16
7
10.4K
16
7
10.4K
آخرین خبر/ اوقات، تلخ و وضع، خراب و هوا، پس است
من تاب قهر یار ندارم بگو بس است
رعنا بُتی که آب و گل آفرینشش
از چشمهای مبارک و خاکی مقدّس است
ای جان بر لب آمده لبهای دوست را
آرامتر ببوس که این غنچه نورس است
آشفته خاطرش مکن ای پیک و بازگرد
حتی مگو که نامه به خطّ فلان کس است
زندانی امیدم و میدانم این قفس
هر قدر هم بزرگ شود باز محبس است
لازم نبود نام خودت را بیاوری
فاضل همین که شعر تو را بشنود بس است
فاضل_نظری