خطر معرفی شیعه پرشور به جای شیعه سیاسی

اعتماد/متن پیش رو در تشیع منتشر شده و انتشار آن در آخرین خبر به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نیست
علامه عزیزی
تلاشهای سازمانیافته گروهی مبنی بر تصویرسازی از مکتب تشیع و اهلبیت(ع) به عنوان یک مکتب مبتنی صرفا بر شور و دور کردن اذهان عمومی از عمق سیاسی-اجتماعی این مکتب و اصول مترقی آزادی، حریت، مبارزه با ظلم و عدالت مرا بر آن داشت تا با بررسی نمونههای مختلف به بخشی از آموزههای سیاسی مذهب تشیع بپردازم.
با مطالعه در تاریخ ادیان به خصوص اسلام ادله و نمونههای بسیاری میتوان یافت که جایگاه سیاسی مذهب تشیع را متمایز از سایر مذاهب اسلامی و ادیان و آیینهای دیگر میکند بهطوری که برخلاف بسیاری از ادیان که دین و مذهب را معطوف به امور شخصی میدانند یا حتی برخلاف اکثر مذاهب اسلامی که نگاهی فریز شده در چهارده قرن گذشته به مقوله دین دارند؛ تشیع دینی را معرفی میکند که با اصول مترقی امروزی علوم اجتماعی و علوم سیاسی همخوانی کامل دارد که در این نوشتار به بیان چند نمونه در این زمینه پرداختم.
اول؛ تشیع با بنیادگرایی مخالف است و باور جدی به بهروز کردن احکام شرعی دارد و با وجود اینکه رسوخ اندیشههای بنیادگرایانه در میان برخی علمای شیعه مسبوق به سابقه است، اما به دلیل عدم انطباق با اصل تشیع و با وجود حمایتهای بسیار از لندن تا اورشلیم این رویکرد در تشیع همیشه به حاشیه رانده شده است.
دوم؛ اعتقاد به آزادی، نقش مردم در حاکمیت، مذاکره و منافع ملی (امت) و پایبندی بر ارزشهای جامعه از جمله مقولاتی است که کمتر در میان مذاهب اسلامی و غیراسلامی میتوان نمونههای آن را یافت، اما در تاریخ شیعه نمونههای بسیاری از اعتقاد ائمه اطهار به این موضوعات وجود دارد.
بهطوری که کنشگری علی(ع) در روز سقیفه و بعد از آن تا لحظه رسیدن به خلافت یک نمونه بارز از اعتقاد مکتب تشیع به سیاستورزی مبتنی بر کنشگری اخلاقی، مطالبهگری، احترام به رای نمایندگان مردم و اهمیت مصالح عمومی و منافع امت دیده میشود که به نظر نگارنده نقطه عطف نحوه برخورد مولای متقیان با واقعه سقیفه در اعتقاد راسخ ایشان به فعالیتهای مسالمتآمیز سیاسی و جلب آرای مردمی در سختترین شرایط و با کمترین امکانات ارتباطی است، زیرا در ایامی که تنها ابزار رسانهای، گفتوگوهای چهره به چهره و انتقال اخبار از فردی به فرد دیگر بود و در جامعه عشیرهای که نظر بزرگان قبیله برای اعضای قبیله حجت بود؛ در نظر اکثر فعالان اجتماعی نوع کنشگری علی بن ابیطالب بیهوده به نظر میرسید و به همین دلیل اکثر آن افراد به تطمیع و شراکت (مانده به جایگاه و قدرت فرد) روسای قبایل در قدرت یا مقابله و جنگ با مخالفان روی میآوردند. اما مولای متقیان هیچگاه وارد بازار مکاران سیاست نشد و به جنگ نیز روی نیاورد که بهترین حالت سیاستورزی را حصول به نتایجی میدانند که با حفظ ارزشهای اخلاقی و در انتخاباتی سالم و بدون جنگ و خونریزی به دست بیاید که به گمانم اینها سیاستهای نظری است که سیاست عملی آن را علی(ع) پیاده کرده است.
سوم؛ شیعه مذاکره و مصالحه را یک راهحل میداند و مذاکره و مصالحه را دلیلی بر ترس و ضعف نمیداند.
بهطوری که صلح امام حسن(ع) گویای نحوه مواجهه تاریخ تشیع به مثابه یک مکتب سیاسی- مذهبی با چالشها و موضوعات پیشرو میباشد، زیرا در این مکتب مصالح عمومی و منافع امت مقدم بر قدرت است و مذاکره، مصالحه و صلح یک راهحل مسالمتآمیز برای حفظ منافع عمومی است.
چهارم؛ با وجود اهمیت کنشگری امام علی(ع)، امام حسن مجتبی(ع)، امام جعفر صادق(ع)، امام رضا(ع) در تبیین تشیع به عنوان مذهب سیاسی-مذهبی؛ اصل آموزههای سیاست عملی تشیع در واقعه عاشورا گنجانده شده است.
بهطوری که امام حسین(ع) به سیاق پدر و برادر، اولین راهبرد خود را فعالیتهای ارشادی و اجتماعی و معرفی اسلام راستین در نظر گرفته بود و به بیان امروزی ائمه اطهار اولین گام ترویج را افزایش آگاهی از برند اسلام ناب محمدی و تصویرسازی درست از برند اسلام راستین را اجرایی کردند که اندیشمندان علوم بازاریابی و بازاریابی سیاسی در راهبردهای نوین خود از آن به عنوان ابتداییترین عمل برای موفقیت در عرصه اجتماعی و رقابتهای سیاسی یاد میکنند.
اما از آنجایی که حکمرانی یزید بن معاویه با اصول و ارزشهای اسلامی و هنجارهای جامعه اسلامی سازگار نبود، امام حسین(ع) در قامت یک مصلح و کنشگر اجتماعی-سیاسی با رویکردی منطقی به مطالبهگری پرداخت و تاریخ به صراحت یاد میکند که حسین بن علی(ع) همه راههای مسالمتآمیز مطالبهگری، مذاکره و مصالحه از نامهنگاری با یزید بن معاویه گرفته تا خطبههای انتقادی تا اخذ نظر و آرای مردم در شهرهای مختلف تا مذاکره با فرستادهها و مامورین حاکم را اتخاذ کرد، زیرا جنگ آخرین گزینه سالار شهیدان بود و هدف حسین بن علی(ع) قدرت نه بلکه مبارزه با ظلم بود و امام حسین(ع) اگر در مقابل مطالبهگری بحق خود، تعهدی برای جلوگیری و ممانعت ظلم از سوی یزیدبن معاویه اخذ میکرد، شاید هیچگاه کارزار جنگ تکلیف مطالبهگری بحق فرزند پیغمبر را مشخص نمیکرد.
اما قدرت مطلق یزید بن معاویه او را مست و کور کرده بود و باوجود اینکه به ظاهر در میدان فیزیکی جنگ شکست برای یاران امام حسین(ع) حتمی بود اما ایشان در تاریخ تشیع یک درس و نقشه بیهمتای دیگر را نیز ترسیم کرد و آن راهبرد مطالبهگری حق و مبارزه با ظلم در قالب «الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم» بود که یک افق روشنی را در مقابل پیروان این مکتب به عنوان یک الگوی رفتار سیاسی باز کرد و برخلاف بسیاری از مکاتب که معتقدند پیروی از حاکمی که امنیت را در جامعه حفظ کرده، واجب است، عاشورا به پیروان حسین بن علی آموزه گرانقدری داد و آن اینکه هرکسی عبد قدرت باشد و در مقابل ظلم نایستد حتی اگر پیشانیاش از سجدههای طولانی پینه بسته باشد و نماز شبش قضا نشده باشد، از اسلام و تشیع فرسنگها فاصله دارد و به بیان دیگر اگر فردی در انجام فرایض شخصی دینی واجب و مستحب را به اکمل حالت به جای آورد، اما در صحنه سیاسی و اجتماعی از ظلم و ظالم (هر چند قدرتمند و حاکم) حمایت کند یا در مقابل ظلم سکوت کند با مکتب اسلام راستین همخوانی ندارد.
پنجم؛ در مکتب اهلبیت(ع) کسب قدرت هدف نیست، بلکه ابزاری است برای ایفای بهتر نقشهای اجتماعی-سیاسی؛ همانطور که اشاره شد ائمه اطهار باور داشتند، قدرتی موثر خواهد بود که از دل مردم و با جلب نظر و رای اکثریت جامعه به دست بیاید و از اینرو قدرت به مثابه حکومت را به عنوان هدف و مقصد نمیدانستند که سیاست عملی ائمه اطهار شاهدی بر این مدعاست.
ششم؛ نهجالبلاغه یک سند راهبردی در عرصه سیاسی و اجتماعی است که با ارایه بیانیه ماموریت حکومت مدنظر شیعیان و ارزشهای اخلاقی مورد نظر به بیان چشماندازهای حکومت علوی میپردازد که در آن راهبردها و برنامههای استراتژیک دقیق سیاستورزی و حکومتداری ذکر شده است که به جرات میتوان گفت هیچ کدام از ادیان و مذاهب در عرصه سیاسی و اجتماعی سند راهبردی ندارند که قابل قیاس با نهجالبلاغه باشد.
هفتم؛ مکتب اهلبیت(ع) در کلام و عمل اعتقاد راسخ به حفظ اتحاد دارد و تمامی فعالیتهای سیاسی و اجتماعی مذهبی ائمه اطهار حول محور اتحاد امت (ملت کنونی) بوده است و هیچگاه ائمه اطهار چه در جایگاه مطالبهگر، چه در جایگاه مشاور، چه در جایگاه حاکم و چه در جایگاه راهنما و معلم مردم را به چند دسته خودی و ناخودی تقسیم نکردند و انشقاق در میان امت را در کلام و عمل نفی کردند و حتی در بسیاری از مواقع برای جلوگیری از انشقاق در جامعه از حق خود گذشتند که این امر به عنوان یک آموزه ارزشمند برای حاکمان و فعالین سیاسی و اجتماعی است که مصالح عمومی و منافع ملی را بر منافع شخصی، مطامع دنیوی و مصالح گروهی مقدم بدانند و برای حفظ یک گروه هوادار اقدام به حذف گروههای دیگر از جامعه نکنند، زیرا آسیبهای این اشتباه فاحش دومینووار تمامی جوانب جامعه را در بر میگیرد.
همانطور که در مدخل نوشتار اشاره شد، نگرانی جدی در خصوص به محاق بردن ذات سیاسی مذهب تشیع و ارزشها و اصول بنیادین آن از جمله آزادی، حریت و مبارزه با ظلم وجود دارد و امید این میرود پژوهشگران، اندیشمندان و پیروان راستین ائمه اطهار با تبیین بنیادهای فکری اهلبیت(ع) با تقلیل جایگاه مذهب تشیع به یک آیین صرفا مبتنی بر شور مقابله کنند.