نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
دخترونه زنونه

نمایش ترسناک و قُلابی مدرنیته

منبع
خراسان
بروزرسانی
نمایش ترسناک و قُلابی مدرنیته

خراسان/ چند روز بعد هالووین هنوز تصاویری از برگزاری رویدادهایی به این بهانه در کافه‌ها، مهمانی‌های خصوصی و گریم‌های عجیب دست به‌دست می‌شود تا از خود بپرسیم آیین‌های وارداتی این‌چنینی چرا بین برخی از اقشار جامعه ما فراگیر شد؟ 

در روزهای اخیر، صفحات اینستاگرام جوانان متمول کلان‎شهرها پر شد از گریم‌های عجیب، لباس‌های ترسناک و ویدئوهای دورهمی‌هایی با عنوان «هالووین پارتی». در حالی‌که ریشه‌های این آیین به اروپای کهن ، باور به برداشته شدن مرز دنیای ما و مردگان و جشن برداشت محصول بازمی‌گردد، در ایران، هالووین به پدیده‌ای وارداتی بدل شده که بیشتر از معنای آیینی، «کارکرد نمایشی» دارد. این شور ناگهانی را نمی‌توان با سادگی مد و سرگرمی توضیح داد؛ بلکه نمایانگر اتفاقی عمیق‌تر است، شاید از جنس میل بخشی از جامعه برای تعریف یا یافتن هویتی تازه و تجربه‌ای مشترک از هیجان، همسو با مردم آن‌سوی جهان. در این بین خیلی‌ها هم کاسبی می‌کنند، از میکاپ‌آرتیست‌ها تا کافه‌ها و ... همه در این نمایش جهانی سهم می‌گیرند. اما چه تلخ که در جامعه‌ای که آیین‌های شادی‌بخش بومی‌اش درست معرفی نشده، هالووین بدل به ماسکی برای مدرن‌بودن می‌شود؛ شاید نشانه‌ای از تشویش فرهنگی بخشی از جامعه، جایی که نیاز بی‌پاسخ به شادی با نمایش و تقلید در هم تنیده شده است. 
 
تلاش عجیب برای متمایز شدن 
در جامعه‌ امروز ما ظهور طبقات نوکیسه که به‌سرعت به سمت جایگاه خوب  اقتصادی پرتاب شده‌اند، به‌خاطر طی نشدن درست مسیر، با بحران معنا و هویت فرهنگی همراه شده است. این قشر هرچند توان مالی یافته، اما هنوز فاقد سرمایۀ فرهنگی و زیبایی‌شناسی اصیل است؛ پس برای اثبات خودش به نمایشِ مدرن‌بودن پناه می‌برد. آیین‌ها و جشن‌هایی همچون هالووین، یا حتی ولنتاین، به صحنه عمومی همین نمایش بدل می‌شوند: تلاشی برای تمایز، نه برای معنا. گویی در منطق این طبقه، هرچقدر آیینی بیگانه‌تر باشد، نشانه‌ای روشن‌تر از برتری و تفاوت به‌نظر می‌رسد. پس تقلید از رفتاری بیگانه، ابزاری می‌شود برای اعلام استقلال از گذشته و تمایل به جهان امروز. چنین افرادی با کمک سرمایۀ اقتصادی تلاش برای تعریف نوعی سرمایۀ فرهنگی خاص می‌کنند؛ چون گمان می‌کنند به‌روز بودن را هم می‌توان خرید. اما در واقع تنها به «نمایش مدرنیتۀ سطحی» دست می‌زنند؛ همان نوعی از زندگی که در آن کالا، مد و فضاهای مجازی جای زیبایی‌شناسی اصیل را گرفته‌اند. پشت نقاب جهانی‌ شدن این گروه، اضطرابی فروخورده پنهان است؛ چرا که  هالووین و آیین‌های مشابه برای‌شان نه جشن‌ شادمانی، بلکه نمایشگاه خرید منزلت‌ است، تلاش برای دیده‌شدن و فرار از بی‌هویتی. 

 
شادیِ مصنوعی و اضطراب هویت
پشت جشن‌هایی چون هالووین، فقط بحث نمایش و تظاهر مطرح نیست، گاهی واقعیتی متفاوت هم نهفته است که ریشه در روانِ خسته‌ جامعه دارد؛ نوعی شادیِ جانشین که از دلِ فقدان شادیِ اصیل زاده می‌شود. در جامعه‌ای که بسترهای درست برای سرگرمی، تخیل و بازیگریِ آزاد کمتر است، جوانان از طبقه متوسط به بالای شهری به‌ویژه با خصایص نوکیسه‌گی در جست‌وجوی تجربه‌ای از رهایی، به آیین‌های وارداتی پناه می‌برند. این تجربه به ظاهر شاد، در حقیقت نوعی گریز از اضطرابِ هویت است. شاید بتوان گفت نقاب‌های هالووین استعاره‌ای از واقعیتی روانی‌اند؛ انسان‌هایی که در پشت صورتک‌های خنده‌دار یا ترسناک، اندوه فروخورده و ناکامی وجودی خویش را پنهان می‌کنند. بزرگانی در زمینه روان‌شناسی و روان‌کاوی در تحلیل چنین جشن‌هایی از آن‎ها به‌عنوان فرصت «بازگشت امر سرکوب‌شده» یاد می‌کردند؛ رهایی موقت از محدودیت‌ها. اما در وضعیت امروز، این رهایی دیگر آیینی نیست؛ بلکه مصرفی و گذراست. برای جوانی که به‌دنبال آن لحظه رهایی است چندان اهمیتی ندارد که پیشینه هالووین چیست و آیا تناسب فرهنگی با آن‌چه زیسته دارد یا نه؟ او به شادی مصنوعی نیاز دارد؛ چون چنین موقعیتی در خدمت تسکین اضطرابی است که از درونش برمی‌خیزد. خلاصه این‌که جامعه‌ای که امکان ساختن امر جمعی در مسیر رهایی از روزمرگی برپایه هویتِ خود را از دست داده، مجبور است شادی را قرض بگیرد و بر چهره بزند.  

اینستاگرام، کارخانه تولید ژست
بعد از آن‌که پشت پرده فراگیری هالووین را از جنبه اجتماعی و روان‌شناسی بررسی کردیم، باید گریزی هم به نقش شبکه‌های اجتماعی برای درک چند جانبه ماجرا بزنیم. اهمیت پلتفرم‌هایی چون اینستاگرام در این است که اگر پیش تر، آیین‌ها در میدان زندگی واقعی شکل می‌گرفتند، امروز میدانِ اصلی نمایش، تلفن‌های هوشمند است. آن‌چه هالووین را در ایران بدل به پدیده‌ای فراگیر کرد، نه معنا یا پیشینه تاریخی آن، بلکه چرخش بی‌امان تصاویر در شبکه‌های اجتماعی بود؛ جایی که هر لباس، گریم یا دکور عجیب، تنها با چند فیلتر و هشتگ، به سرمایه‌ای نمادین بدل می‌شود. در منطق اینستاگرام، دیده‌شدن ارزش ذاتی یافته و شادی نه برای تجربه، بلکه برای ثبت و انتشار تولید می‌شود. اقتصاد پنهانِ این شادیِ تصویری، از سالن‌های زیبایی تا رویدادهای کافه‌ای و فروشگاه‌های تم‌دار متصل است و همین ذی‌نفعان تلاش می‌کنند چنان موضوعی را جدی نمایش دهند که اگر کسی از آن قافله‌ عقب ماند، انگار یک نیاز ضروری زندگی و به‌روز بودن را از دست داده است. خلاصه این‌که الگوریتم‌ها، سلیقه را هدایت می‌کنند و خواستِ جمعی برای متفاوت بودن را به رقابتی بی‌پایان بدل می‌سازند؛ رقابتی که در آن، معنا قربانی دیده‌شدن است. حالا اینستاگرام به‌جای بستر انتقال تجربه و معرفی تنوع در سبک‌زندگی، کارخانه تولید ژست و پایبند کردن مخاطبان زیاد به آن است. در این بین خود واقعی هم جایش را به آن‌چیزی می‌دهد که الگوریتم می‌پسندد تا امکان دیده شدن وجود داشته باشد.  
 
چگونه جوییم روزگار وصل خویش؟
در سرزمینی که روزگاری جشن‌ها و آیین‌ها در تار و پود زندگی مردم جاری بود، امروز «شادی» بدل به کالای تزیینی و وارداتی شده است. آیین‌های بومی ما، به‌جای بازآفرینی و روایت به‌روز، یا مصادره‌ای رسمی و خشک یافته‌اند یا به حاشیه زیست فرهنگی رانده شده‌اند. نسل جدید نه در آن‌ها ردّی از «هیجان مشارکت» می‌بیند و نه نشانه‌ای از فرم امروزی. در نتیجه، نیازی که باید بومی پاسخ می‌گرفت، در نقاب‌های هالووین تخلیه می‌شود. شاید از این جنبه ریشه بحران نه در بی‌علاقگی مردم، بلکه در ناتوانی نهادهای فرهنگی در بازتعریف آیین‌ها با زبانی معاصر است. شادی اگر به‌مثابه «سرمایه اجتماعی» فهم شود، می‌تواند پلی میان هویت، هیجان و همبستگی باشد. جامعه نیاز دارد شادی را از مسیر مصرف به مسیر مشارکت بازگرداند؛ یعنی آیین را در قالب جذاب و برای تجربه جمعی بازآفرینی کند و گرنه باید بازهم شاهد این باشیم که مخاطب تشنه بدون توجه به معنا، صرفاً برای پاسخ به نیازش سراغ نمونه‌های خارجی برود. 

 
نویسنده: سید مصطفی صابری  |  روزنامه‌نگار

🔹"آخرین خبر" در روبیکا
🔹"آخرین خبر" در ایتا
🔹"آخرین خبر" در بله

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره