نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
کتاب

درباره دقیقی توسی

منبع
ايرنا
بروزرسانی
درباره دقیقی توسی

ايرنا/ دقيقي توسي شاعر حماسي-غنايي و پارسي‌گوي و از نخستين حماسه‌سرايان در تاريخ ادبيات فارسي محسوب مي‌شد که شروع به نظم شاهنامه کرد اما به دليل اينکه در جواني کشته شد به اتمام شاهنامه کامياب نشد و فردوسي هزار بيت او را به طور کامل در شاهنامه خود آورد.

حکومت سامانيان در شکل گيري فرهنگ، تمدن و دانش در ايران پس از اسلام نقش بسزايي داشتند. در اين دوره زبان پارسي از پيشرفت و شکوفايي زيادي برخوردار شد. با آن که سامانيان در کارهاي اداري زبان عربي را بکار مي بردند و آن را سبب وحدت خلافت مي شمردند اما امکان آن را فراهم آوردند تا شاعران پارسي دري همچون رودکي و دقيقي از نخستين افرادي باشند که با گونه اي از زبان ملي خود که از تکميل و آميختن لهجه هاي محلي گوناگون فراهم آمده بود، مطلب بنويسند.

اين زبان در دربار سامانيان پذيرفته شد و سرانجام به عنوان زبان پارسي نوين گسترش پيدا کرد که با اندکي تغييرات آوايي تا زمان حاضر برجاي مانده است. پارسي نوين به خط عربي نوشته شد و رفته رفته هرچه بيشتر واژه هاي عربي به آن راه يافت که اين امر تا اندازه اي نتيجه پيشرفت جهاني تمدن اسلام بوده است. بنابراين شاعراني همچون دقيقي توسي نقش بي بديلي در اين گسترش و پيشرفت زبان پارسي داشتند.

تولد و خانواده

ابومنصور محمد بن احمد مشهور به دقيقي توسي از شاعران بزرگ ايراني در سده چهارم هجري است که محل تولدش نامشخص بوده و شهرهاي توس، بلخ، سمرقند و يا بخارا دانسته اند. ظاهراً خود او يا خانواده اش به آردفروشي اشتغال داشته اند. بديع الزمان فروزانفر در خصوص نام و لقب دقيقي چنين مي آورد که اسم او محمد بن احمد يا محمد بن محمد بن احمد يا منصوربن احمد، کنيه او چنانکه محمد عوفي نقل مي کند، ابومنصور است. ۲ روايت اول در اسم متفق و در طرد نسبت مختلفند اما اين اختلاف چندان مهم نيست چراکه در آثار تاريخي، گاهي جد را به جاي پدر ذکر مي کنند.

در روايت سوم يعني اينکه نام دقيقي منصوربن احمد است، احتمال مي دهيم که منصور از همان کلمه ابومنصور کنيه دقيقي تحريف و به جاي اسم استفاده شده باشد و بنابراين اسم او به احتمال قوي ابومنصور محمد بن محمد بن احمد خواهد بود. کلمه دقيقي که لقب مسلم اوست از دقيق به معني آرد گرفته شده و شايد خود در اوايل حال يا پدر يا يکي از اجدادش آردفروش بوده و بدين مناسبت مانند ثعالبي و فراء به دقيقي لقب يافته است. محمد عوفي قديمي‌ترين فردي است که درباره لقب شاعر، يعني دقيقي، سخن گفته است. او علت انتخاب اين لقب را چنين بيان داشته است: «شعر دقيقي از کار دَقّ و تار دِقّ، دقيق‌تر است و او را به سبب دقت معاني و رقت الفاظ، دقيقي گفتندي».

آغاز سرودن شاهنامه

دقيقي در ابتدا ابومظفر چغاني را مدح مي گفت و در روزگار منصوربن نوح و نوح بن منصور ساماني شهرت پيدا کرد. او نخستين سراينده شاهنامه بود و هزار بيت درباره داستان گشتاسب و ظهور زردشت سرود و چون در جواني به دست غلام خود کشته شد به اتمام شاهنامه کامياب نشد و فردوسي اين هزار بيت او را عيناً در شاهنامه خود آورد و در مقدمه آن ابيات تصريح کرد که دقيقي را به خواب ديده و به خواهش او ابيات منظوم او را داخل اشعار خود کرده است.

سبک شعر و شاعري

دقيقي در شعر غنايي هم شاعري بلندمرتبه بود و قصيده، غزل و قطعه را خوب مي‌سرود. از انواع اشعار او ابيات پراکنده‌اي در کتاب‌هاي تذکره و تاريخ و ادب و لغت باقي مانده و اگر چه مجموع آنها زياد نيست اما گواه بر استادي و مهارت شاعر است و بر فصاحت کلام و رواني سخن و قوت طبع و تيزي ذهن وي دلالت دارد. تغزل ها و غزل‌هاي لطيف دارد و در ايراد معاني باريک و مضامين تازه و دل انگيز چيره دست است و قصيده‌هاي مدحي را کمال بخشيد.

 قطعات متفرقي از دقيقي به جا مانده که نهايت قدرت طبع و قوت اسلوب اين شاعر را نشان مي دهد اما قسمت بحر تقارب يا گشتاسبنامه او که فردوسي آن را در شاهنامه نقل کرده داراي ابيات مضطرب و سست و کلمات متناقض و مصراع هاي مقطوع است و با ديگر اشعار او متناسب نيست.

عبدالحسين زرين‌کوب در مقام قياس ميان سروده‌هاي دقيقي با سروده‌هاي فردوسي، چنين مي‌گويد: دقيقي در ابداع ترکيبات تازه، تنوع تعبيرات، ايراد امثال لطيف و استخراج معاني، قدرت فردوسي را نداشت و اين البته عدم پختگي شاعر را مي‌رساند، زيرا در جواني و پيش از آنکه سروده‌هايش به نضج کامل برسد، کشته شد.

ذبيح الله صفا معتقد است که سبک دقيقي به‌تنهايي، در انشاء مضامين حماسي، از سبک هاي برتر شعر فارسي است، اما دقيقي در مقام مقايسه با فردوسي و البته برخلاف او، کاملاً ملتزم به منابع و مراجع خود، مانند اياتکار زريران(رساله اي به زبان پهلوي درباره جنگ هاي زرير برادر و سپهسالار گشتاسب با دشمنان دين زردشت) بود و آنها را بي‌کم‌وکاست و بدون هيچ تغييري به نظم درآورد. همين امر سبب شد تا وي نتواند در «گشتاسب‌نامه»، چنان‌که بايد، نکات ادبي را لحاظ کند، درحالي‌که استادي خود را در غزليات و قصايدش به‌خوبي نمايان ساخته است.

آثار

از دقيقي قصائد و غزل ها و قطعات و ابيات پراکنده اي در کتاب هاي تذکره خاصه لباب الالباب و مجمع الفصحا و کتب تاريخ و ادب مانند تاريخ بيهقي و ترجمان البلاغه و حدائق السحر و المعجم و کتب لغت، خصوصاٌ لغت فرس اسدي باقيمانده و همه آنها بر استادي، مهارت، دقت خيال و لطافت معني و رواني الفاظ اين شاعر دلالت دارد اما اثر جاويد و مهم او گشتاسپنامه يعني قسمتي از شاهنامه است که در شرح سلطنت گشتاسپ و ظهور زرتشت و جنگ مذهبي ميان گشتاسپ و ارجاسپ توراني سروده شده است.

شروع به نظم شاهنامه پس از تأليف شاهنامه ابومنصوري و اشتهار آن صورت گرفت. بدين معني که علي الظاهر اين شاهنامه که سومين شاهنامه منثور فارسي و متقن تر و جامع تر از همه آنها بود، به تدريج در خراسان مشهور شد و در دربار ساماني طرف توجه قرار گرفت و فکر نظم آن در ميان بود تا سرانجام در عهد نوح بن منصور، دقيقي عهده دار نظم آن گشت و هنوز هزار بيت نسروده که به دست غلام خود کشته شد. 

حکيم فردوسي طوسي پس از آگاهي يافتن از مرگ دقيقي و نيمه کاره ماندن گشتاسب نامه به نگاشته شدن شاهنامه ابومنصوري (به نثر) که بُنمايه دقيقي در سرودن گشتاسب نامه بود، پي برد و به دنبال آن به بخارا، پايتخت سامانيان رفت تا آن را باز بيابد و بازمانده آن را به شعر درآورد. فردوسي در اين سفر شاهنامه ابومنصوري دقيقي را نيافت، اما پس از برگشت به طوس، امير منصور که از دوستانش بود، نسخه اي از آن را در اختيارش گذاشت. ذبيح الله صفا در تاريخ ادبيات ايران مي گويد، مهمترين دوره حماسه سرايي در ايران، سده چهارم قمري و عصر سامانيان است.

درگذشت

بر پايه گفته محمد رياحي روايت کشته‌شدن دقيقي در شاهنامه با آنچه که در تذکره‌ها آمده و قاتل دقيقي را بنده و غلام او دانسته‌اند، يکي نيست چرا که مصراع «به دست يک بنده‌بر کشته شد» اين را نمي‌رساند که بنده خودِ دقيقي، او را کشته‌است. با توجه به نظريات پيرامون قتل وي بايد گفت که در تاريخ ۳۷۰ قمري دقيقي کشته شده است. فردوسي در اين مورد اين چنين مي‌سرايد:

جـوانيش را، خـوي بـد يـار بـود          ابـا بـد، هميشه بـه پيکـار بـود
بـرو تـاختن کـرد، نـاگاه مـرگ           به سر بـر نهادش، يکي تيره تـرگ
بـدان خـوي بد، جان شيرين بداد         نبود از جهـان، دلش يک روز شاد
يکايـک از او، بخت بـرگشته شد        به دست يکـي بنده بر، کشته شد

منابع

ترابي، سيّدمحمد؛ (۱۳۹۲)، نگاهي به تاريخ و ادبيات ايران (جلد اول) (از روزگار پيش از اسلام تا پايان قرن هشتم)، تهران، انتشارات ققنوس، چاپ اول.

زرين‌کوب، عبدالحسين، سيري در شعر فارسي، تهران، ۱۳۶۳ ش

عوفي، محمد، لباب الالباب، به کوشش ادوارد براون، ليدن، ۱۹۰۳ م

فروزانفر، بديع‌الزمان، تاريخ ادبيات ايران، به کوشش عنايت‌الله مجيدي، تهران، ۱۳۸۳ ش

تاريخ ادبيات در ايران، جلد اول، از آغاز عهد اسلامي تا دورۀ سلجوقي، تأليف دکتر ذبيح الله صفا، انتشارات فردوس، چاپ دهم، تهران، ۱۳۶۹ خورشيدي

ردپاي تاريخ برتارک ايران زمين، با رويکرد فرهنگي، تأليف : دکتر مهران آرين، دانشيار دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات تهران، نشرقم، آثار نفيس، ۱۳۹۱ خورشيدي، ص۷۸و۷۹.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره