تبيان/ چند وقت پيش براي نوزاد يک سال و نيمه مان يک بچه خرگوش گرفتم. البته بستگان و همسرم آن قدر تحت فشارم گذاشتند که در نهايت رفتم و خرگوش را به بوستاني که محلي براي نگهداري خرگوش ها داشت تحويل دادم. آن ها مدعي بودند وجود خرگوش ناقل بيماري هاي بسياري است و چنان خرگوش را تصوير مي کردند که آرام آرام به اين نتيجه رسيدم ممکن است جان نوزاد کوچک مان به خطر بيفتد اما زاويه ديد من در اين باره کمي فرق مي کرد.
اجازه بدهيد به تاثيرات ورود يک خرگوش در خانه مان بگويم. کودک ما آن روزها با اين که يک و نيم سال بيشتر داشت ولي من به خوبي مي ديدم او اين خرگوش را به عنوان پروژه اي براي احساس مسئوليت براي خود در نظر گرفته است. مثلا از ما مي خواست که جعفري و گشنيز - غذاي مورد علاقه خرگوش - را در اختيارش قرار دهيم تا او ناهار بچه خرگوش را بدهد. کم کم کار به جايي رسيد که ما ديديم همان حسي که ما درباره فرزند کوچک مان داريم دقيقا او دربار ه خرگوش خود دارد يعني همچنان که ما نگران هستيم که جاي بچهمان گرم و نرم باشد يا به موقع غذاي خود را بخورد همچنان که براي ما مهم است بدانيم کودک ما سير شده است يا نه، براي کودک ما هم مهم بود که بداند آيا خرگوش او سير شده است يا نه.
آن روزها من مدام اين پرسش را از خود مطرح مي کردم که اگر اين بچه خرگوش نبود چطور مي شد به اين خوبي و ظرافت، مسئوليت پذيري را به کودک خود آموزش دهيم؟ گاهي ما در اين باره صحبت مي کنيم که کودکان روستا يا کودکان محيط هاي مرتبط با طبيعت، مسئوليت پذيرتر و کاري تر هستند اما نمي گوييم که بخش قابل توجهي از اين مسئوليت پذيري به خاطر ارتباط محکم آن ها با طبيعت برمي گردد، در حالي که اين ارتباط با طبيعت در شهرهاي بزرگ و کلانشهرها قطع شده است.
والديني که با وسواس هاي افراطي، ذهني منفي درباره طبيعت مي سازند
کودکان ما عمدتا در آپارتمان ها و مجتمع هاي بزرگ مسکوني بزرگ مي شوند، جايي که عموما ارتباط آن ها با محيط زيست و طبيعت گم شده است. در اين ميان برخي از والدين هم به گونه اي وسواس گونه مي خواهند کم ترين ارتباط با طبيعت هم قطع شود يعني کودک به بهانه گرد و خاک و کثيف شدن به زمين، به خاک، به برگ درختان به يک گربه يا هر چيز ديگري دست نزند چون در اين صورت تصور مي شود که او مريض خواهد شد. اين وسواس هايي که گاه واقعا هيچ مبناي علمي هم ندارد عملا باعث مي شود که کودک خود را بيرون از زنجيره طبيعت حس کند، اتفاقي که براي فرداي ما به هيچ عنوان خوشايند نيست.
من وقتي نسبت به طبيعت احساس مسئوليت مي کنم که تصوير مثبت، خوشايند و عاطفي درباره اش داشته باشم. درست است که کودکان ما در کتاب هاي درسي خود مي خوانند که مثلا ما براي ادامه حيات به وجود درختان نياز داريم اما اين متون تجربه عاطفي و ملموسي در اين باره ايجاد نمي کنند و وقتي ما با رفتارهاي وسواس گونه مي خواهيم اين ارتباط به حداقل برسد نتيجه اين مي شود که اين کودکان فردا در جايگاه کارآفرين و کارفرما، در جايگاه مدير و کارگر و کارمند، در جايگاه هاي مختلف ارتباط عاطفي و خوشايندي با طبيعت ندارند بنابراين در مسئوليت هاي مختلف از اين که ببينند طبيعت در اين کشور ويران مي شود عکس العمل خاصي نشان نخواهند داد.
بيشتر بخوانيد :
بچههايي که مشقِ «طبيعت» ميکنند!
مسئوليت پذيري از کودکي
مثالي از رفتار زيست محيطي يک مدرسه ژاپني
يکي از کارهايي که پدر و مادرها در اين باره مي توانند انجام دهند اين است که: رابطه عاطفي و خوشايند با طبيعت را در فرزندان خود ايجاد کنند. چندي پيش ويدئويي از شيوه مديريت يک مدرسه ابتدايي در ژاپن ميديدم. نکته جالب ماجرا اين بود که آن ها به بهانه غذا خوردن در مدرسه، ارتباط با محيط زيست و مسئوليت پذيري در اين باره را به کودکان خود ياد مي دادند. آن ها آمده بودند و در حياط مدرسه - با اين که همه ما مي دانيم که ژاپن تا چه اندازه با محدوديت زمين روبروست - باغچه کوچک سبزيجات و صيفي ها را ايجاد کرده بودند و در ناهار مدرسه بارها اعلام مي شد که اين سيب زميني هايي که در سوپ يا غذاي شما استفاده شده توسط دانش آموزان کلاس ششم در فلان ماه کاشته و در فلان ماه برداشت شده است و دانش آموزان با خم کردن سرهاي خود نسبت به اين اقدام دانش آموزان کلاس ششم قدرداني مي کردند. در واقع شايد ارزش پولي اين کار چندان قابل توجه نباشد اما آنچه قابل توجه است ارزش فرهنگ سازي اين اقدام است. شايد از مدارس ايراني انتظار زيادي باشد که اين ايده ها را اجرا کنند و نه به صورت شعارگونه که در واقع درس فرهنگ سازي را به کودکان ما ياد بدهند اما مي شود از والدين اين انتظار را داشت که خود دست به کار شوند و رابطه گسسته ميان فرزندان ايراني و طبيعت را بازسازي کنند.
براي فرزندان ما بطري شير، رابطه اي با گاو ندارد
احتمالا براي بسياري از فرزندان ما يک بطري شير، هيچ رابطه اي با گاو ندارد. يک شيشه عسل هيچ رابطه اي با زنبور ندارد. يک قرص نان هيچ رابطه اي با مزرعه گندم و آن خوشه هاي طلايي ندارد. آبي که از شير خانه مي آيد هيچ رابطه اي با آسمان و رودها ندارد و تا وضعيت چنين است نمي توان انتظار داشت که کسي به طبيعت احترام بگذارد، چون فرزندان ما تصور نمي کنند که اين ها محصول طبيعت است. فکر مي کنند همين که شير را باز کنند آب بايد بيايد و اين شير آب است که آب را مي سازد. به نظر ميرسد والدين ايراني در اين باره مسئوليت سنگيني دارند و آن ها مي توانند اين رابطه هاي گسسته را با بردن فرزندان خود به طبيعت و اصلاح ذهنيت خود در اين باره ترميم و احيا کنند.
همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد:
آخرين خبر در ويسپي
http://wispi.me/channel/akharinkhabar
آخرين خبر در سروش
http://sapp.ir/akharinkhabar
آخرين خبر در گپ
https://gap.im/akharinkhabar
بازار