دوچرخهسواری بانوان در صداوسیما؛ بی فائزه هاشمی و انصار حزبالله!
عصر ایران/متن پیش رو در «عصر ایران» منتشر شده و انتشارش در «آخرین خبر» به معنای تایید آن نیست
بحث دوچرخهسواری بانوان که به میان میآید همه به یاد طرح این موضوع در قریب 30 سال قبل میافتند.
مهرداد خدیر| اقدام بیسابقه صداوسیما در پوشش مسابقه قهرمانی دوچرخه سواری بانوان (و انتخابی بازیهای آسیایی) در محوطه حرم امام خمینی (ضلع جنوبی) ستایشآمیز است و نمیتوان خرده گرفت که قبلا چرا با دوچرخهسواری بانوان این قدر نامهربان بودید زیرا ماهی را هر گاه از آب بگیریم تازه است.
طبیعی است که صدا و سیما در دولت فعلی رویکرد مثبتتری به فعالیتها دارد و ترسیم تصویر زن اجتماعی و ورزشکار هم برای خنثیسازی تبلیغات مروبط به محدودیتهای زنان در دوران پسامهسا در دستور کار است.
با این همه بحث دوچرخهسواری بانوان که به میان میآید همه به یاد طرح این موضوع در قریب 30 سال قبل و در آستانه انتخابات مجلس پنجم شورای اسلامی در زمستان سال 1374 و جنجالها و به بیان رساتر المشنگههای پیرامون آن میافتند و البته یک نام مشخص: فائزه هاشمی رفسنجانی دختر رییس جمهوری وقت که در جایگاه مسوولیت فدراسیون اسلامی ورزش بانوان کارهای مختلفی انجام داد ولی بیش از همه بحث فرعی او درباره دوچرخه سواری بانوان بر سر زبانها افتاد.
هرچند شهرت او با موضوع دوچرخهسواری بانوان برای او خوشیمن بود و نماینده دوم و به روایتی اول تهران در انتخابات مجلس پنجم شد (نصف آرای عبداالله نوری را اگر بی نام کوچک بود و با این توجیه که منظور رای دهنده میتواند ناطقنوری هم باشد به نام ناطق خواندند و با احتساب این آرا از فائزه پیشی گرفت و اول شد).
به هر رو فائزه هاشمی در جایگاه ورزشی باقی ماند و پس از آن و در دوره اصلاحات هم توانست مسابقات ورزشی بانوان را پیگیری و برگزار کند و اولین کنگره ورزش زنان کشورهای اسلامی در ایران هم برگزار شد اما بحث دوچرخهسواری بانوان همچنان محل بحث و مناقشه و همراه با حاشیههای سیاسی بود در حالی که دیگر کاری به این موضوع نداشت و فعالیت سیاسی را ترجیح میداد.
در دولت اول خاتمی البته مشکلی با دستگاه ورزش به ریاست هاشمیطبا نداشت ولی با مهر علیزاده در دولت دوم اصلاحات به مشکل خورد تا به دوران احمدینژاد رسید که تحمل نشد و کلا تعطیل شد.
او البته از قبل از اصرار بر دوچرخهسواری بانوان دست برداشته بود تا به کارهای دیگر ورزش بانوان برسد و با حمایت پدری در جایگاه ریاست جمهوری و در اندازه و آوازه هاشمی رفسنجانی موفق هم شد. در دوره خاتمی هم از طرف شخص رییس جمهوری حمایت میشد هر چند سازمان تربیتبدنی و کمیته ملی المپیک دوست داشتند کاملا زیر نظر آنها عمل کند و گاه به خاطر ناهماهنگیهایی مخالفت میکردند اما اشتهار اصلی در سطح جامعه همچنان به خاطر دوچرخهسواری بانوان بود و هر که او را میدید بیشتر به یاد این موضوع میافتاد نه حتی روزنامه زن که توقیف شد.
با این اوصاف بهترین فرد برای این که روایت کند چرا از بین فعالیتهای متنوع ورزشی و فرهنگی و سیاسی و در حالی که روزنامه زن را به راه انداخته و توقیف شده بود یا نماینده تهران در مجلس بود یا عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران هم بود ولی این همه نام او با دوچرخهسواری بانوان گره خورد، خود اوست که چند سال قبل در اینباره و برای خبرنگاران ایسنا چنین توضیح داد:
« دو سال قبل از انتخابات مجلس پنجم و کاندیدا شدنم، شهرداری تهران در پارک چیتگر سمیناری در مورد دوچرخه به عنوان وسیله حملونقل برگزار و از من هم به عنوان سخنران دعوت کرد. آنجا گفتم دوچرخهسواری از نظر شرعی اشکال ندارد، پس اگر وسیله حملونقل است، باید کودکان، زنان و مردان از آن استفاده کنند اما اگر این موضوع را صرفا مردانه ببینیم، دیگر وسیله حمل و نقل نیست. بنابراین باید شروع به برنامهریزی و فراهمسازی زمینه کنید، تا همه بتوانند از آن به عنوان وسیله حملونقل استفاده کنند.
اینجا جا دارد از آقای کرباسچی (شهردار تهران در سال های ۶۸ تا ۷۸) تشکر کنم که یکی از مهمترین پایههای تقویت ورزش زنان بود و خیلی هم به فعالیتهای ما کمک میکرد. این باعث شده بود که شهردارهای همه شهرهای کشور به تبعیت از تهران به این موضوع توجه کنند.
حرفهایم آن موقع در رسانهها منتشر شد، اما سر و صدا نکرد. دو سال بعد که کاندیدای مجلس شدم، انصار حزبالله گفتند خانم هاشمی در مورد دوچرخهسواری زنان صحبت کرده اما با چادر، لباس و شلوار گشاد و مانتوی بلند که نمیتوان دوچرخهسواری کرد، پس منظور خانم هاشمی این است که باید بیحجاب شوند و دوچرخه سواری کنند. از این به عنوان یک پروژه تبلیغاتی علیه من استفاده کردند. هر جا هم که سخرانی داشتم، میآمدند که به هم بزنند، البته هیج جا موفق نشدند، حتی این موضوع باعث شد تا صدای من بیشتر شنیده شود.
هر کجا هم برای کارهای تبلیغاتی انتخابات میرفتم، جمعیت زیادی از دختران و پسران جوان میآمدند و اولین سوالشان هم این بود که دوچرخهسواری چه زمانی آزاد میشود؟ جواب میدادم دوچرخهسواری ممنوع نیست، الان هم آزاد است و نیاز به قانون ندارد.»
در دولت قبل، حتی انتشار عکس دوچرخه سواری زنان در یک نشریه محلی، "ترویج منکرات و فساد" نامیده می شد!
حالا اما صدا وسیما درباره دوچرخهسواری بانوان گزارش پخش میکند. انصار حزبالله هم اعتراضی ندارد نه به برگزارکننده نه به فائزه هاشمی که در زندان است نه به تولیت حرم امام خمینی. همه خوشحالاند که این اتفاق افتاده است؛ نه خانی آمده نه خانی رفته و انگار نه انگار که چه بحثها درباره همین قضیه درمیگرفت و چه نگرانیها که ارکان عرش به لرزه درخواهد آمد از رکاب زدن نسوان.
ما هم باید خوشبین باشیم و بدانیم ممنوعیت موسیقی در فلان شهر یا حساسیت در قبال دوچرخهسواری بانوان یا وارد شدن یا نشدن به ساختمان فلان سفارتخانه عربی یا اروپایی به خاطر خود موضوع نیست و بستگی به سیاست روز دارد.
هر چند استدلالات یا بهانههای سیاسی و نگرانیها را فراموش نمیکنیم و در بالا هم نکاتی یادآوری شد اما همین که در گزارش صدا وسیما هیچ نکته غیر فنی گفته نشد و تنها به جزییات مسابقه استقامت جاده و محیط مناسب مسیر پیست دوچرخهسواری مرقد امام برای رقابتی به قصد پوشیدن پیراهن تیم ملی و رکابزدن دخترانی از ۱۵ استان پرداختند نشان میدهد صدا و سیما اگر بخواهد میتواند از شیوههای پیشین فاصله بگیرد و مثلا ایمن بودن مسیر را بستاید یا تنها این پرسش را طرح کند که چرا چهرههای جدید نیامدند و پاشخ بشنود چون این رشته به تجهیزات و تمهیدات بسیار نیاز دارد و کاری به امور دیگر نداشته باشد.
جدای اینها نمایش استفادههای ورزشی و عمومی از محوطه حرم امام خمینی و فضای سبز آن میتواند بخشی از ابهامات و سوالات واقعی یا تخریبی درباره تاسیسات مرقد بینانگذار جمهوری اسلامی و مصارف آن را هم پاسخ گوید.