نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
دخترونه زنونه

دومینوی انتخاب‌های اشتباه زن ثروتمند

منبع
خراسان
بروزرسانی
دومینوی انتخاب‌های اشتباه زن ثروتمند

خراسان/واکاوی روان‌شناسانه زندگی دختری که در چشم برهم‌زدنی عاشق شد، برای گرفتن حق طلاق تمام ارثیه‌اش را به شوهرش باج داد و حالا پرونده‌اش روی میز وکیل خانواده است 

یک پرونده برای درخواست طلاق بر روی میز خانم وکیل، توجهم را جلب می‌کند. ماجرای زوجی که خیلی زود، کارشان به طلاق کشیده و آرزوهایشان برای خوشبختی در کنار هم رنگ باخته است. در ادامه، خلاصه‌ای از این پرونده واقعی و تحلیل روان‌شناسانه آن را خواهید خواند. در خور ذکر است که اسامی، مستعار است.
 ​​​​​​​

لبخندهایم را زهرخند می‌کرد

می‌گویند: «خاک سرد است، خیلی زود همه چیز فراموش می‌شود» اما امروز در دومین سالگرد رفتن پدرم نمی‌توانم آرام باشم. اشک بی‌امان از کنار گونه‌هایم سر می‌خورد. در این آمدوشدها صدایی توجه مرا جلب می‌کند: «تسلیت می‌گم عطیه خانوم. پدر، بهترین تکیه‌گاهیه که آدم داره». در آن حال و هوای سرد و تاریک، نور کم سویی در دلم روشن شد. سالی گذشت و برای خواستگاری آمد. عمو حمید بزرگ ترمان بود. عمو گفت: «عطیه‌جان، مهدی پسر خوبی است اما حواست باشد که چشم‌داشتی به سهم‌الارث تو نداشته نباشد». روزها گذر کردند. حالا به نشستن پلک‌ها روی هم، همسر همان پسر موقر شدم. زندگی روی خوش هبه می‌کرد تا این که قرار شد، خانواده‌ام را به مهمانی دعوت کنیم. عموجان و برادرم آمده بودند. در اثنای مهمانی، مهدی سگرمه‌هایش در هم می‌رفت. لبخندهای من با عمو را زهرخند می‌کرد و می‌گفت: «چه معنی میده با مردهای دیگه بگو بخند می‌کنی!» خشکم زده بود: «ولی عمو، غریبه نیست. من حدوداتم رو می‌دونم». سختگیری‌ها هر روز جان فرساتر می‌شد. تحمل این شبه زندگی دشوار بود. تصمیم به متارکه گرفتم. مهدی گفت: «که می‌خوای جدا شی؟! باشه. تموم ارثیه‌ای رو که بهت رسیده، بده، عوضش حق طلاق مال تو». حرف‌های عموحمید مو به مو در سرم تکرار می‌شد: «عطیه جان، مهدی پسر خوبی است اما...» آواری در رگ‌های مغزم فرود آمد و قلبم را تُهی کرد. یادگاری‌ها را بخشیدم و در عوض کاغذ باطله‌ای که گمان می‌کردم سند آزادی من است، به دست آوردم. اما اشتباه می‌کردم. دوباره مرا در خانه حبس کرد. مهدی غریبه‌ای می‌مانست که سال‌هاست نمی شناختمش. تماس‌ها و پیام‌های پی در پی صفحه موبایلش را به خاموشی امان نمی‌داد. لبخندهایی که برای هر پیام روانه می‌کرد و نشان از خیانت داشت. عریضه‌ام را برداشتم و به وکیل مراجعه کردم...
از تحقیق نکردن تا پذیرش باج‌دادن برای طلاق
 اطلاعات ارائه شده از این پرونده طلاق محدود است ولی چند نکته کلیدی را درباره این موضوع تقدیم می‌کنیم.
عدم بررسی و تحقیق کافی| همه انسان‌ها در وقت گرفتاری و مصیبت‌ها تا حد زیادی تشنه محبت و همدلی هستند و به خصوص برای خانم‌ها این احساس نیاز شدیدتر است. صرف نظر از این که ایشان در زندگی گذشته خود تا چه اندازه از لحاظ عاطفی تامین شده است، وقتی می‌گوید: «نور کم سویی در دلم روشن شد» یعنی این که به شدت مستعد سوق یافتن به سمت یک رابطه بوده‌اند و همین امر احتمالا باعث عدم بررسی و تحقیق کافی برای مهم ترین انتخاب زندگی شان شده است.
نگرانی عمو| نگرانی عموی این خانم هم قابل تامل است. این که دقیقا نکته‌ای یادآوری شده که بعدا اتفاق افتاده، می‌تواند ابهاماتی را در ذهن ایجاد کند که آیا ایشان متوجه چیزی شده یا مطلبی را می‌دانسته و فقط با هشدار دادن از خودش رفع تکلیف کرده یا بر اساس حدس و گمان چنین پیش بینی را ارائه داده است؟ در هر صورت بهتر بود علاوه بر بررسی وتحقیق لازم ، با خواستگار محترم در این خصوص اتمام حجت می‌کردند.
عجله برای ازدواج| وقتی بیان می‌شود که با چشم برهم‌زدنی ازدواج صورت گرفت، اولین جرقه نگرانی را در ذهن ایجاد می‌کند و این سوال را به دنبال دارد که این خانم و خانواده ایشان برای فرار از چه چیزی به سمت ازدواج رفته‌اند؟
پذیرش باج‌دادن برای رهایی| یکی دیگر از نکات قابل توجه در این داستان، بخشیدن ماترک برای حق طلاق است. این که چه اقدامات تخصصی و مشاوره‌ای برای اصلاح رفتارهای آسیب‌زننده انجام داده‌اند یا این که چرا جدایی را به عنوان تنها راه و بهترین راه انتخاب کرده و بابت آن حاضر شده است کلیه دارایی خانوادگی خود را بدهد و این که آیا مشکلات این زندگی فقط به خاطر سوء ظن های شوهر بوده یا مشکلات دیگری هم داشته اند یا نه و ... .
ضعیف بودن شخصیت| وقتی یک زن از ابتدا با یک جمله تسلیت، نور امید در دلش روشن می‌شود، در چشم بر هم زدنی ازدواج می‌کند، به حدی ضعیف است که حتی برای خندیدن با عمویش هم حساب پس می‌دهد، برای گرفتن حق طلاق همه دارایی‌اش را می‌دهد، در همه چالش‌ها ، نزدیک ترین و ساده‌ترین راه را انتخاب می‌کند، می‌تواند باعث شود مردی که در کنار او قرار گرفته، اعتماد به نفس کاذب پیدا کرده و در موضوعات مختلف جری‌تر شود و احساس کند که می‌تواند هر کاری انجام دهد.
نکته پایانی
در نهایت اگر بخواهیم از تکرار چنین داستان‌هایی پیشگیری کنیم، کافی است انتخاب‌های خود را آگاهانه انجام دهیم؛ از انتخاب یک فرد گرفته تا انتخاب راه‌حل برای مشکلات و ... .

🔹"آخرین خبر" در روبیکا
🔹"آخرین خبر" در ایتا
🔹"آخرین خبر" در بله

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره