عکاس خونه/ ارسالی از hadi6666
دست و پا هرچه زدی، نقش تو تغییر نکرد
گرهی قصه به دندان دلش گیر نکرد
خاک خشک لبش از چشم تو سیراب که شد
چشمه را بست و به سمت تو سرازیر نکرد
آب شد قند لبش در دلت اما کمکی
به کمی کم شدن از تلخی تقدیر نکرد
دل او را که فراوانی شیرین زده بود
اشک شور پری قصه نمکگیر نکرد
به شفاعت غزلت پر شد از اسطوره ولی
اعتنایی به قسمهای اساطیر نکرد
مرد دنیای تو بیدار شد از خواب خوشش
زن رویای خودش را به تو تعبیر نکرد
آذر مهر تو را گرچه به اسفند فروخت
بهمن خشم خودش را هدف تیر نکرد
"مخاطبان گرامی آخرین خبر؛ برای ارسال تصاویر؛ لطفا در صفحه عکاسخونه؛ آیکون دوربین در بالای صفحه را انتخاب نموده و تصویر خود را ارسال فرمایید."