آخرين خبر/ خنده هاي تو
دل ضربه هاي فراموش شده ي من است
مجبور نيستي بخندي
مجبور نيستي دلم را
هر بار از جا بکني
ببين!
خنده هاي تو مرا پرت مي کند توي گردباد دوست داشتن...
من از اين گردباد مي ترسم
بي زحمت نخند!
لبخند هم نزن!
اصلا چرا زل زده اي به دلهره هاي من!؟
خنده هاي تو بذر شعر است
تو که شعرهاي گره خورده به مرا نمي بيني...
نمي خواني...
نمي داني...
لبخند هايت را توي دامنم مي ريزي که چه!؟
هر چه آتش است
از گور همين شعرهاست!
من نمي خواهم از نو شاعر شوم!
بي زحمت نخند!
"مهديه لطيفي"
بازار