برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo

علیرضا جعفری از «میلاد غیرتی شاهگوش» گفت

منبع
برترين ها
بروزرسانی
برترين ها/ ديگر خبري از آن پسر با نمک موفرفري نيست. عليرضا جعفري حالا بزرگ شده است و بر خلاف خيلي از بازيگران کودک از ياد نرفته است. شايد حضور اميرجعفري در اين امر دخيل باشد، شايد هم پشتکار و اراده‌اي که خودش در کار دارد. او اين روزها «ميلاد» غيرتي سريال «شاهگوش» است. خودش خواهري ندارد که ببيند آيا در دنياي واقعي هم همين‌قدر غيرتي است اما پتانسيلش را دارد. اين‌طور که به نظر مي‌رسد، قسمت هفتم، قسمت سرنوشت‌سازي به حساب مي‌آيد، چرا که تمام شخصيت‌ها از همين قسمت به بعد شکل مي‌گيرند. ميلاد هم همين‌طور است. او هم رفتار تازه‌اي را با مادر و خواهرهايش دنبال مي‌کند. حضور امير جعفري امير جعفري چقدر در حضور شما در دنياي سينما و تلويزيون تاثيرگذار بوده؟ به طور قطع نمي‌توان گفت بدون تاثير بوده و اگر بگويم که اصلا حضور عموي من تاثير نداشته يک دروغ کاملا بزرگ است. چيزي که مشخص است و همه مي‌دانند زماني که من وارد عرصه تصوير شدم و کارم را شروع کردم، امير جعفري اصلا تلويزيون کار نکرده بود و بازيگر تئاتر بود. گاهي اوقات هم به شوخي به من مي‌گويد که تو پيشکسوت من هستي! فکر مي‌کنم حضورم در تصوير 2 سال زودتر از امير جعفري بود اما همان موقع امير جعفري بازيگر شناخته شده‌اي در تئاتر بود و به خاطر همين من يک جورهايي خيلي غيرمستقيم از سوي او معرفي شدم. فکر مي‌کنم شانس خيلي در ورود من به عرصه بازيگري دخيل بود. امير جعفري در آن زمان برادر کوچک‌تر خود (يعني عموي کوچک من) که آن موقع هم سن و سال الان من بود را براي نقشي در يک نمايش معرفي کرد و براي اينکه من در خانه تنها نمانم به همراه عموي کوچکم رفتم که آنجا به او گفتند سن شما به نقش نمي‌خورد و امير جعفري اشتباه متوجه شده است. زماني که در حال خارج شدن از در بوديم به من گفتند چند لحظه صبر کنم، از من پرسيدند که دوست دارم بازي کنم؟ که من هم دوست داشتم و اين‌طور شد که در يک اپيزود از «رقص کاغذ پاره‌ها» بازي کردم. کودک ماندگار خيلي از بازيگران کودک بعد از اينکه بزرگ مي‌شوند، ازدنياي سينما و تلويزيون محو مي‌شوند، از مهدي باقر‌بيگي «قصه‌هاي مجيد» گرفته تا عدنان افراويان «باشو غريبه‌اي کوچک» اما اين اتفاق براي شما نيفتاد. چرا؟ من از همان اول علاقه‌ شديدي به بازيگرشدن نداشتم، اما بعد از بازي در «مهمان مامان» واقعا علاقه‌مند شدم. آنهايي که اسم مي‌بريد در يک نقش بازي کردند و تمام شدند اما اگر به دوره کودکي من باز گرديد از 7 تا 15 سالگي در 30 سريال و فيلم نقش‌هاي مختلفي را بازي کردم. نکته ديگر شايد در اين باشد که من هيچ‌وقت نقش کوتاه بازي نکردم. هيچ وقت فقط کودکي نبودم که صرفا در پروژه‌اي يک حضوري داشته باشم و بس. سر هر کاري يکي از محورهاي اصلي داستان بودم. نکته ديگر اين بود که من فکر مي‌کنم پسرها زماني که به سن بلوغ مي‌رسند بهتر است بازي نکنند! به دليل صداي دورگه، از دست دادن معصوميت و با نمکي دوران کودکي، خلاصه اينکه در اين دوران همه چيز به هم مي‌ريزد و نمي‌توان تمرکز لازم را در بازيگري داشت. من فکر مي‌کنم بهتر است در اين فاصله يکي، دو ساله کاري نپذيرفت. اين اتفاق بعد از کار با کيومرث پوراحمد خوشبختانه براي من افتاد. موقعيتي بود که ناخواسته مهيا شد و من 2 سال کار نکردم. در همين 2 سال قرار بود هم با حسن فتحي کار کنم و هم سيروس مقدم. آن موقع خيلي افسرده و ناراحت هم شده بودم اما حالا خوشحالم که بين 15 تا 17 سالگي کار نکردم. يکي ديگر از دلايلش هم شايد پشتکار و علاقه‌اي بود که پيدا کرده بودم و خب به هنرستان صداو‌سيما هم رفته بودم. قطعا حضور اميرجعفري هم يکي از دلايلي بود که همچنان ادامه دهم و کار کنم. ميلاد بزدل تحليل خودت از نقش «ميلاد» در «شاهگوش» چيست؟ ميلاد يک کاراکتر 17-16 ساله است، پسري که عشق فوتبال و استقلال را دارد و به شدت غيرتي اما در عين حال ساده و کمي‌ هم بزدل است. همان‌طور که ديديد هر وقت خراب‌کاري مي‌کند يا شيشه‌اي را مي‌شکند، يک عکس‌العمل ترس از خودش نشان مي‌دهد يا اينکه زماني که داد مي‌زند و با واکنش تند مواجه مي‌شود سريع عقب نشيني مي‌کند. ميلاد از قسمت هفت به بعد شخصيت و برخوردش با خانواده عوض مي‌شود. اين نکته جذابي است. درست است که خيلي غيرتي است اما ديديم زماني که در بازداشتگاه چند نفر به او هجوم مي‌آورند سريع پشت اميرعلي قايم مي‌شود. به نظر من شخصيت ميلاد، شخصيتي نيست که خيلي توسط اطرافيانش جدي گرفته شود. درست است که گاهي اوقات يک دادي مي‌کشد، اما بعدش پشيمان مي‌شود و مي‌ترسد و حالا بعدا گريه هم خواهد کرد. آنقدري که همه فکر مي‌کنند غيرتي و مرد است، اينطور نيست. فقط سر و صدا دارد! تازه اول راهم حالا اين کاراکتر ميلاد چقدر شبيه خودتان است؟ چقدر در زندگي واقعي شما حضور دارد؟ يک نکته جالب بگويم، در دانشکده يکي از هم دانشکده‌اي‌هايم از من پرسيد «حالا واقعا همين‌طور غيرتي هستي؟» من ماندم که چه جوابي بايد بدهم، چرا که من هيچ وقت خواهر نداشتم؛ به نظر من ميلاد ديگر غيرتي نيست، امل است. از غيرتي گذشته است. مخش يک جورهايي تعطيل است! جواب دادم نه، اما شايد اگر خواهر داشتم اين‌طور بودم. اين از اولين ويژگي. دوم اينکه من هيچ وقت با اين دست از پرخاش‌هاي لحظه‌اي روبه‌رو نشده‌ام و هيچ وقت هم چيزي را نشکاندم. شايد بچه بودم زنگ مردم را مي‌زدم و فرار مي‌کردم، اما هيچ وقت شيشه نشکاندم و هيچ وقت هم ترسو نبودم که بعد از شيشه شکستن بترسم و فرار کنم. دور بود از من اما ته وجودم اين پتانسيل را داشتم که شبيه او باشم! تا به همين امروز نقش پسرهاي غيرتي، دعوايي و به قولي زورگو را زياد بازي کرديد، از سوي ديگر فيزيک ظاهري شما هم به اين نقش‌ها مي‌خورد، از اين نمي‌ترسيد که اين نقش‌ها يک عمر روي شما بماند و به قولي کليشه شويد؟ قطعا همين طور است، اما من هنوز اول راه هستم و خيلي زود است که به کليشه شدن فکر کنم. به نظرم نفس اينکه من در حال کار کردن با داود ميرباقري هستم کافي است. همين که زير دست عبداله اسکندري گريم مي‌شوم براي من کافي است. «شاهگوش» از افتخارات من است و دوست ندارم به همين زودي تمام شود. دوست دارم همينطور ادامه پيدا کند. به اين قضيه فکر کرده‌ام، اما فعلا همين را از من مي‌خواهند و فکر مي‌کنم چون همين را از من مي‌خواهند بايد آن را به بهترين شکل انجام دهم و شکست نخورم. به آن هميشه فکر مي‌کنم و يک ترس وجودي در من وجود دارد. اما خب من تازه 19 سالم است و سنم پايين است، اما اميدوارم که در دهه 90 اتفاقي بيفتد که اين نقش از من دور شود و من يک نقش متفاوت را با يک کارگردان خوب کار کنم.