داستانک/ همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولی جرات اصلاح نه...!
آخرين خبر/ فردي چندين سال شاگرد نقاش بزرگي بود و تمامي فنون و هنر نقاشي را آموخت. استاد به او گفت که ديگر شما استاد شده اي و من چيزي ندارم ک به تو بياموزم.
شاگرد فکري به سرش رسيد، يک نقاشي فوق العاده کشيد و آنرا در ميدان شهر قرار داد ، مقداري رنگ و قلمي در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجايي ايرادي مي بينند يک علامت × بزنند و غروب که برگشت ديد که تمامي تابلو علامت خورده است و بسيار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد.
استاد به او گفت: آيا ميتواني عين همان نقاشي را برايم بکشي ؟
شاگرد نيز چنان کرد و استاد آن نقاشي را در همان ميدان شهر قرار داد ولي اين بار رنگ و قلم را قرار داد اما متني که در کنار تابلو قرار داد اين بود که : اگر جايي از نقاشي ايراد دارد با اين رنگ و قلم اصلاح بفرماييد غروب برگشتند ديدند تابلو دست نخورده ماند.
استاد به شاگرد گفت: همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولي جرات اصلاح نه...!