پایان جنگ افغانستان؛ جراحی دردناک اما ضروری

همشهري/متن پيش رو در همشهري منتشر شده و بازنشر آن در آخرين خبر به معناي تاييدش نيست
اميرعلي ابوالفتح/ آخرين نيروهاي آمريکايي پيش از سالگرد حملات 11سپتامبر، افغانستان را ترک کردند تا به جنگ 20ساله آمريکا در اين کشور پايان دهند. بايد پذيرفت که جنگ افغانستان، براي آمريکاييها جنگ نامطلوبي بود. در واقع، اکثر مردم در آمريکا به اين باور رسيده بودند که اين جنگ بيحاصل، پرهزينه و پرتلفات است و دليلي ندارد که آمريکا بخواهد براي ساليان متمادي در افغانستان بماند، خون بدهد و پول صرف کند.
اين بحثها هميشه، هم در ميان نخبگان آمريکايي و هم در ميان توده مردم مطرح بوده است. بهخصوص در زمان انتخابات، بحث جنگ افغانستان بيش از هر زمان ديگري مورد توجه قرار ميگرفت. يکي از دلايل پيروزي دونالد ترامپ در انتخابات، پرداختن به همين موضوع بود. او تأکيد داشت که جنگهاي آمريکا بايد متوقف شوند و پولهايي که صرف جنگ ميشوند، صرف معيشت مردم و ايجاد شغل در داخل آمريکا شوند. ترامپ از همان ابتدا وعده داد که جنگ افغانستان را تمام کند.
همزمان با خروج نيروهاي آمريکايي از افغانستان، انتقادهايي عليه دولت جوبايدن مطرح شد اما اين انتقادها حول ضرورت ماندن در افغانستان نبود. نخبگان، سياستمداران، روزنامهنگاران و انديشمندان در جامعه آمريکا همه بر ضرورت خروج اين کشور از افغانستان اشتراک نظر دارند اما در مورد نحوه مديريت خروج از سوي دولت بايدن انتقاد دارند. آنها معتقدند آمريکا بعد از 20سال حضور در افغانستان بايد به شکل آبرومندانه و بدون تلفات از اين کشور خارج ميشد.
تصميم آمريکا براي خروج از افغانستان، قطعا تصميم درستي بوده است؛ تصميمي که البته بد اجرا شد. خروج آمريکا از افغانستان درواقع براي حفظ مام ميهن يک ضرورت بود. جنگ افغانستان براي آمريکا همچون يک عضو عفوني سرطاني بود که بايد قطع ميشد. آمريکاييها دست به يک جراحي دردناک و خونين زدند و اين عضو سرطاني را يکبار و براي هميشه قطع کردند. اين موضوع البته فقط به افغانستان محدود نميشود. آمريکا بايد در مورد حضورش در عراق، سوريه و حتي خليجفارس هم تصميمي مشابه بگيرد. اين کشور چارهاي ندارد جز اينکه اعضايي که از کار افتادهاند را قطع کند تا بدنش بتواند در برابر دشمنان بزرگتر مقاومت کند. خروج از افغانستان برنامه خوبي بود که خوب اجرا نشد. مصلحت آمريکا در خروج از افغانستان بود که به شکل بدي اجرا شد.
با اين همه، شايد در ادامه آمريکاييها بتوانند در تعامل با طالبان، مسيري که هنگام خروج طي کردهاند را اصلاح کنند. بعد از اين، ديگر همهچيز به نحوه رفتار طالبان بستگي خواهد داشت. اگر طي هفتههاي آينده جهان شاهد نوعي ثبات در افغانستان باشد، انتقادات از دولت بايدن کاهش پيدا خواهد کرد. بهعبارت ديگر، درصورتي که شرايط افغانستان به سمت جنگ داخلي سوق پيدا نکند، کشتاري اتفاق نيفتد، حقوق زنان به رسميت شمرده شود و در کل طالبان بهصورت متمدنانه رفتار کند، بايدن ميتواند اميدوار باشد که از بحران خروج از افغانستان عبور کرده است. اگر وضعيت به اين صورت ادامه پيدا کند، مردم آمريکا نيز بهخاطر اينکه پول بيشتري از جيبشان براي ادامه جنگ در افغانستان هزينه نشده، خوشحال خواهند بود. در اين صورت، جوبايدن حتي ميتواند خروج از آمريکا را بهعنوان يک موفقيت براي دولتش ثبت کند. او ميتواند بگويد که 4رئيسجمهور قبل از من، جسارت اجراي برنامه خروج را نداشتهاند اما من آنرا اجرا کردهام.
برخي معتقدند که عملکرد ضعيف دولت جوبايدن در مديريت خروج سربازان آمريکايي که به کشته شدن 13نفر از آنها نيز منجر شد، درنهايت در انتخابات کنگره در سال آينده به ضرر دمکراتها تمام خواهد شد؛ چرا که از آنها افرادي ضعيف در اجراي تصميمهاي بزرگ به نمايش گذاشته است.
اين اما بستگي دارد که ما در مورد کدام آمريکا صحبت ميکنيم. آيا در مورد آمريکاي نخبه بينالمللگرا صحبت ميکنيم که معتقد است آمريکا بايد نقش رهبري جهان را داشته باشد؟ اينها اقليتي از جامعه آمريکا هستند که برخي سياستمداران، رسانههاي جريان اصلي و مديران والاستريت را شامل ميشوند. آنها اقليتند اما پرسروصدا هستند؛ تريبون دارند و دائما ديدگاههاي خود را تبليغ ميکنند.
در سمت ديگر، اکثريت خاموش جامعه آمريکا قرار دارند. براي آنها اصلا مهم نيست در افغانستان چه ميگذرد. اينکه دختر افغان ميتواند درس بخواند يا نه، ميتواند کار کند يا نه براي اکثريت جامعه آمريکايي هيچ اهميتي ندارد. براي آنها مسئله مهم گوشت و مرغ و بيمه درمان و معيشتشان است. اگر جامعه آمريکا قانع شود که خروج سربازان آمريکايي از افغانستان باعث ميشود هزينههاي دولت کاهش پيدا کند و در عوض اين پولها خرج زندگي مردم ميشود، حتما از آن استقبال ميکنند. افغانستان، مسئله حقوق بشر در اين کشور و زندگي زنان افغان، فقط براي قشر نخبه جامعه آمريکايي مهم است؛ براي آنهايي که مخاطب روزنامههاي بزرگي مثل نيويورک تايمز هستند و سيانان ميبينند.
بهنظر ميرسد برآوردي که باعث شد جوبايدن و تيمش تصميم بگيرند برنامه خروج نيروهاي آمريکايي از افغانستان را اجرا کنند اين بوده که مردم آمريکا باور ميکنند که اين اقدام به نفع آنها و به نفع زندگي آنها بوده است و درنهايت مردم پشت تصميم رئيسجمهور قرار خواهند گرفت. در کل، سياست خارجي تا جايي براي مردم آمريکا اهميت دارد که يا بتواند براي آنها شغل ايجاد کند يا مانع به خطر افتادن جان سربازانشان شود. در غيراين صورت، سياست خارجي پارامتر مهمي در تعيين سرنوشت انتخابات در آمريکا نيست و انتخابات سال آينده کنگره را هم بايد بخشي از اين روند درنظر گرفت.