ويکي پديا/ رمان لبه تيغ(The Razor's Edge) توسط نويسنده انگليسي ويليام سامرست در سال ۱۹۴۴ منتشر شد. لبه تيغ دو بار به صورت فيلم اکران شد. بار اول در سال ۱۹۴۶ توسط تايرون پاور و جين تيرني. و بار دوم در سال ۱۹۸۴ توسط بيل ماري.
رمان دربارة جواني است به نام لاري، که عليرغم درآمد ناچيز از زندگي خود خشنود است. او بيشتر در جستجوي يافتن جوابهايي به سوالات مربوط به خاستگاه و غايت زندگي است. اين طرز برخورد لاري با زندگي حوشايند نامزدش ايزابل که آرزومند تجمل و مجذوب محافل اعيان ميباشد، نيست.
لاري از قبول شغلهايي که به او پيشنهاد ميشود سرباز ميزند. و براي يافتن پاسخ سوالهايش به کتابخانة ملي فرانسه ميرود. ايزابل بعد از دو سال تلاش در جهت منصرف کردن لاري از تحقيقاتش در نهايت او را تهديد به جدايي ميکند. لاري در براير حيرت نامزدش، جدايي را ميپذيرد. لاري سپس در معدن زغال سنگ استخدام ميشود و در آنجا به اتفاق يک لهستاني که گرايش به عرفان دارد به آلمان سفر ميکند. ولي چون پاسخي به سوالهايش نمييابد به اسپانيا ميرود. و همچنان سفر خود را به نقاط مختلف ادامه ميدهد و با کمک هيپنوتيزم به آرامشي دست مييابد. لاري به پاريس برميگردد و تصميم ميگيرد با صوفي ازدواج کند. اين خبر باعث خشم ايزابل ميشود. صوفي که شوهر و فرزندش را در تصادف ماشين از دست داده بود بعد از مرگ آنها به الکل رو ميآورد. پس از برخورد با لاري و به کمک او اعتياد خود را ترک ميکند. در روز ازدواج لاري و صوفي، ايزابل صوفي را قبل از ازدواج به خانهاش دعوت ميکند. قبل از رسيدن صوفي خانه را ترک ميکند و شيشه ودکايي را روي ميز ميگذارد صوفي ودکا را ميخورد و بعد به تولون فرار ميکند و در آنجا به فحشا کشيده ميشود و سرانجام ميميرد. لاري دوباره به آمريکا بازميگردد. به اين اميد که آنجا شغل رانندگي بيايد. قبل از عزيمت، پژوهشهايش را در کتابي درج ميکند. چنين ميپندارد که از آن پس نتواند شادماني و خوشبختي را جز در عاديترين زندگاني، به دور از توانگرها، پيدا کند.
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد