آخرين خبر/
دوستان عزيز، اين شبها با قصهاي جذاب و معروف در ادبيات داستاني دنيا همراه شما هستيم. کتاب «قلعه حيوانات» توسط «جورج اورول» در طول جنگ جهاني دوم نوشته شد و ترجمه حاضر نيز توسط «علياکبر آخوندي» منتشر شده است. اميدواريم از خواندن اين داستان لذت ببريد.
قسمت قبل
يکشنبه ها کار نبود. صبحانه ساعتي ديرتر از معمول صرف مي شد و پس از صرف آن تشريفاتي بدون وقفه هر هفته اجرا مي شد. اول مراسم افراشتن پرچم بود. سنوبال در يراق خانه روميزي کهنه سبزي که مال خانم جونز بود پيدا کرده بود و رويش سمي و شاخي با رنگ سفيد نقاشي کرده بود و اين پرچم روزهاي يکشنبه در حياط افراشته مي شد. سنوبال مي گفت: «رنگ پرچم سبز است براي اينکه نشانه مزارع سرسبز انگلستان باشد و سم و شاخ علامت جمهوري آينده حيوانات است که پس از قلع و قمع انسانها بر پا خواهد شد.»
پس از برافراشتن پرچم همه حيوانات در طويله براي جلسه عمومي که به آن ميتينگ مي گفتند جمع مي شدند. در آن مجمع کار هفته آينده طرح مي شد و تصميمات مورد بحث قرار مي گرفت. هميشه خوکها تصميم مي گرفتند، ساير حيوانات هرگز نمي توانستند تصميمي اتخاذ کنند ولي رأي دادن را ياد گرفته بودند. سنوبال و ناپلئون در مباحثه از همه فعالتر بودند ولي به اين معني توجه شده بود که اين دو هيچگاه با هم توافق ندارند. پيشنهاد از طرف هر کدام که بود، واضح و روشن بود که ديگري مخالف است، حتي در موضوعاتي که در اساس آن جاي هيچگونه مخالفتي نبود؛ مثل تخصيص دادن قطعه زمين کوچکي پشت باغ ميوه براي سکونت حيوانات بازنشسته بين آن دو بحثي طولاني در مي گرفت. ميتينگ هميشه با خواندن سرود «حيوانات انگليس » ختم مي شد و بعد از ظهر مخصوص تفريح بود.
خوکها يراق خانه را مرکز فرماندهي کرده بودند. شبها در آنجا از روي کتابهايي که از خانه آورده بودند، آهنگري، نجاري و ساير صنايع ضروري را ياد ميگرفتند. سنوبال سرگرم داير کردن تشکيلاتي بود که آنها را کميتههاي حيواني مي ناميد. در اين امر پشتکار خستگي ناپذيري داشت. براي مرغها کميته توليد تخم مرغ، براي گاوان اتحاديه دم تيزان، کميته تجديد نظر در تعليمات رفقاي غير اهلي (هدف آن رام کردن حيواناتي از قبيل موش و خرگوش بود) براي گوسفندان جنبش پشم سفيدتر و کميته هاي ديگر تشکيل داده بود. به علاوه کلاسهاي مقدماتي به منظور تعليم خواندن و نوشتن تاسيس کرده بود.
به طور کلي اين طرحها با شکست مواجه شد؛ مثلا کميته تجديدنظر در تعليمات رفقاي غيراهلي تقريبا بلافاصله منحل شد؛ چه وحوش از راه و رسم اوليه خود عدول نمي کردند و وقتي با آنها سخاوتمندانه رفتار مي شد، از وضع سواستفاده مي کردند. گربه عضو اين کميته شد و چند روزي خيلي فعال بود. يکروز دوستان ديدند که بربام نشسته و با گنجشکهاي دور از دسترسش حرف مي زند. مي گفت: «حالا ديگر همه حيوانات با هم دوستند و هر گنجشکي که بخواهد مي تواند پرواز کند و روي پنجه من بنشيند.» ولي گنجشکها فاصله شان را با او حفظ کردند.
کلاسهاي خواندن و نوشتن با موفقيت زيادي همراه بود. در پاييز تقريبا همه حيوانات مزرعه تا حدي باسواد شده بودند. خوکها خواندن و نوشتن را به کمال يادگرفته بودند. سگها نسبتا خوب مي خواندند ولي سواي هفت فرمان علاقه اي به خواندن هيچ چيز نداشتند. موريل، بزسفيد، از سگها بهتر مي خواند و گاه تکهپاره هاي روزنامه را که در زباله پيدا مي کرد براي سايرين مي خواند. بنجامين به خوبي خوکها مي خواند ولي از آن استفاده نمي کرد. مي گفت تا آنجا که خبر دارد چيزي نيست که به خواندنش بيارزد. کلوور تمام حروف الفبا را مي دانست ولي از ساختن کلمه عاجز بود. باکسر از حرف ت جلوتر نرفت. با سم بزرگش روي خاک الف ب پ ت را رسم مي کرد و بعد با گوش خوابيده به حروف خيره مي شد. گاهي کاکلش را تکان مي داد و با تمام نيرو سعي مي کرد حروف بعدي را به خاطر آورد ولي توفيق نمي يافت. چند بار ج چ ح خ را هم ياد گرفت ولي هربار که آنها را به ياد داشت متوجه مي شد که الف و ب و پ و ت را فراموش کرده است. بالاخره مصمم شد که به همان چهار حرف اول قناعت کند و مرتب هر روز يکي دو بار آنها را مي نوشت تا ذهنش آماده باشد. مالي جز چهار حرف اسم خودش از فراگرفتن ساير حروف سر باز زد. اين حروف را با ساقه هاي نازک درخت مي ساخت و با يکي دو گل آن را زينت مي داد و بهبه گويان دورش مي گشت.
ساير حيوانات مزرعه از حرف الف جلوتر نرفتند و هم چنين کاشف به عمل آمد که حيوانات کودن مانند گوسفندان، مرغان و اردکها قادر به از بر کردن هفت فرمان نيستند. سنوبال پس از مدتي فکر، اعلام داشت که هفت فرمان مي تواند به «چهارپا خوب، دو پا بد»خلاصه شود و گفت اين شعار اساسي حيوانگري است. هر که آن را کاملا دريابد از شر نفوذ انسان مصون است. پرندگان ابتدا اعتراض کردند چون خود آنها هم ظاهرا دو پا داشتند ولي سنوبال به آنان ثابت کرد که چنين نيست. گفت: «رفقا! بال پرنده عضوي است براي حرکت و نه براي اخذ برکت؛ بنابراين به مثابه پاست. دست علامت مشخصه انسان است و با آن مرتکب تمام اعمال زشتش مي شود.»
پرندگان چيزي از کلمات طويل سنوبال دستگيرشان نشد ولي توضيحاتش را پذيرفتند و همه آماده از بر کردن شعار جديد شدند. «چهارپا خوب، دو پا بد» بر ديوار قلعه و بالاي هفت فرمان و با حروفي درشتتر نوشته شد. وقتي آنرا فرا گرفتند، گوسفندها چنان به آن دلبستگي پيدا کردند که هر وقت در مزرعه استراحت مي کردند، «چهارپا خوب، دو پا بد»را ساعتها بع بع مي کردند بي آنکه خسته شوند. ناپلئون به کميته هاي سنوبال توجهي نداشت و مي گفت: «تربيت جوانان مقدم بر هر کاري است که براي بزرگسالان مي کنيم.»
بازار