سرمقاله شرق/ کاندیداهای بیاطلاع از سیاست خارجی

شرق/ « کانديداهاي بياطلاع از سياست خارجي » عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم کوروش احمدي است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
آنچه نامزدهاي سمت رياستجمهوري تاکنون درباره سياست خارجي گفتهاند، تنها به ميزان نااميدي از تحولي مثبت در اين حوزه در دوره تصدي آنها افزوده است. سياست خارجي کشور اکنون با معضلات عظيمي مواجه است. در روابط بينالملل، از جنگ و تحريم بهعنوان بزرگترين مصيبتهايي که ممکن است بر يک کشور و مردم آن وارد شود، سخن ميرود. ما سالهاست با تحريمهايي گسترده و تقريبا جامع مواجهايم. در اين سالها به دفعات تا يکقدمي جنگي خانمانسوز نيز پيش رفتهايم و تهديد جنگ همچنان باقي است. اين دو مصيبت، دو علت اصلي و بنيادي مشکلات اقتصادي است که کشور با آن مواجه است. اگرچه سوءمديريت گسترده در هشت سال گذشته نيز زمينهساز بخش مهمي از مشکلات کشور بوده است؛ اما عواقب تحريم و تهديد جنگ براي اقتصاد کشور در ترکيب با عوارض ناشي از سوءمديريت مزمن چند برابر شده است. بدون رفع مصيبت تحريم و رفع تهديد جنگ، سرمايهگذاري مولد و مؤثر که پيشنياز قطعي رشد و توسعه اقتصادي است، امکانپذير نيست. نهتنها سرمايهگذاري در توليد، تنها راه افزايش نرخ اشتغال مولد، مفيد و پايدار است که در شرايط تحريم و تهديد جنگ محقق نميشود، بلکه برعکس، سرمايههاي بومي و ملي نيز متمايل به گريز از کشور ميشوند. مطابق آمار بانک مرکزي، خالص حساب سرمايه ملي در 15 سال گذشته تقريبا هميشه منفي بوده و از سال 85 تا آذر 99 معادل 169.2 ميليارد دلار از کشور خارج شده است.
در شرايطي که بخشي از سرمايههاي بزرگ و متوسط ميل به خروج دارند، بخش عمدهاي از سرمايههايي که ميمانند، به علت سوءمديريتها و نابسامانيها در سياست داخلي و خارجي که پيشبيني آينده را غيرممکن ميکند، ميل به فعالشدن در حوزههايي مانند طلا، دلار و حداکثر برخي حوزههاي زودبازده مانند ساختمان و دلالي دارند. در چنين شرايطي، بديهي است که مديران و متخصصان ايراني نيز با توجه به افت شديد تقاضا براي خدمات آنها و محدودبودن فرصت ارتقا براي اکثر آنها که شاغل هستند، با مشکل مواجهاند و به اين دليل اميد به آينده به بزرگترين غايب در محيط اجتماعي ما تبديل شده است. نتيجه اينکه بسياري از تحصيلکردههاي ما صبح با فکر مهاجرت از خواب برميخيزند و شب با فکر مهاجرت به خواب ميروند.
با وجود چنين مشکلات بنيادي و بسياري ديگر که پرداختن به آنها از حوصله اين مختصر خارج است، جاي تأسف است که کانديداهاي رياستجمهوري ما درگير افکاري انتزاعي و فرازميني هستند يا نظراتي مطرح ميکنند که به حدي کلي است که هيچ نظري درباره آنها نميتوان ارائه کرد. مثلا آقاي رضايي تأکيد ميکند که چون «فرمول پيشرفت در دوره تحريم را آموختهايم»، «آنها التماس ميکنند که مذاکره کنيم». وي ميگويد «مسئله برجام را جدي خواهد گرفت و آمريکا را به ديپلماسي واقعي ميکشانيم؛ به سمتي که به تعهداتش عمل کند». آقاي زاکاني راهحل تحريم را در «تکيه بر پتانسيلها و توانمنديهاي داخلي» و «استفاده از همه فرصتهاي منطقهاي و جهاني» ميداند و ميگويد: «بر اساس توليد داخل، کشور را اداره کرده و عملا تحريمها را بياثر ميکند». آقاي جليلي ميگويد: «برجام سند طلبکاري است نه بدهکاري. ما هزينه برجام را دادهايم». ايشان ميگويد: «با قاطعيت عرض ميکنم امضاي کنوانسيونها از جمله FATF هيچ فايدهاي براي کشور ندارد و حاضرم در اين زمينه مناظره کنم». زاکاني: «ما بهجاي آنکه با دلار تبادل مالي کنيم، با پول کشورها تبادل مالي ميکنيم و آن زمان FATF بياثر ميشود».
يا آقاي جليلي از «جهش توليد با جهش صادرات از طريق جهش تعاملات خارجي با گسترش مناسبات به بيش از دو، سه کشور خاص و برطرفکردن ضعف امکان تعامل گسترده با جهان، بهويژه در روابط اقتصادي» ميگويد. ايشان اضافه ميکند که «ديپلماسي قوي و ايجاد تعاملات اقتصادي پايدار، بهويژه با همسايگان، از مؤلفههاي سياست خارجي واقعي است». آقاي رئيسي که کمتر درباره سياست خارجي سخن گفته نيز «تعامل با همه کشورهاي جهان، بهويژه با همسايگان» را «برنامه سياست خارجي دولت خود» اعلام کرده است. ايشان همچنين تأکيد دارد «يکي از دغدغههاي دولت احتمالي خود را تلاش براي رفع تحريمهاي ظالمانه» ميداند.
موارد يادشده تقريبا همه آن چيزي است که کانديداهاي اصولگرا ذيل سياست خارجي خود ارائه دادهاند. بسياري از اين موضعگيريها بهقدري کلي و عام است که هيچ نظر مثبت يا منفي يا موافق يا مخالفي درباره آنها نميتوان ارائه کرد. هر سياستمداري از هر حزبي، حتما به تعامل با جهان موافق است؛ حتما علاقهمند به کار اقتصادي با همسايگان است؛ حتما دوست دارد تحريمها لغو شوند و...؛ اما اينکه چگونه و با چه مقدمات و تمهيداتي تحقق اين علايق عملي است، روشن نيست. بسياري از اين موضعگيريها نيز ناقصاند؛ مثلا تأکيد بر کار با کشورهاي همسايه و کشورهاي شرقي، گزارهاي نيست که بتواند مشکلات سياست خارجي کشور را حل کند و راهگشاي مشکلات اقتصادي کشور باشد. اقتصاد ايران و اقتصاد بسياري از کشورهاي همسايه و کشورهاي شرق مکمل يکديگر نيستند. مثلا روسيه تقريبا جز نفت، گاز و سلاح چيزي براي فروش ندارد. بر همين پايه، اقتصاد بسياري از کشورهاي همسايه نيز مکمل اقتصاد ايران نيست. ضمن اينکه دولت کنوني و دولتهاي قبلي از هيچ تلاشي براي توسعه رابطه با کشورهاي شرقي و همسايه فروگذار نکردهاند. اگر غير از اين است، کانديداها بايد بر جزئيات، يعني نقايص و سوءمديريتهايي که ديدهاند، متمرکز شوند.
متأسفانه در اين مناظرهها همچنان شاهد بوديم که بسياري از کانديداها شناخت ناقص و نارساي خود از برخي مقولات را به نمايش گذاشتند. سخنان برخي از آنها درباره FATF يکي از نمونههاي بارز در اين زمينه بود. اينکه گفته شود FATF هيچ فايدهاي براي کشور ندارد، سخن بيپايهاي است. بديهيترين و اوليهترين مشکل قرارداشتن در ليست سياه FATF، اين است که بين 10 تا 20 درصد بر هزينههاي بانکي تجارت خارجي کشور ميافزايد. بانکهاي خارجي متعهد هستند درمورد کشورهاي که در اين ليست سياه قرار دارند، «مراقبت ويژه» اعمال کنند که هزينه آن را از کشور ذيربط دريافت ميکنند. ضمن اينکه قرارداشتن در اين ليست، يعني مشکوکبودن به تأمين مالي تروريسم و پولشويي، به وجهه کشور لطمه ميزند و ميدانيم که در دنياي امروز «وجهه» يکي از عناصر امنيت ملي هر کشوري است.
در مجموع کانديداها، اعم از اصولگرا و اصلاحطلب، در جريان موضعگيريهاي خود نشان دادند اطلاع درخور اعتنايي از روابط بينالملل و سياست خارجي ندارند. اين امر بهويژه از آن جهت نگرانکننده است که بخش مهمي از مشکلات کشور ما، ناشي از مشکلات سياست خارجي است.