دوم خرداد به مثابه نقطه عطف
![دوم خرداد به مثابه نقطه عطف](https://app.akharinkhabar.ir/images/2021/05/23/0f89917d-0c63-41e4-b57e-00371622008d.jpeg)
عصر ايران/متن پيش رو در عصر ايران منتشر شده و انتشار آن به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
از دوم خرداد به عنوان انتخاباتي ياد ميشود که به همه پرسي بدل شد منتها آري يا نه، به صورت دو نام درآمد: ناطق نوري و خاتمي. پس از آن هم در هر انتخابات رياست جمهوري صحنه به صورت «آري يا نه» ترسيم ميشد و مهم ترين ميراث دوم خرداد براي بعد همين بود.
مهرداد خدير/ دوم خرداد امروز 24 ساله ميشود. 24 سال قبل در چنين روزي رقابتيترين انتخابات رياست جمهوري در ايران رقم خورد و سيد محمد خاتمي با 20 ميليون و 78 هزار و 187 رأي از مجموع 29 ميليون و 76 هزار و 70 رأي به پيروزي رسيد و به عنوان پنجمين رييس جمهوري ايران برگزيده شد.
دليل اهميت دوم خرداد تنها به خاطر اين نيست که يادآور برگزاري انتخابات رياست جمهوري است چون قبل و بعد از آن هم برگزار شده است.
بلکه از اين منظر نقطۀ عطف است که قبل از آن به استنثاي دورۀ اول بر سر يک نامزد اجماع حاصل ميشد و بقيه در واقع با آن کانديدا به جد رقابت نميکردند. بلکه با رأي به نامزد مورد نظر وفاداري و همراهي مردم ابراز ميشد.
10 نکتۀ مرتبط با اين رخداد از اين قرار است:
1. هرچند خاتمي به صورت مستقل وارد انتخابات شد اما عضو ارشد مجمع روحانيون مبارز بود. ناطق نوري هم عضو ارشد تشکل روحاني رقيب: جامعۀ روحانيت مبارز.
پس از آن هيچ گاه اين دو تشکل اعضاي اصلي خود را به ميدان رقابت با هم نفرستادند و کار به جايي رسيد که در سال 84 مجمع روحانيون حاضر به حمايت از کانديداتوري دبير کل خود (مهدي کروبي) نشد و در دورههاي بعد جامعۀ روحانيت از نامزدي عضو اصلي خود (حسن روحاني) حمايت نکرد و نامزد ديگري داشتند!
2. نخستين کسي که تعبير «حماسه» را براي دوم خرداد به کار برد، شخص رهبري بود. البته نه معطوف به نتيجه که به سبب 30 ميليون رأي ريخته شده به صندوقها.
3. صبح روز شنبه سوم خرداد 1376 رييس ستاد انتخابات کشور اعلام کرد از زمان پايان اخذ رأي در ساعت 10 جمعه شب تا آن ساعت از 8 ميليون و 989 هزار و 65 رأي شمارش شده خاتمي 6 ميليون و 49 هزارو 834 رأي و ناطق نوري 2 ميليون و 498 هزار و 316 رأي به دست آورده اند و مجموع آراي دو نفر ديگر (ري شهري و زوارهاي)، کمتر از 400 هزار بوده است.
اختلاف آراي دو رقيب اصلي به حدي بود که ظهر همان روز و در حالي که شمارش آرا ادامه داشت ناطق نوري پيام تبريک فرستاد و تصريح کرد: «تمامي مساعي خود را براي همراهي و همکاري با آقاي خاتمي به کار خواهم بست.»
4. تيتر روزنامۀ «ابرار» در صبح چهارشنبه 31 ارديبهشت 1376 و در واپسين روز امکان تبليغات انتخاباتي اين بود: « آيتالله مهدوي کني: حدس ميزنيم نظر مقام معظم رهبري به آقاي ناطق نوري است».
به همين خاطر همه گوش به راديو بودند تا بدانند در نطق ديدارهاي چهارشنبهها چه خواهند گفت. آيتالله خامنهاي در آن سخنراني گفتند: «به من اطمينان دادهاند اجازه نخواهند داد حتي يک رأي جا به جا شود و گذشته از آن من نيز موظفم و اجازه نخواهم داد کسي به خود حق تقلب در انتخابات را که عملي خلاف شرع و اخلاق سياسي است بدهد و چنين کاري هرگز انجام نخواهد شد.»
دربارۀ ادعاي انتساب کاروان عصر عاشورا به يکي از نامزدها (خاتمي) هم گفتند: «ربطي به هيچ نامزدي ندارد. حيلۀ دشمن و غير خوديهاست. هيچ نامزدي را متهم نکنيد.»
تا سخنان رهبري و پخش آن از راديو بعد از اخبار ساعت 14 تمام شد مصطفي تاج زاده فعالترين عضو ستاد مرکزي خاتمي دستهاي خود را به آسمان بلند کرد و گفت: «ديگر تمام شد. خاتمي رييس جمهور است». – [رمز پيروزي يک رييس جمهور، حميد کاوياني، ص 180]
5. از دوم خرداد به عنوان انتخاباتي ياد ميشود که به همه پرسي بدل شد منتها آري يا نه، به صورت دو نام درآمد: ناطق نوري و خاتمي.
اولين چهرۀ سياسي که تعبيريا تفسير «نه» را براي دوم خرداد به کار برد عزتالله سحابي بود که خود نيز نامزد شده بود اما از فيلتر شوراي نگهبان نگذشت ولي انتخابات را تحريم نکرد و مانند برخي چهرههاي ملي نگفت رأي سفيد مي دهد و به خاتمي رأي داد. او در سرمقالۀ «ايران فردا» نوشت: اين يک انتخابات نبود. همه پرسي بود و به جاي «نه» نوشتند: «سيد محمد خاتمي».
پس از آن هم در هر انتخابات رياست جمهوري صحنه به صورت «آري يا نه» ترسيم ميشد و مهمترين ميراث دوم خرداد براي بعد همين بود.
بر اين اساس ميتوان گفت در سال 80 با رأي دوباره به خاتمي همان «نه» تکرار شد. آن هم در حالي که 8 رقيب مأموريت داشتند به ميزان پايگاه خود از آراي خاتمي بکاهند. ( 9 رقيب داشت ولي هاشميطبا با اين هدف نيامده بود). در مرحلۀ اول سال 84 آرا خرد شد چون آري يا نه ها قابل ترجمه به اسامي نامزدها نبود.
اشتباه مهلک هاشمي رفسنجاني در کنار نرفتن از مرحله دوم انگيزۀ آري يا نه در قالب دو نام را احيا کرد و شگفتا که کساني هاشمي را نمايندۀ قدرت و مخالف تغيير دانستند وبراي نه گويي به او به احمدينژاد رأي دادند و ديگراني او را نماد قدرت و مخالف تغيير تلقي کردند و به هاشمي رأي دادند.
به بيان ديگر در ترجمۀ «نه» اختلاف بود نه در اصل آن.
در سال 88 باز احمدينژاد به عنوان «نه» به اشرافيگري ظاهر شد و مير حسين موسوي «نه به دروغ» و هم آن طرف و هم اين طرف باز نوشتند: نه يا آري به تغيير و تفاوت در ترجمه بود.
در سال 92 اين «نه» متوجه سياستهاي انزواجويانۀ هستهاي بود و به حسن روحاني ترجمه شد حال آن که سعيد جليلي به عنوان آري به استمرار همان سياستها تلقي ميشد و آن که در ميانۀ آري يا نه معلق بود باقر قاليباف بود که دربارۀ پرونده هستهاي ميگفت «در اموري که به من مربوط نيست فضولي نميکنم»! 96 باز در نگاه مردم نه انتخابات که همهپرسي بود و اکثريت نوشتند روحاني تا بگويند نه به جنگ و نه به بازگشت به دوران تحريم در متن ساختار رسمي البته.
در حال حاضر اما تبليغات مخالفان جمهوري اسلامي براي انتخابات پيش رو متمرکز بر اين است که نه را به شکل ديگري ابراز کنيد نه در قالب نام نامزدها. حال آن که از آن نه ها که در قالب نام خاتمي، هاشمي ، احمدي نژاد و روحاني ابراز ميشد گرايش به يک سياست مشهود بود و مطالبه ميشد ودربارۀ اينگونه «نه» گفتن تفسيرهاي يکسان در نميگيرد؛ يکي به حساب بي علاقگي و سياست زدگي ميگذارد، ديگري ناشي از کرونا ميداند وسومي حتي به حساب احمدينژادي که اگر سه شنبه پروانه نگيرد گفته رأي نميدهد.
6. کارگزاران سازندگي به عنوان حواريون هاشمي رفسنجاني اگرچه دير اما سرانجام از خاتمي حمايت کردند. خود هاشمي هم در مقام رييس جمهوري در خطبههاي نماز جمعه نسبت به تقلب احتمالي هشدار داده بود و اين تلقي ايجاد شد که به خاتمي رأي ميدهد که مشاور فرهنگي او شد پس از استعفا از وزارت ارشاد.
سال ها بعد اما در مصاحبه با جعفر شيرعلي نيا در کتاب « زندگي و زمانۀ هاشمي رفسنجاني» براي اولين بار فاش کرد رأي خود اوبه ناطق نوري بوده و خانواده به خاتمي و ميتوان حدس زد در نظر داشته 4 سال بعد بازگردد چرا که ناطق نوري به عنوان عضو جامعه روحانيت همراهي بيشتري داشته است. حلقۀ اطراف خاتمي و نيروهاي مشارکت اما نه تنها اجازۀ اجراي اين سناريو در سال 80 را ندادند که دو سال قبلتر راه بازگشت او به مجلس را هم بستند و البته سعيد حجاريان گفت: شرط ما اين بود که نامزد مشترک با جناح راست نداشته باشيم و نامزدهاي مشترک ديگر را هم کنار گذاشتيم.
7. دوران 8 سالۀ احمدينژاد دو رقيب دوم خرداد را به هم نزديک کرد. چرا که او هر دو را نفي مي کرد و کانديداتوري احمدينژاد حاصل سرکشي دربرابر شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب اسلامي با محوريت ناطق نوري بود.
در مصاحبۀ اخيرهم وقتي از احمدينژاد پرسيده شده سال 76 به کدام نامزد رأي داديد او پاسخ داده: تفتيش عقايد نکنيد!
چرا که طبعا به خاتمي رأي نداده و اگر فاش کند به ناطق، آن گاه دربارۀ حملات 12 سال بعد در مناظرهها پرسيده خواهد شد.
8. سيد محمد زوارهاي يکي از 4 کانديداي تأييد شده در سال 76 بود. او که خود قبل و بعد از آن تعيين صلاحيت ميکرد در سال 76 نامزد شد. نوبت بعد اما تأييد نشد در حالي که در آن فاصله دربارۀ ديگران تعيين صلاحيت ميکرده است و يکي از رفتارهاي اعجاب آور شوراي نگهبان نقش مرحوم زوارهاي است که تعيين ميکرد چه کسي صلاحيت دارد و کي ندارد و صلاحيت خود او يکبار تأييد شد و بار ديگر نشد و معلوم نشد چطور ممکن است کسي که صلاحيت خود او احراز نشده قبل از آن احراز صلاحيت ميکرده است؟
[تصور کنيد 4 سال بعد آقاي عباسعلي کدخدايي سخنگوي شوراي نگهبان و همه کارۀ انتخابات از نظر صدا و سيما کانديداي رياست جمهوري شود و بگويند صلاحيت او احراز نشد!]
9. جوانان نقشآفرين در دوم خرداد 1376 زادگان و باليدگان دهههاي 50 و 40 خورشيدي بودند و متأثر از گروههاي مرجع سياسي و فرهنگي متعلق به دهههاي 30 به قبل. اکنون اما اصطلاح جوانان دربارۀ زادگان و باليدگان دهههاي 70 و 80 اطلاق ميشود با حال وهواي متفاوت و متأثر در يا تأثيرگذار از فضاي مجازي و شبکههاي اجتماعي. (به بچههاي 90 که نسل آلفا گفته مي شود و دنياي کاملا متفاوتي دارند).
مهم ترين تفاوت در اين 24 سال جداي اميدهايي که به يأس گراييد، همين تفاوت است و ظهور شبکههاي اجتماعي و از اين رو تعجبي ندارد که جوان امروزي نه تنها خاطره اي نداشته باشد که در تاريخ هم نخوانده باشد. دغدغۀ کتاب تاريخ مدارس ما اينهاست: اگر کاشاني نبود، نفت ملي نميشد و مصدق اشتباه کرد و شيخ فضلالله نه مخالف مشروطه که يکي از رهبران آن بوده و گروههاي غير روحاني در انقلاب 57 نقش چنداني نداشتند و از اين دست و دوم خرداد هم تنها روز برگزاري انتخاباتي بوده مثل بقيه انتخابات ديگر نه بيشتر.
10. دوم خرداد بيش از نوستالژي و دريغادريغ به بازخواني و فهم چرايي تلقي رأي دهندگان از انتخابات در قالب همهپرسي نياز دارد. نويسندۀ اين سطور اما در هر رخداد تاريخي جنبههاي موفقيت را پررنگتر ميبيند و به شکست مطلق در هيچ رخداد سياسي باور ندارد چرا که در همه اتفاقات 120 سال اخير حرکت به سوي عقلانيت و دور شدن از تخيل و پندارگرايي و وهم زدگي مشهود است.
با اين نگاه نه انقلاب مشروطه شکست خورده، نه نهضت ملي شدن نفت، نه آرمانهاي انقلاب 57 و نه دوم خرداد 76. در همه گامهايي رو به جلو برداشته شده چرا که مردم ما را از وادي خيال به دنياي خِرَد رهنمون شده ولو نه کامل.
کافي است به مباحث اخير پيرامون نظارت استصوابي توجه شود که نقل همۀ محافل است. 30 سال پيش تنها روزنامۀ سلام بود که در مخالفت با نظارت استصوابي مينوشت و حالا مهمترين منتقد آن محمود احمدينژاد است. گيرم به خاطر خودش باشد. اين مهم نيست. مهم اين است که مردم ديگر سياست را امري انتزاعي نميدانند و به زندگي روزانه و تأمين آب و برق ترجمه ميکنند.