سکوت زنان در برابر خشونت؛ چرا هنوز ترس بر عدالت غلبه دارد؟

نی نی سایت/ سکوت بسیاری از زنان در برابر خشونت علیه زنان هنوز یکی از چالشهای جدی اجتماعی است. حتی وقتی خشونت آشکار و تکرارشونده است، ترس بر امید به عدالت غلبه میکنه. این ترس از کجا میاد؟ چرا زنان، حتی وقتی آسیب جدی میبینن، باز هم شکایت نمیکنن یا موضوع رو بیان نمیکنن؟ این مقاله سعی میکنه دقیق، ریشههای این سکوت را واکاوی کنه.
ریشه های ترس زنان
یکی از مهمترین دلایل سکوت زنان، ترس از فروپاشی روابط خانوادگی است. خیلی از زنان تصور میکنن اگر درباره خشونت علیه زنان صحبت کنن، زندگی زناشویی از هم میپاشه یا به تهدیدهای بزرگتری میرسه. این ترس باعث میشه ترجیح بدن سکوت کنن تا اینکه خطر مواجهه رو بپذیرن.
ترس اقتصادی هم نقش خیلی پررنگی داره. بسیاری از زنان به دلیل وابستگی مالی نمیتونن علیه خشونت اقدامی کنن. نبود درآمد مستقل، نداشتن امنیت شغلی یا ناتوانی در تامین هزینههای قانونی، باعث میشه زن فشار خشونت رو تحمل کنه.
ترس از قضاوت اجتماعی هم مانع بزرگیه. جامعههای مردسالار هنوز زنان رو بهخاطر خشونتدیدگی سرزنش میکنن و همین باعث میشه زنان احساس شرم کنن و حرفشون رو نزنن.
در نهایت، بیاعتمادی به سیستم قضایی و نهادهای قانونی یکی از عوامل کلیدی سکوت زنانه. بسیاری از زنان تجربه یا تصور میکنن که شکایتشون جدی گرفته نمیشه، قضاوتها جانبدارانه است یا پیگیریها طولانی و بینتیجه خواهد بود.
موانع ساختاری و قانونی
حتی اگر زنان بخوان سکوت رو بشکنن، موانع ساختاری زیادی وجود داره. قوانین خانواده در بسیاری از جوامع هنوز حمایت کافی از زنان ارائه نمیکنن. محدودیت در حق طلاق، حق حضانت، یا دسترسی محدود به منابع اقتصادی باعث میشه زنان در موضع ضعف قرار بگیرن.
هزینههای قانونی، نبود وکیل مناسب، پیچیدگی روند قضایی و ترس از دادگاه هم باعث میشه زنان کمتر وارد مسیر شکایت بشن. بعضی قوانین یا عرفها هم بهشدت مردسالارانه هستن و همین موضوع امید زنان به عدالت رو کاهش میده.
در کنار همه اینها، برخوردهای تبعیضآمیز یا قضاوت نادرست از سوی برخی نهادهای قانونی باعث میشه زنان احساس امنیت نکنن. وقتی قانون نتونه یک فضای حمایتی ایجاد کنه، زنان طبیعیه که گزارش دادن رو بیفایده بدونن.
نقش حمایت اجتماعی و شبکه های فردی
پشتیبانی اجتماعی یکی از بزرگترین ابزارهای مقابله با خشونت علیه زنانه. اما این حمایت همیشه در دسترس نیست. بعضی از خانوادهها یا دوستان نهتنها حمایت نمیکنن، بلکه با سرزنش و فشار، زنان رو وادار به سکوت بیشتر میکنن.
از طرف دیگه، نبود خدمات روانشناختی کافی و نبود مراکز مشاوره یا پناهگاههای امن باعث میشه زنان احساس کنن جایی برای رفتن ندارن. فرهنگ سنتی هم گاهی “زن خوب” رو زنی معرفی میکنه که سکوت کنه و مشکلات رو تحمل کنه. این باور، خود یک مانع فرهنگی بزرگه.
پیامدهای سکوت زنان در برابر خشونت
سکوت زنان پیامدهای سنگینی داره. اولین پیامد، تداوم چرخه خشونته. وقتی سکوت ادامه پیدا کنه، عامل خشونت احساس میکنه بدون عواقب میتونه رفتار رو تکرار کنه.
از نظر روانی، سکوت باعث اضطراب، افسردگی، کاهش عزت نفس و حتی احساس بیارزشی میشه. این آسیبها در بلندمدت کیفیت زندگی زنان رو بهشدت کاهش میده.
در سطح اجتماعی هم سکوت زنان باعث کاهش اعتماد به نهادهای قانونی میشه. وقتی بخشی از جامعه احساس کنه حمایت قانونی وجود نداره، اعتبار کلی ساختار قانونی و اجتماعی به خطر میافته.
چرا عدالت غالب نمی شود؟
اگر این همه درد و آسیب وجود داره، چرا عدالت نمیتونه بر ترس غلبه کنه؟ دلیلش ترکیبی از عوامل فرهنگی، قانونی و اقتصادیه.
سیستم قضایی در بسیاری از کشورها هنوز آموزش کافی در زمینه خشونت جنسیتی نداره.
قوانین حمایتگر ضعیف هستن یا بازدارندگی لازم رو ندارن.
روند دادرسی طولانی و فرسایشی است.
برخی ساختارهای اجتماعی، سکوت زنان رو “رفتار مطلوب” میدونن.
فساد، تبعیض یا بیعدالتی سیستماتیک در برخی موقعیتها وجود داره.
این عوامل باعث میشن زنان احساس کنن عدالت از ابتدا شانسی برای پیروزی نداره.
راه های شکست سکوت
برای غلبه بر ترس و شکستن سکوت، باید اقدامها هماهنگ و چندلایه باشن:
1. تقویت شبکههای حمایتی
وجود مراکز مشاوره، پناهگاهها، گروههای اجتماعی و خطوط تلفنی ضروریه. زنان باید بدونن جای امنی دارن.
2. اصلاحات قانونی
قوانین باید بازدارندهتر، حمایتیتر و قابلدسترسیتر بشن. هزینههای قانونی باید برای زنان کم بشه.
3. آگاهیسازی عمومی
آموزش در رسانهها، مدارس، دانشگاهها و سازمانها میتونه فرهنگ جامعه رو تغییر بده.
4. خدمات روانشناختی
مشاوره فردی، درمان روانی و برنامههای تقویت اعتمادبهنفس تأثیر زیادی در شکستن سکوت دارن.
5. مشارکت مردان
مبارزه با خشونت علیه زنان فقط مسئولیت زنان نیست. مردان باید در این مسیر فعال باشن تا ساختار فرهنگی مردسالار اصلاح بشه.
حرف آخر
سکوت زنان در برابر خشونت علیه زنان نتیجه ترکیب پیچیدهای از ترس، ساختارهای نابرابر، مشکلات اقتصادی و بیاعتمادی به سیستمهاست. اما این سکوت تنها مشکل فردی نیست؛ یک مسئله اجتماعی و ساختاریه که بر کیفیت زندگی و سلامت جامعه تأثیر میذاره.
برای غلبه بر این سکوت، باید حمایت اجتماعی، اصلاحات قانونی، آگاهی عمومی و خدمات روانشناختی تقویت بشن. وقتی ساختارها تغییر کنن و زنان احساس امنیت کنن، ترس جاش رو به عدالت میده و جامعه یک گام به سمت امنیت و برابری واقعی نزدیکتر میشه.


















