اصلاح طلبان از رئیسی حمایت می کنند؟

روز نو/ متن پيش رو در روز نو منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
اصلاحطلبان در شرايطي در سال92 از حسن روحاني در انتخابات حمايت کردهاند که اميد داشتهاند دردوران رياستجمهوري روحاني گفتمان خود را بازسازي کنند و طرحي نو دراندازند. اين در حالي بود که در هشت سال رياستجمهوري محمود احمدينژاد اصلاحطلبان به حاشيه رفته بودند. اتفاقات سال88 نيز باعث شده بود بسياري از چهرههاي اصلاحطلب به دلايل امنيتي حضور کمرنگي در فضاي سياسي کشور داشته باشند. به همين دليل نگاه جريان اصلاحات به دولت روحاني يک نگاه فرصتمحورانه بوده است. با اين وجود در عمل چنين اتفاقاتي رخ نداده و عملکرد دولت روحاني که در بخشهايي ضعيف بوده است، در نهايت کار را به جايي رسانده که پايگاه اجتماعي اصلاحطلبان روزبهروز کاهش پيدا کرده است. تحريمهاي بينالمللي و کرونا نيز مزيد برعلت شده تا دولت حسن روحاني، که به صورت مداوم مورد تخريب جريان رقيب قرار داشته است، در يک فضاي غيرشفاف به عنوان مسبب وضعيت موجود معرفي شود. در چنين شرايطي کانديداي انتخابات رياستجمهوري دولت حسن روحاني را مسبب وضعيت موجود معرفي کرده و با ارائه برنامههايي واهي و غيرواقعي به دنبال ترسيم چشماندازي روشن براي مردم بودهاند. در چنين شرايطي رفتار اصلاحطلبان در فضاي انتخابات داراي اهميت بوده است. اينکه آيا اين جريان در انتخابات1400 عملکرد قابلقبولي از خود ارائه کرده يا خير مسألهاي است که در گذر زمان مشخص خواهد شد. براي بررسي اين موضوع با محمد سلامتي، وزير کشاورزي در دولتهاي رجايي، باهنر و ميرحسين موسوي و دبيرکل سابق سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي گفتوگو کرده است که در ادامه ميخوانيد.
اصلاحطلبان در حالي از حسن روحاني در انتخابات سال92 حمايت کردهاند که انتظار ميرفت جريان اصلاحات پس از اتفاقات سال88 بتواند در دوران دولت حسن روحاني به بازسازي خود بپردازد. اين در حالي است که در عمل چنين اتفاقي رخ نداده و پايگاه اجتماعي اصلاحطلبان در دولت روحاني به دليل عملکرد دولت وي کاهش پيدا کرده است. از ديدگاه شما ميراث دولت آقاي روحاني براي اصلاحطلبان چه بوده است؟ اين ميراث را به چه ميزان قابلدفاع ميدانيد؟
ابتدا بايد به اين نکته اشاره کنم که دولت آقاي روحاني يک دولت اصولگراي معتدل بوده، نه دولت اصلاحطلب. اما مورد حمايت جدي اصلاحطلبان قرارگرفته است. بنابراين بايد قبول کرد که سهمي از آثار مثبت يا منفي عملکرد آن را ميتوان به حساب اصلاحطلبان نوشت. به نظر من آنچه به عنوان ميراث يا عملکرد دولت آقاي روحاني درحال حاضردر عمده رسانهها منعکس ميشود، نميتواند واقعا همان چيزي باشد که اتفاق افتاده است؛ بلکه تصويري است غيرشفاف درفضاي رقابتي ناسالم. براي درک بهتر موضوع لازم است ارزيابي مختصري از ابتدا تا انتهاي عملکرد مهمترين قسمتهاي کار دولت داشته باشيم. دولت اول آقاي روحاني وارث يکي از شديدترين تحريمها و فشارهاي بينالمللي ناشي از اعمال سياستهاي غلط و اقدامات ناپخته دولت قبل از خود بوده است؛ ولي آقاي روحاني بااستقبال از تمرکز همه ظرفيتها براي حل مساله هستهاي و درنهايت تفاهم با قدرتهاي جهاني تحتعنوان برجام کار مهمي را انجام داده است. او سپس مراودات گستردهاي را با کشورهاي جهان، که قبلا تخريب شده بود، برقرار کرد. چنين مراوداتي سنگبناي پيشرفت کشور درهمه زمينههاست. آقايروحاني وارث اقتصادي با رشد منفي 4/6درصد بوده که تيجهاش اوضاع مبهم بازار و قيمتهاي لحظهاي است. اين وضع اقتصادي خيلي زود در دولت اول آقاي روحاني نسبتا سامان گرفت و آرامش به فضاي کسبوکار بازگشت. آرامش درفضاي اقتصادي بهرونق آن کمک کرد. درهمان موقع درحالي که من درمواردي منتقد دولت بودم بر اين مهم نيز تأکيد کردم. شرايط نسبتا مناسب تاسال دوم دولت دوم آقاي روحاني ادامه داشت. اگرهمين شرايط تا آخر دولت آقاي روحاني ادامه مييافت، در تراز کارکرد متداول و معمول دولتها، او دولت موفقي را بهپايان ميرساند. اما تحريمهاي بيسابقه از يکسو و شيوع کرونا ازسوي ديگر کار را آشفته کرد. گرچه مقصر اين دو پيشآمد دولت آقاي روحاني نبود، اما آثار بسيار زيانبار آن متوجه دولت او شد. رقيب از فرصت سوءاستفاده کرد و غيرمنصفانه ضعفهاي دولت را چند برابر نشان داد؛ به شکلي که امر بر بسياري مشتبه شد. البته دولت و خاصه آقاي روحاني ضعف مديريت و بينش نادرست اقتصادي از خود نشان دادهاند، اما نه در حد و به شکلي که رقيب درجهت تخريبش مطرح کرده است. بنابراين بهنظر من ميراث آقاي روحاني در تراز معمول نميتواند چنان ضعيف باشد که رقبا ميگويند. درعين حال بايد اذعان کرد اگر دولت آقاي روحاني برخي پيشنهادات اصلاحطلبان را اعمال ميکرد و برخي از دولتمردان کابينهاش نيز از ليبراليسم اقتصادي فاصله ميگرفتند، موفقيت او بهرغم فشارهاي ناشي از تحريم و ويروس کرونا، بيشتر ميشد.
در چنين شرايطي انتظار ميرفت اصلاحطلبان در انتخابات1400 چالشهاي دولت روحاني مانند تحريمها و کرونا را براي مردم تبيين کنند. اين در حالي بود که جريان رقيب تلاش ميکرد روحاني و اصلاحطلبان را مسبب وضعيت موجود معرفي کند. تحليل شما از رفتارشناسي اصلاحطلبان در انتخابات رياستجمهوري1400 چيست؟ آيا شاهد بهترين عملکرد از اين جريان بودهايم يا ميشد بهتر رفتار کرد؟
بسياري انتظار داشتند اصلاحطلبان، با توجه به تجربيات فراوان گذشته خود، درانتخابات رياستجمهوري 1400، منسجمتر، پختهتر و قويترحضور پيدا کنند. اما متاسفانه اين انتظار برآورده نشده و حتي کار به تشتت و اختلاف کشيده است. به نظر من بايد اين پيشآمد مورد تحليل جدي قرار گيرد؛ اينکه جريان اصلاحات در بيرون از قدرت قرار گرفته چيز تازهاي نيست. درزمان دولتهاي نهم و دهم نيز جريان اصلاحات همين وضعيت را داشته است. همانطور که درآن زمان بهخوبي به حيات خود ادامه داد، حالا نيز همين کار را خواهد کرد. نبايد تا مشکلي پيش ميآيد نسبت بههمه کارها ترديد کرد، بهخصوص که مقصر بسياري از عدمموفقيتها در جبهه اصلاحات، اين جبهه نبوده و از بيرون به او تحميل شده است و اين هم اولينبار نيست که چنين اتفاقي رخ ميدهد.
فاصله اصلاحطلبي با قدرت کجاست؟ آيا در سالهاي اخير برخي بيش از اندازه جريان اصلاحات را هزينه به قدرت رسيدن يا در قدرت ماندن خود نکردهاند؟ چرا فرصتطلباني که در جريان اصلاحات رخنه کرده بودند بيش از اندازه سرنوشت جريان اصلاحات را به حضور در قدرت گره زدند؟
بهنظر من احزاب يا يک جبهه سياسي براي پيادهکردن برنامههاي خود حتما بايد درصدد کسب قدرت باشند؛ والا بدونکسب قدرت، نيل به اهداف و برنامهها ناممکن است. اصولا فعاليت سياسي بدونتوجه بهکسب قدرت بيمعني است. مردمي که گروههاي سياسي و احزاب از جانب آنها نمايندگي پيدا ميکنند، انتظار دارند آنها هدايت کارها را به عهده گرفته و درجهت منافعشان گامهاي عملي بردارند. مردم انتظار ندارند احزاب و گروهها صرفا به لفاظيهاي بيخاصيت و جملهپردازيهاي بياساس بسنده کنند. لذا بهنظر من جبهه اصلاحات براي پيادهکردن ايدههاي خود بايد اصل را برکسب قدرت بگذارد و نيروها و ساختار تشکيلاتي خود را در اين جهت سامان دهد.
در شرايط کنوني که جريان اصلاحات در بيرون از قدرت قرار گرفته فرصت مناسبي پديد آمده تا اين جريان به بازسازي و بازنگري در رويکردها و استراتژيهاي خود بپردازد. در اين زمينه شناخت چالشها و ضعفهايي که در گذشته وجود داشته ميتواند به بهبود وضعيت اين جريان کمک کند. مهمترين نقدهايي که امروز به جريان اصلاحاتي که بيرون از قدرت قرار دارد، وارد ميدانيد چيست؟
يکــي از مهمتـــريـــن نقدها به جريـــان اصلاحات، انعطافناپذيري يا انعطاف بياثر در برخي احزاب و گروهها براي کارهاي جبههاي است. از آنجا که در کشور ما اجازه قدرتگرفتن به احزاب داده نشده، در اين شرايط ناگزير جبهه است که ميتواند تاحدودي جاي احزاب را پر کند. اين امر مستلزم انعطافپذيري و برخورد با سعهصدر از سوي احزاب و گروهها است تا کار جبههاي خوب پيش رود. اما وقتي اين انتظار برآورده نميشود کار جبههاي مختل ميشود.
اصلاحطلبي را کجاي تاريخ خود ميدانيد و معتقديد در اين مقطع تاريخي چه چشماندازي پيشروي اين جريان قرار دارد؟ تاريخ اکنون و نحوه عملکرد اصلاحطلبان چه تأثيري در آينده خواهد داشت؟
جريان اصلاحطلبي و پيش از آن جريان خطامامي، که درنهايت عنوان اصلاحطلبي را به خود گرفت، فرازونشيبهاي زيادي داشته است. اين جريان بعد از رحلت امام با محدوديتهاي زيادي مواجه شده است. هيچگاه اين محدوديتها برداشته نشده است. اما زمانهايي که بهطور غيرمنتظره و غيرقابل پيشبيني براي رقيب، موفقيتهايي کسب کرده، مثل دورههاي رياست جمهوري آقاي خاتمي و آقاي روحاني و نيز دورههاي پنجم، ششم و دهم مجلس شوراي اسلامي، هم وجهه اين جريان در جامعه آشکار شده و هم کاهش نسبي محدوديتهارخ داده است. اکنون جريان اصلاحطلبي يک مرحله از مراحل نشيب خود را ميگذراند؛ اما ترديدي نيست که ديري نخواهد پاييد که اصلاحطلبان، هم به دليل توان جمعوجور کردن خود و هم به دليل بيتدبيري رقيب که ناشي از ويژگيهاي تاريخياش است، دو مرتبه وجهه سابق خود را به دست خواهند آورد. ضمنا به اين نکته مهم بايد توجه داشت که خواستهاي اصلاحطلبان انعکاس مطالبات مردم محروم و متوسط است که اکثريت جامعه را به خود اختصاص دادهاند. لذا بههمان نسبت که نميتوان به اين مطالبات بيتوجه بود، به همان نسبت نيز نميتوان سخنگويان آنها را همواره در محدوديت قرار داد.
بيــرونبــودن جريــان اصلاحــات را يـکفرصــت ميبينيد يا تهــديد؟ در چنين شرايطي اصلاحطلبي چگونه ميتواند از ابزارهاي موجود براي بازسازي خود استفاده کند؟ آيا اصلاحطلبان از چنين انگيزهاي برخوردار هستند و ابزارهاي لازم را در اختيار دارند؟
خوشبختانه جريان اصلاحات در اين زمينه تجربه کافي دارد. اين جريان دردوره دولتهاي نهم و دهم نيز همين وضع را داشته است. با سازماندهي مناسب، فعاليت اميدبخش و موضع منطقي در قبال رخدادها و مسائل کشور، اين جريان توانسته براي خود فرصت ايجاد کرده و از اين نشيب عبور کند. اکنون نيز جريان اصلاحات ميتواند از فرصت پيشآمده براي بازسازي خود و تعميق ديدگاهها استفاده کند. شرايط تاريخي جامعه درحالحاضر نيز کمک مساعدي را براي اقدام در اين زمينه و پيگيري اهداف اصلاحطلبانه فراهم ميکند.
آيا درحالي که جريان اصلاحات ساحت سياسي را به اجبار ترک کرده تلاش خواهد کرد در ساحت اجتماعي و فرهنگي تأثيرگذاري خود را بر مناسبات تصميمگيري در کشور حفظ کند؟آيا اصلاحطلبان تلاش خواهند کرد پديدههاي فرهنگي و اجتماعي را به شکلي بازتعريف کنند که به امر سياسي تبديل شود؟
معمولا احزاب سياسي و بهتبع آن جبههها در برنامههاي خود، موضوعات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي را توامان دارند. شرايط هرکدام که محدود شود بيترديد نگاه به ديگر مقولهها باقي ميماند. بنابراين با توجه به اولويت نياز جامعه، جبهه اصلاحات بايد عنايت خودرا نسبت به آن مبذول داشته و براي تحقق آن مسيرمؤثر را طي کند.
موضع اصلاحطلبان نسبت به دولت رئيسي چه خواهد بود؟ اصلاحطلبان در چه نقاطي به رئيسي نزديک و در چه نقاطي از وي فاصله خواهند گرفت؟
اصلاحطلبان همانطور که از اسمشان برميآيد در هر شرايطي دنبال اصلاح امور از طريق بهترين راه و بهشکل مسالمتآميزند. به نظر من آنها در زمان دولت آينده، براساس معيارهاي اعتقادي خود، عملکرد دولت را نقد کرده و راهحلهاي اصلاحي را ارائه خواهند کرد. بيترديد درهرگامي که دولت آينده درراستاي معيارهاي اصلاحي بردارد، اصلاحطلبان آماده کمک کردن هستند و هر گامي که در راستاي ضداصلاحي باشد به نقد ميپردازند.
رئيسي در دولت آينده با چه بايدها و نبايدهايي مواجه خواهد بود؟
اين امر بستگي به خود ايشان دارد. اگر بخواهد موضعي ميانه در جبهه اصولگرايان داشته باشد، ترکيب مجلس شوراي اسلامي اقتضا ميکند که خيلي از اين موضع خوشش نيايد و انتقادات و انتظارات خود را بهطرق مختلف مطرح کند. اما بعيد است که چوب لاي چرخ دولت بگذارد. البته درمجموع به دليل يکدستي حاکميت، آقاي رئيسي نبايد مشکل مهمي در ارتباط با بايدها و نبايدها داشته باشد.
طيف راديکال راست همواره يکي از موانع بزرگ اصولگرايي بوده و اجازه نداده اين جريان بر مدار اعتدال و عقلانيت حرکت کند. نقش اين طيف را در سرنوشت دولت رئيسي به چه اندازه پررنگ ميبينيد؟ آيا طيف راديکال جريان راست اجازه ميدهد يک دولت اصولگراي معتدل در آينده شکل بگيرد؟
اين امر به اراده رياستجمهوري بستگي دارد. من قبلا هم گفتهام که جريانهاي راديکال يا تندرو و به عبارت ديگر افراطي، گذشته از نفوذ برخي عناصر مشکوک داخل آنها، عمدتا عناصر صادق با بينش خاص بوده که يک واقعيت اجتماعي است. بايد آنها را به رسميت شناخت. آنها گاهي ميتوانند نقش موتور محرکه اجتماعي را بازي کنند. اما اگر مديريت نشوند، باعث ويراني و خسارات غيرقابل جبران ميشوند. هنر مديريت کلان در آن است که آنها را بهدرستي مديريت کند. متاسفانه بعضي از مديران کلان خود تحتتاثيرآنها قرار گرفته و عملا آنها مديريتشان ميکنند. نتيجه اين عمل تخريب کارها و سرگرداني است. اگر آقاي رئيسي بتواند بهخوبي آنها را مديريت کند او واجد شايستگي مديريتي قابلقبول خواهد بود.