واکاوی مرفه دانستن مسافران شمال
آفتاب یزد/متن پیش رو در آفتاب یزد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
آقای شریعتمداری؛ وقتی یک سفر شمال را نشانه رفاه جامعه میدانید یعنی؛ از درد و رنج «مطرب» خبر ندارید!
آیت الله جوادی آملی در یکی از دروس خارج فقه خود در بارهی فقر چنین میگوید: «فقر به معنای نداری، تازیانهی دردناکی است. فقیر به معنی گدا نیست. در عربی اگر کسی وضع مالیاش خوب نیست نمیگویند فاقد است، ندارد. میگویند این فقیر است. فقیر یعنی کسی که ستون فقراتش شکسته است و قدرت قیام ندارد.»
روزنامهی کیهان در روزهای اخیر، دوبار و هر بار با شاهدمثالهایی به غایت عجیب، فروشگاه رفتن و به مسافرت شمال رفتن مردم را نشانهای از رفاه میداند، موضوعی که واکنشهای بسیاری را برانگیخت اما این روزنامه مثل همیشه هیچ پاسخی به واکنشهای برانگیخته شده نداد.
فقر کامل؛ فقر اقتصادی - فرهنگی است
کوروش محمدی، رئیس انجمن آسیبهای اجتماعی در گفتگو با آفتاب یزد ضمن تشریح فقر، انواع فقر و آثار و تبعات فقیر شدن جامعه گفت: فقر همان فقدان است یا به تعبیری دیگر، کاهش توانایی در تامین ضروریات.
وی فقر را در دو دستهی اقتصادی و فرهنگی تقسیمبندی کرده، میگوید: فقر معیشتی یعنی فرد یا خانواده از عهدهی هر آن چه نیاز است و ضروری، برنیاید؛ کاهش درآمد، عدم اشتغال و آثار و تبعات اقتصادی که همهی اقشار یک جامعه را تحت الشعاع قرار میدهد اندک اندک فرد و خانواده را در حوزهی توانایی به باتلاق ناتوانی سوق میدهد.
این استاد دانشگاه میافزاید: و اما فقر فرهنگی ریشه در باورها، ارزشها و اعتقادات دارد که از نوع نخست، یعنی فقر معیشتی، مخربتر و ترسناکتر است.
محمد در نهایت فقر کامل را مجموعهای از فقر فرهنگی و فقر اقتصادی میداند که فقدان بینش، فقدان جهان بینی و فقدان باورها را در پی دارد و ادامهی این فقر کامل جامعه را به سمت و سوی بیعدالتی، شکاف طبقاتی، هرج و مرج، بینظمی و در نهایت فساد و تباهی رهنمون خواهد ساخت.
محرومیت از شاخصهای رضایت مندی از زندگی یعنی فقر
کوروش محمدی در ادامهی این گفتگو با اشاره به شاخصهای رضایت مندی از زندگی (درآمد، شغل مناسب، امید به زندگی، آینده، سلامت، تحصیل، مساحت کافی برای اسکان، وسیله نقلیه، ارتباطات، توانایی مواجهه با بحرانهایی همچون بیماری، فوت نزدیکان، ورشکستگی و...) خاطرنشان میسازد: کسی که به جای یک شیفت مجبور است چند شیفت کار کند، از اوقات فراغت برخوردار نباشد، برای تحصیل و مخارج حتی روزمره باید وام بگیرد، از رفاه خود برای رفاه خانواده چشم پوشی کند، استرس آیندهی شغلی داشته باشد، برای فرزندان خود بدیهیئت را نتواند فراهم کند قطعا آدم فقیری است ضمن آن که همین فرد در عین فقر دست و پا میزند تا اطرافیان او احساس کمبود به معنای ویران کنندهی آن، نکنند.
برای آدم فقیر همان یکبار سفر شمال هم گران تمام میشود
رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی با اظهار تعجب از برخی اظهار نظرات روزنامه کیهان که خرید از فروشگاه و مسافرت شمال را نشانهی رفاه جامعه دانسته، اظهار میدارد: شاید لازم باشد کارکنان روزنامه کیهان یا شخص شریعتمداری، شده با لباس مبدل به شمال بروند تا بهتر با واقعیتها رو در رو شوند.
وی ادامه میدهد: فردی که در عین فقر دست و پا میزند تا یک بار در سال خانواده را به شمال کشور ببرد قطعاً مرفه نیست اما حتماً متعهد است.
کوروش محمدی میافزاید: چرا وقتی جامعه با هزار مصیبت میکوید تا برای فرار از تنگناهای زندگی، چند روزی با هر مشقتی خانوادهاش را به سفر شمال ببرد این چنین آن تفریح ظاهری و تصنعی را به کامش تلخ میکنیم؟
محمد با تأکید بر این که؛ وجود حدود ۱۹ میلیون حاشیه نشین (آماری که بسیار نزدیک به واقعیت است) خود نشانهای از فقر گسترده در جامعه است زیرا نزدیک به یک - چهارم جمعیت کشور حتی توان همان یک بار سفر به شمال در سال را هم ندارند حال چگونه میکوشیم با مصادره به مطلوبِ همین مسافرت به شمال، کل یک جامعه را مرفه جلوه بدهیم؟
نسخهی کیهان بسیار غلط است
کوروش محمدی در بخش دیگری از این گفتگو و با اشاره به نسخه پیچی عجیب کیهان برای حاکمیت خاطرنشان میسازد: انکار فقر در نهایت غفلت به وجود خواهد آورد غفلتی که حاکمیت را گمراه میکند.
وی ادامه میدهد: ما هم خوشحال میشویم مردممان بتوانند به شمال بروند، تفریح کنند، نشاط اجتماعی داشته باشند و خیلی هم در تنگناهای روزرههای زندگی دست و پا نزنند اما واقعیت آن است که وقتی سفر شمال رفتن مردم را نشانهی رفاه میدانیم یعنی از بیخ و بن، از درد و رنج مطرب خبر نداریم!
محمدی با مثال مطربی که میکوشد یک جمعی را با تمام توان خوشحال کند تا لقمه نانی برای خانواده فراهم آورد میگوید: آیا آن مطرب انسان شادی است؟ مرفه است؟ غنی و امیدوار است؟ قطعاً نه! او یک انسان متعهد است که با شاد کردن جمعی کوشش میکند حداقلهای زندگی را برای خانوادهاش تأمین کند پس این نسخهی غلطی است که مطرب را شادترین انسان جامعه قلمداد کنیم.
اغنیاء شمال رو نیستند!
کوروش محمدی با تأکید بر این که؛ طبقهی مرفه و به اصطلاح لاکچری اساساً شمال برو نیستند چون شادیهای شمال برایشان کافی و راضیکننده نیست ادامه میدهد: فرق است بین خانوادهای که در تمام طول سال فقط یک بار، برای چند روز با انواع مشقتها به شمال میرود یا آن خانوادهای که حتی با دارا بودن ویلاهای آن چنانی، حتی یک بار هم رنگ شمال را در سال نمیبیند چرا؟ چون او تفریح را در استانبول و دبی و سن پطرزبورگ و اروپا ترجیح میدهد؛ آیا مردم ما همه میتوانند سالی چند بار به اروپا و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس بروند؟!
کاش کیهان از حاکمیت میپرسید؛ اوقات فراغت مردم کو؟
کوروش محمدی با طرح این سوال که؛ وقتی اوقات فراغتی نباشد، جایی برای تفریح و سرگرمی نباشد، فضا و امکاناتی برای تخلیهی روحی - روانی نباشد معلوم است با یک تعطیلی چند روز، سیلی از جمعیت راهی شمال میشود.
وی با اظهار تعجب از غفلت عجیب کیهان میگوید: شاید بهتر میبود کیهان از حاکمیت میپرسید؛ چرا برای اوقات فراغت جامعه کاری نکردهاید که ناگهان جاده شمال قفل نشود، چرا هیچ برنامهای برای اوقات فراغت مردم ندارید؟
این استاد دانشگاه با اشاره به خودروهایی که هزینهی نگهداشت آن هم برای برخی خانوادهها کمرشکن است اظهار میدارد: خودرو وقتی در اختیار رفع نیازهای یک خانواده باشد، نانآور خانواده باشد که دیگر نمیتواند نشانهی رفاه باشد. کسی که با خودرو در اسنپ مشغول است، با همان خودرو وقتی به مسافرت میرود چه بسا از کار و زندگی به دلیل خرابی و دیگر مسائل، بیفتد پس لازم است بین این دو تمییز قائل شویم.
خانوادهای که ۵ فرزند مجرد دم بخت دارد هم به شمال میرود، این خانواده هم مرفه است؟!
کوروش محمدی با طرح این سوال که؛ خانوادهای با ۵ فرزند مجرد دم بخت که توان تأمین مخارج ازدواج آنها را ندارد هم به شمال میرود، این خانواده هم مرفه است؟! میگوید: هیچ مسئلهای به اندازهی «انکار فقر» با روح و روان جامعه بازی نمیکند!
محمدی با تأکید بر این نکته که، انکار فقر و تلاش برای مرفه نشان دادن جامعهای که به واقع از فقیر هم فقیرتر است حاکمیت را به اشتباه میاندازد و لابد فکر میکند دیگر لازم نیست برای تحصیل، اشتغال، مسکن و ازدواج این جامعه قدمی بردارد.
او معتقد است: رسانههایی که در حاکمیت و بر حاکمیت نفوذ و تأثیر دارند با این گزارشهای مغالطهآمیز حتی حاکمیت را هم به زحمت میاندازند. وی ادامه میدهد: نتیجهی طبیعی این گونه گزارش ها، بیاعتمادی اجتماعی، یأس و عصبانیت جامعه است که تبعات بیاندازه خطرناکی دارد.
کوروش محمدی با اظهار تاسف از تلاشهای این گونه رسانهها برای نادیده انگاری جامعهای که دچار بایکوت اجتماعی بر اثر فقر شده میگوید: خوب است کیهان اندکی روی دهکبندیها مداقه کند زیرا همین دهکبندیها با صدای بلند شکاف اجتماعی و طبقات اجتماعی که فاصلهای نجومی با هم دارند را فریاد میزند.
این استاد دانشگاه در پایان میگوید: دولت دچار یک بیماری مسری اقتصادی است و توان حل مشکلات معیشتی مردم را ندارد چه خوب است به جای تلاش برای انکار درد و رنج مردم به دولت راهکار بدهیم تا از این مشکلات بکاهد و مردم را بیشتر از این آزار ندهد!