سرمقاله رسالت/ حساسیت روی حاج قاسم و حدود و ثغور میدان دیپلماتها

رسالت/ « حساسيت روي حاج قاسم و حدودوثغور ميدان ديپلماتها » عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم مسعود پيرهادي است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
آقا آمدند وسط ميدان، گوش بچهاي که خودزني ميکرد و کشور را دشمنشاد کرد را گرفتند و از معرکه خارج کردند. اين، داستان يک خطي از چند دقيقه پاياني بيانات مقام معظم رهبري در دوازدهم ارديبهشت 1400 است. اقدام حضرت آيتالله خامنهاي، اوج محبت به يک فرد خاطي، آنهم با خطاي بزرگ و تأسف برانگيز بود؛ اگر فهميده شود.
در ايران اسلامي هم مثل همه جاي دنيا، عقلاي قوم جمع ميشوند و خطمشي سياست خارجي را تعيين ميکنند؛ وزارت امور خارجه نيز بايد بهعنوان مجري آن سياستها که البته خودش در تصميمگيري و تصميمسازي حاضر بوده، عمل کند؛ به بندبند سياستها، شروط، تبصرهها و هشدارها تن دهد تا اينطور نشود که فرمانده کل قوا و طراح سياستهاي کلي نظام راجع به عملکردش بگويد: «من به برجام به آن صورتي که عمل و محقق شد، خيلي اعتقادي نداشتم و بارها نيز به خود مسئولان اين کار ازجمله به آقاي رئيسجمهور و وزير محترم امور خارجه اين مطلب را گفتيم و موارد زيادي را به آنها تذکر داديم.»
آقاي ظريف! همه حرف ما اين است شما خطوط قرمز را رعايت نکرديد و برجام مطلوب خودتان را اجرا کرديد نه برجام اجازه دادهشده توسط شوراي عالي امنيت ملي و رهبر معظم انقلاب را. اگر شما مجري خوبي بوديد رهبري از قول شما نميفرمودند: وزير محترم امور خارجه به من گفت: «ما نتوانستيم برخي خطوط قرمز را حفظ کنيم.»
طرح کلي برجام، مذاکرات و هر چيزي در اين سطح، قطعا تصميم نظام است؛ اما چهار نکته حائز اهميت است:
اولا مگر نظام کيست؟ مگر رئيس شوراي عالي امنيت ملي، رئيسجمهور نيست؟ مگر وزير خارجه و وزير کشور و وزير اطلاعات، عضو مؤثر اين شورا نيستند؟
ثانيا تأثير مطالبه و مشي دولتها بر تصميمات شوراي عالي امنيت ملي غيرقابلچشمپوشي است؛ اين امر را ميتوان در رويکرد سه دهه گذشته بهوضوح لمس کرد. فارغ از اين، جناب آقاي روحاني بارها و بارها از همين برجام بهعنوان فتح الفتوح خود يادکرده و ميکنند؛ پس بيانصافي است اگر شکست برجام را بخواهند متوجه نهادي ديگر بکنند.
ثالثا امانتداري و توان اجراي مصوبات بالادستي، نتيجه ساز است؛ اگر گروهي به هر دليلي نتوانند حفظ امانت کرده و امر ديگري را به مرحله اجرا درآورند؛ نميشود قصور و تقصير را متوجه آن نهاد بالادست و نظام کرد بلکه مجري و عامل بايد مورد سؤال قرار گيرند.
رابعا آقاي ظريف رسما بارها اعلام کرده به اين سبک مقاومت و ايستادگي در عرصه بينالملل معتقد نيست؛ اين عدم اعتقاد در تحليل و افکار که به قول خودشان از اجتهاد ايشان برخاسته، باعث ميشود در مقام عمل هم نتوانند مقلد يا به عبارتي مجري خوبي باشند.
برخي رسانهها و اشخاص اصلاحطلب و البته مرجع و بزرگتر آنها بي بي سي و ساير رسانههاي معاند، از آنکه رهبر معظم انقلاب، تعيين سياستهاي کلان نظام را منوط به تصميم وزارت خارجه ندانستند، خوشحال شدند اما بازهم مثل هميشه مشکل ازآنجاست که نهايت ديد آنان تا نوک بيني است. رهبر حکيم انقلاب، با هر سخنراني، مرامنامهاي مشخص ميکنند؛ نقشه راهي ترسيم و بر آن تأکيد ميکنند. سطح پروازي هر مسئول در جمهوري اسلامي و قانون اساسي مشخص است. چنانچه مسئول ارشدي، دچار خطاي محاسباتي شود و بيش از قدر و ظرف خود مداخله کند، رهبري بهعنوان تنظيمکننده کلان، نقش او را يادآور خواهد شد تا کل تيم آسيب نبيند. سپاه قدس، بازو و تيغ برّان نظام جمهوري اسلامي در عرصه منطقهاي و بينالمللي است؛ وقتي وزير خارجه به آن ساحت و ميدان هم تعرض ميکند، مشخص است ايشان حد و جايگاه خود را فراموش کرده است.
يک بار ديگر رهبري به ميدان آمدند تا کشور آسيب نبيند. آمدند و درس انقلابي گري و ديپلماسي به همگان دادند تا هم همه بدانند آقا روي حاج قاسم حساس است و صريح از سيدالشهداي مقاومت دفاع ميکنند و هم حدودوثغور ميدان ديپلماسي را به مدعيان ديپلمات بودن، آموزش دهند.