي ميخواست طلبه مدرسه مجتهدي شود. مجتهدي او را نپذيرفت: «وقتي که گودرزي آمد که طلبه بشود، چون خيلي چهره زشتي داشت و ديدم نورانيت ندارد گفتم تو به درد طلبگي نميخوري. طلبه بايد چهرهاي جذاب داشته باشد».
عزت شاهي از مبارزان مسلمان قبل از انقلاب در خاطراتش روايتهايي از بازجوييهاي او نقل ميکند: «زندگي فقيرانه و محرومي را در پشتسر داشت و کمي از اين بابت عقدهاي بود. در جواني تلاش کرده بود که به حوزه علميه راه يابد، قم او را نپذيرفت؛ اما توانست در حوزه مسجد جامع تهران درس بخواند. شبها همانجا ميخوابيد. طولي نکشيد که از آنجا نيز بيرونش کردند. سپس به مدرسه شيخ عبدالحسين (مسجد ترکها) رفت و بعد از مدتي از آنجا هم بيرونش کردند. بعد از مسجد قبا سردرآورد، آقاي مفتح نيز از آنجا بيرونش کرد. اين برخوردها نوعي سرخوردگي و حالت نفرت در او به وجود آورد و براي بيرونآمدن از اين سرخوردگي، تشکيلات فرقان را راهاندازي کرد».
گودرزي در سال ۱۳۵۶ کلاسهاي تفسير در مناطق مختلف تهران (نازيآباد، سلسبيل، قلهک، جواديه و خزانه) برپا و نيروهايش را نيز از همين جلسات جذب ميکرد. البته برخي از اين جلسات هم به اقتضاي فضاي آن سالها در خانههاي افراد علاقهمند تشکيل ميشد.
فرقانيها در سالهاي ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ جلدهاي زيادي از تفسير قرآن خود را با عنوان «پيام قرآن» منتشر کردند؛ همچنين در همين زمان کتابي نيز با عنوان دعا، تجلي خداگونگي انسان که تفسير «صحيفه سجاديه» بود، ازسوي فرقان منتشر شد. مضامين کلي کتابها ارائه تفاسيري انقلابي و البته التقاطي از دين بود؛ براي مثال آنها آيه دوم سوره بقره را ايمان غيب به انقلاب تفسير کرده بودند؛ همچنين وحي را شناخت پديده نسبت به راه تکامل تعبير کرده بودند. ارائه اين تفاسير نگرانيهاي زيادي را ايجاد کرد؛ ازاينرو شهيد مطهري در سال ۱۳۵۶ واکنش نشان داد و شروع به نقد آنها کرد.
مساجدي که گودرزي جلسات قرآن را در آنها برگزار ميکرد، عبارت بود از مسجد الهادي خيابان شوش، مسجد فاطميه خزانه، مسجد رضوان خيابان اتابک، مسجد شيخهادي و مسجد خمسه قلهک. مسجد «اعظم» هم که کتابخانه قائم در آن بود و جوانان مذهبي به آنجا رفتوآمد داشتند، در اختيار علي حاتمي (که در زندان خودکشي کرد)، يکي از پيوستگان به فرقانيها، بود و افرادي را در همانجا جذب اين گروه کرد.
اين گروه که همزمان با رشد فزاينده نسل جديد مذهبي و متأثر از جريانهاي روز برآمده بود، توانست عدهاي را در شماري از مدارس و مساجد تهران جذب کند؛ از آن جمله مدرسه «جهانآرا» بود که شماري از معلمان آن (مانند علي حاتمي و حسن نوري که دومي از ترورکنندگان مرحوم مفتح بود) جذب فرقان شدند. سازمان اصلي فرقان روي دوش گودرزي بود که کساني مانند سعيد واحد، محسن سياهپوش، حميد نيکنام، علي اسدي و بهرام تيموري، زير نظر مستقيم او بودند.
ترورهاي فرقان
از ترورهاي مطرح اين گروه ميتوان به موارد زير طبق گفتههاي هادي خسروشاهي اشاره کرد: سيدهادي خسروشاهي، روحاني مبارز و انقلابي درباره ترورهاي انجامشده به دست فرقان در گفتوگويي با نشريه يادآور گفته بود: فرقانيها فهرست بلندبالايي از شخصيتهاي مختلف تهيه کرده بودند که به قول خودشان، هفتهاي يکي از آنها را ترور کنند! محصول اين توطئه خائنانه ترور ۲۰ نفر بود که از آنها ۹ نفر، ازجمله آيتالله مرتضي مطهري، آيتالله قاضي طباطبايي، دکتر محمد مفتح، سرلشکر محمدولي قرني، حاج مهدي عراقي، حسام عراقي، تقي حاجطرخاني، شيخ قاسم اسلامي و... شهيد شدند و شش نفر ازجمله آيتالله آقا رضي شيرازي، آيتالله هاشمي رفسنجاني، آيتالله ربانيشيرازي، آقاي حسين مهديان و... مجروح شدند.
پنج نفر ديگر هم که در ميان آنها دو کارخانهدار و يک تبعه آلماني و يک واعظ دوران رژيم قبل (محسن بهبهاني) و يک مداح (سيدجواد ذبيحي) که از زندان آزاد شده بود، ديده ميشود، اينها هم به دست فرقه فرقان ترور شدند. گودرزي درنهايت در تاريخ ۱۸ دي ۱۳۵۸ بههمراه حسن اقرلو در خانه تيمي خيابان جمالزاده دستگير شد و در تاريخ سوم خرداد ۱۳۵۹ همراه ديگر اعضاي اين گروه تيرباران شد.
روايت نورالدين کيانوري
نورالدين کيانوري، دبيرکل حزب توده، درباره گروه فرقان گفته بود: «ما اطلاعات موثقي داريم که نميتوانيم منبع آنها را فاش کنيم. اين سازمان (فرقان) پيش از انقلاب براي ترور رهبران سياسي مخالف رژيم شاه به وجود آمده بود؛ اما آن برنامه شکست خورد و ترورهاي کنوني ادامه فعاليتهاي ساواک است. خط قرمز ارتباط بين فرقان و ساواک پيدا شده است. ما اين خبرها را از يک منبع دقيق به دست آوردهايم، اما نميخواهيم آن را معرفي کنيم».
روايت محمد سلامتي
محمد سلامتي هم روايت خود را اينگونه بيان ميکند: «وقتي تيمسار قرني و آيتالله مطهري شهيد شدند، آقاي رفسنجاني به ما پيشنهاد پيگيري و دستگيري گروه فرقان را داد و ما نيز پذيرفتيم منتهي زياد نتوانستيم وقت بگذاريم و مسئول اين کار آقاي الويري بود تا اينکه آقاي هاشمي ترور شد و با آقاي الويري و نبوي به ملاقات ايشان در بيمارستان شهدا در تجريش رفتيم و ايشان گله کرد که شما هيچ کاري درباره اين گروهک نکرديد و آقاي الويري گفت امکانات نداشتيم و من گفتم وقت کافي نداشتيم، بعد از آن ملاقات وقت کافي براي اين قضيه گذاشته شد و آقاي الويري و ديگر دوستان تعقيب و مراقبتها را بهصورت فني و حرفهاي انجام شد و در نهايت بچههاي سازمان و سپاه اکثريت اين گروهک را در يک روز دستگير کردند».
روايت مرتضي الويري
مرتضي الويري هم ميگويد: «در يک مقطعي نتيجه اين شد که با اطلاعاتي که به دست آوردهايم فرقان را جمع کنيم، اما اگر در آن مقطع اين کار صورت ميگرفت شايد تمام شبکه فرقان به دام نميافتادند. اين بحث در مقطعي بود که ترور شهيد مفتح انجام شده بود و اگر ۴۸ ساعت قبل گروه فرقان جمع ميشد، شهيد مفتح ترور نميشد. اما نظر دوستان اين بود که اگر در آن مقطع عمليات انجام شود، تمام فرقان دستگير نميشوند.
بعد از اينکه اطلاعات تکميل شد، از ديگر نيروهاي عملياتي کمک گرفته شد و افرادي مانند آقاي حميد نقاشيان در اين عمليات کمک کردند و دستگيريها انجام شد و ما ديگر چيزي به نام فرقان در بيرون نداشتيم. يکي از دوستان ما که پزشکي خوانده مسئوليت کار را برعهده گرفت و با کمک تعدادي از اعضاي گروه توحيدي بدر کار را شروع کردند و دو نفر از دوستان ما در اين ماجرا به شهادت رسيدند».
روايت محسن رضايي
محسن رضايي همچنين روايت ميکند: «احتمال ميداديم بتوانيم در ۴۸ ساعت اول، اطلاعات دستاول کسب کنيم؛ لذا بسياري از دوستان ما در دو روز اول براي يک لحظه خوابشان نبرد و پاي کار ماندند. از طرف ديگر، دستگيرشدگان قريب به ٥٠ نفر بودند که ميبايستي اطلاعات آنها گرفته شده و بعد از تطبيقدادن، اطلاعات تکميلي از آنان گرفته ميشد. به همين دليل، وقت زيادي لازم بود و اگر دوستان ما ميخواستند به سبک اداري فقط در روز هشت ساعت کار کنند، شايد دو تا سه ماه طول ميکشيد تا بتوانند تمام افراد گروه فرقان را تخليه اطلاعاتي کنند، ولي در ۴۸ساعت، همه کارها را انجام دادند.
يکي از کارهاي خوب دوستان ما برخورد اعتقادي با اعضاي دستگيرشده فرقان و پرهيز از موضع قدرت و حکومت بود؛ لذا خيلي از آنها نهايت همکاري را داشتند. درمورد آقاي گودرزي در همان ۴۸ ساعت اول همهچيز را لو داد. بقيه ياران او نيز با ما همکاري ميکردند.
يکي از کمکهاي خيلي خوب اين بود که نهتنها آقاي گودرزي همه اطلاعاتش را داد بلکه وقتي يک نفر از دوستانش نميبريد و حرف نميزد، وقتي او را با آقاي گودرزي روبهرو کرديم، خيلي راحت اعتراف کرد. آقاي گودرزي به آنها ميگفت که من خودم همه اطلاعات را دادهام؛ شما چرا مقاومت ميکنيد؟ شما هم اطلاعات خود را بدهيد. هنگامي که گروه فرقان را زديم، من خودم را آماده کرده بودم که با اطلاعات کامل خدمت حضرت امام برسم که ايشان دچار عارضه قلبي شدند و آن حضرت را براي معالجه به بيمارستان قلب تهران آوردند».
روايت ناطق نوري
علياکبر ناطقنوري هم ميگويد: «بعد از شهادت مرحوم مطهري به دست گروه فرقان، با جمعي از دوستان نشستيم و گفتيم که نميشود بنشينيم و هر روز مغزهاي متفکر ما را بزنند، خوب است گروهي درست کنيم و به تعقيب و مراقبت فرقانيها بپردازيم. شايد بتوان گفت که هسته اوليه اين گروه: بنده، آقاي نقاشيان و آقاي محمد هنردوست بود و طولي نکشيد که موفق شديم در يک شب، ١٥ خانه تيمي آنها را کشف کنيم و افراد آنها را در آن خانهها از جمله رهبر گروه اکبر گودرزي را دستگير کرديم، البته دوستان مجاهدين انقلاب هم جداگانه در اين زمينه مشغول فعاليت بودند که در يک نقطه به هم رسيديم.
پس از دستگيري آن افراد، رفتم جامعه روحانيت و به مرحوم بهشتي گفتم که ما اينها را دستگير کرديم. بالاغيرتا اينها را دست قاضي بهدردبخور بدهيد! خصوصيت آقاي بهشتي اين بود که اگر کسي انتقادي ميکرد يا چيزي ميگفت، ميگفتند: خودت بيا! مسئوليت اين بخش را بپذير؛ تا من گفتم که يک قاضي خوب و بهدردبخور، گفت خب خودت بيا. اصلا من همينطور ماندم، گفتم من؟! آقاي بهشتي خنديد و گفت مگر پدر من رئيس ديوان عالي کشور بود؟! انقلاب است ديگر، بيا. خود ايشان اقدام کرد، حکم براي من گرفت. امام دستور داد و آقاي مشکيني و آقاي منتظري به من حکم دادند».
روايت يک شاهد عيني
تقي رئيسيان، يکي از شاهدان عيني، جريان زدوخورد و دستگيري رهبر و يک نفر ديگر از اعضاي گروه فرقان را براي خبرنگار شهري کيهان (مورخ شنبه ۲۲ دي ۵۸) چنين شرح ميدهد: «ساعت دو بامداد چهارشنبه وقتي صداي بلندگوها و تيراندازي بلند شد، من که منزلم ديوار به ديوار خانهاي است که ازسوي آن به طرف پاسداران تيراندازي ميشد، سعي کردم براي آگاهي از جريان بيرون بيايم؛ ولي پاسداران که اطراف کوچه و خانهها را محاصره کرده بودند، مانع شدند و نميگذاشتند کسي از خانه بيرون بيايد.
گودرزي به اتفاق دوستش از طبقه دوم خانه شماره ۲۷ بهسوي پاسداران تيراندازي ميکردند و مدام تکبير ميگفتند و قصدشان اين بود که مردم هم با آنها همصدا شده و اللهاکبر گويان به کوچه بيايند تا آنها از شلوغي استفاده کرده و متواري شوند. ما مطلقا رفتوآمد مشکوکي در اينجا نديده بوديم، ولي ميدانستيم که دو جوان طبقه دوم خانه همجوار منزل ما را کرايه کردهاند، صاحبخانه فقط دو اتاق از چهار اتاق يک طبقه را به اين دو نفر اجاره داده بود و دو اتاق ديگر را قفل کرده بود و اجازه نميداد.
ما اصلا فکر نميکرديم که اين بچههاي آرام اعضاي گروه فرقان باشند. آنها بعضي شبها اصلا به خانه نميآمدند و هميشه پرده اتاقهايشان کشيده بود و حدود هشت ماه قبل اينجا را اجاره کرده بودند. شب درگيري خيلي سعي کردند که با حيله و نيرنگ فرار کنند، اما پاسداران با هوشياري مانع شدند. اين درگيري چهار ساعت ادامه داشت تا اينکه براثر پرتاپ چندين گاز اشکآور آن دو نتوانستند دوام بياورند و پس از تحويل اسلحههايشان تسليم شدند».
روايت مطبوعات وقت
مرور مطبوعات در زمان تحولات تاريخي باعث نگاهي به سير کلي وقايع از زبان تفکرات مختلف است که ميتواند ما را به تحليل جامعتري از واقع برساند. ۱۲ ارديبهشت ۵۸ اگرچه ترور آيتالله مطهري اتفاق افتاد، اما تصادف آن با روز کارگر باعث شد اخبار روزنامهها به دو بخش روز کارگر و فرقان تقسيم شود.
در همين زمان، حضرت امام درباره روز کارگر فرمودند: هر روز، روز کارگران است. برخي از نشريات نيز که مرتبط با سازمانهاي سياسي بودند، در کنار ارگانهاي رسمي خود اطلاعيههايي نيز در اين زمينه صادر کردند که در ادامه ميخوانيم.
روزنامه «کيهان» در روز چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۳۵۸ در چند تيتر نوشت: «فردا عزاي عمومي و تعطيل است/ نامه گروه فرقان در نزديکي محل ترور به دست آمد/ فروهر: آيتالله مطهري پيش از رسيدن به بيمارستان به شهادت رسيد/ براي شرکت در عزاي عمومي، فردا روزنامه کيهان منتشر نميشود/ اميرانتظام: تمام نيروها براي جلوگيري از تکرار اين واقعه بايد بسيج شوند».
کيهان ۱۵ ارديبهشت همان سال هم نوشت: «هشت نفر به اتهام مشارکت در ترور آيتالله مطهري دستگير شدند/ گروه ضربت ضدترور تشکيل شد/ يزدي، قطبزاده، اميرانتظام و هادوي در فهرست مرگ فرقان بودند». روزنامه «مردم»، ارگان حزب توده ايران نيز در ۱۲ ارديبهشت ۵۸ نوشت: «ما ترور آيتالله مطهري رئيس شوراي انقلاب را بهشدت محکوم ميکنيم». نشريه «امت» هم موضع خود را اينگونه اعلام کرد: «در برابر مسائل انقلاب آگاهانه و قاطع برخورد کنيم». نشريه «کار»، ارگان سازمان چريکهاي فدايي خلق نيز در ۱۲ ارديبهشت نوشت: «ترور مرتضي مطهري را محکوم ميکنيم». روزنامه آيندگان هم نوشت: «مرتضي مطهري ترور شد/ فرقان: رئيس شوراي انقلاب را کشتيم».
روايت سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي
سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي پس از ترور آيتالله مطهري چنين موضع گرفت: «استاد مطهري همواره ميان تاريکيها و انحرافات فکري، خط مستقيم الهي را ميپيمود و گرانمايهترين استاد و راهنماي ما بود. شهادت استاد مطهري براي او نهايت آرزو و اوج کمال بود، اما جامعه ما پس از انقلاب اسلامي که سازندگي برمبناي اسلام راستين بزرگترين نياز آن است، يکي از مهمترين متفکران خود را از دست داد. امپرياليسم جهاني از انقلاب اسلامي ايران آنچنان ضربهاي خورده است که گمان ميبرد با قتل انديشمندي، چون استاد مطهري، بر انقلاب ما ضربه وارد ميکند، ولي غافل از آن است که اينگونه اعمال تأثيري بر مبارزه ملت ايران نخواهد گذاشت و اين اراده خداست که حق بر جهان غلبه کند».
روايت حزب جمهوري اسلامي
حزب جمهوري اسلامي هم آورد: «فاجعه جانگداز شهادت استاد مطهري، ضايعه بزرگي براي مسلمانان جهان است. حزب جمهوري اسلامي اين توطئه و جنايت پليد را محکوم ميکند و خواهان تعقيب و شناسايي دستاندرکاران اين جنايت ميباشد. حزب جمهوري اسلامي شهادت استاد مطهري را به پيشگاه رهبر انقلاب اسلامي ايران، جامعه روحانيت و ملت مبارز و خانواده ايشان تسليت ميگويد».
روايت سازمان چريکهاي فدايي خلق
اين گروه هم ترور شهيد مطهري را محکوم کرد: «اقدامات تروريستي و آنارشيستي به نفع امپرياليسم و ارتجاع تمام ميشود. ما معتقديم تمام نيروهاي ضدامپرياليست، ملي، دموکراتيک و مترقي بايد در يک فضاي آزاد ازطريق مسالمتآميز خواستهها و نيازهاي خويش را مطرح سازند و براي تحقق آرمانهاي انقلاب بکوشند».
روايت جنبش مسلمانان مبارز
جنبش مسلمانان مبارز هم اين ترور را اقدام نيروهاي ضدانقلاب دانست: «قرباني دومين ترور، استاد مطهري بود که ديشب هدف گلوله قرار گرفت و به قتل رسيد. ميتوان گمان برد که اين اقدام ناشي از يک برنامه حسابشده ضدانقلاب است که به وسيله آن تصميم دارد سوءظن، ترس، بدبيني و وحشت را در بين مردم بکارد و براي پيشبرد مقصودش مستقيما يا از عوامل ناآگاه و ماجراجو استفاده کند. ما بهدنبال ترور سرلشکر قرني و استاد مطهري به دولت و نيروهاي انقلابي مسئول نسبت به ادامه اين توطئهها هشدار ميدهيم».
روايت سازمان منافقين
اين سازمان نيز چنين نوشت: «سازمان مجاهدين خلق ايران ضمن ابراز تأسف شديد از ضايعه فقدان استاد مطهري، شهادت ايشان را به امام خميني، خانواده آن مرحوم و جمع روحانيون مبارز تسليت ميگويد. بديهي است که مبادرت به ترور ايشان از هر جهت محکوم و جز در خدمت ارتجاع و تقويت امپرياليسم آمريکاست.
در چنين شرايط حساسي مجددا هشدار ميدهيم که ارتجاع و استعمار، دست در دست يکديگر در تلاش هستند با هر توطئهاي که ممکن باشد، صفوف متشکل مبارز مردم ما را از هم گسسته و با ايجاد تفرقه، اسباب سرکوب نيروهاي انقلابي را فراهم کنند. از اين نظر ما در موقعيتي هستيم که تنها با رعايت حداکثر هوشياري و همبستگي و قاطعيت ميتوانيم توطئههاي ارتجاعي و امپرياليستي را در هم شکنيم».
روايت جبهه دموکراتيک ملي ايران
اين جبهه سياسي هم آورد: «جبهه دموکراتيک ملي ايران در اطلاعيهاي ترور آيتالله مطهري را محکوم کرد و در ادامه اطلاعيه خود يادآور شد: در شرايط کنوني که نيروهاي ارتجاع و امپرياليسم با تمام قدرت ميکوشند تا با ايجاد اختناق فکري و ارعاب نيروهاي ضداستبدادي و ضدامپرياليستي جامعه را خاموش و سرکوب کنند، اقدام به عمليات تروريستي تنها ميتواند آب به آسياب دشمنان ملت ستمديده ايران بريزد و محيط رعب و وحشت را در جامعه بگستراند».