نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
کتاب

داستانک/ مهربان بودن بدون توقع

منبع
آخرين خبر
بروزرسانی
داستانک/ مهربان بودن بدون توقع

آخرین خبر/ شب سردی بود...

زن بیرون میوه‌فروشى زُل زده بود به مردمى که میوه مى‌خریدند .  

شاگرد میوه‌فروش ، تُند تُند پاکت‌هاى میوه را داخل ماشین مشترى‌ها مى‌گذاشت و انعام مى‌گرفت .

زن با خودش فکر مى‌کرد چه مى‌شد او هم مى‌توانست میوه بخرد و ببرد خانه... رفت نزدیک‌تر... چشمش افتاد به جعبه چوبى بیرون مغازه که میوه‌هاى خراب و گندیده داخلش بود . 

با خودش گفت : «چه خوبه سالم‌ترهاشو ببرم خونه . »

 مى‌توانست قسمت‌هاى خراب میوه‌ها را جدا کند و بقیه را به بچه‌هایش بدهد... هم اسراف نمى‌شد و هم بچه‌هایش شاد مى‌شدند . 

برق خوشحالى در چشمانش دوید... 

دیگر سردش نبود!

زن رفت جلو ، نشست پاى جعبه میوه . تا دستش را برد داخل جعبه ، شاگرد میوه‌فروش گفت : « دست نزن ننه ! بلند شو و برو دنبال کارت ! »

 زن زود بلند شد ، خجالت کشید .

 چند تا از مشترى‌ها نگاهش کردند . صورتش را قرص گرفت... دوباره سردش شد... 

راهش را کشید و رفت.

چند قدم بیشتر دور نشده بود که خانمى صدایش زد : «مادرجان ، مادرجان ! » 

زن ایستاد ، برگشت و به آن زن نگاه کرد . زن لبخندى زد و به او گفت :


 « اینارو براى شما گرفتم . »

 سه تا  پلاستیک دستش بود ، پُر از میوه ؛ موز ، پرتقال و انار .

زن گفت : دستت درد نکنه ، اما من مستحق نیستم .

زن گفت :

 « اما من مستحقم مادر . من مستحق داشتن شعور انسان بودن و به هم‌نوع توجه کردن و دوست داشتن همه انسان‌ها و احترام گذاشتن به همه آنها بى‌هیچ توقعى . اگه اینارو نگیرى ، دلمو شکستى . جون بچه‌هات بگیر . »

 زن منتظر جواب زن نماند ، میوه‌ها را داد دست زن و سریع دور شد... زن هنوز ایستاده بود و رفتن زن را نگاه مى‌کرد . 

قطره اشکى که در چشمش جمع شده بود ، غلتید روى صورتش . دوباره گرمش شده بود... با صدایى لرزان گفت : « پیرشى !... خیر ببینى...» هیچ ورزشى براى قلب ، بهتر از خم شدن و گرفتن دست افتادگان نیست

به پیج اینستاگرامی «آخرین خبر» بپیوندید
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره