نماد آخرین خبر

والدین چگونه بذر طلبکاری را در ذهن کودکان می‌پاشند؟

منبع
چاره‌ چي
بروزرسانی
والدین چگونه بذر طلبکاری را در ذهن کودکان می‌پاشند؟
چاره‌ چي/ در جريان تربيت فرزند، والدين از هيچ تلاشي دريغ نمي کنند، اما برخي از آن ها يک روز متوجه مي شوند فراهم کردن همه جنبه هاي زندگي براي فرزندان به هر قيمتي به تربيت آرماني ختم نمي شود. آيا اين کودکان هستند که والدين را تحت فشار قرار مي دهند؟ ظاهر قضيه اين طور است. آن ها مخصوصاً وقتي به دوره نوجواني مي رسند به طوفاني از خواسته هاي عجيب و غريب بدل مي شوند، مثل نوجواناني که از والدين خود درخواست هاي نامعقول مثل داشتن پيانو، وسايل ورزش هاي خاص و… مي کنند و چون والدين قادر به پاسخگويي نيستند، از سوي فرزندان به “پدر و مادري که درک نمي کنند” تبديل مي شوند اما چرا فشار کودکان و نوجوان ها روي والدين بالا است؟ کودکان و نوجوان ها غالباً همان چيزي را بازتاب مي دهند که ما به آن ها نشان داده ايم.اکثر والدين در مراحل ابتدايي کود فضايي غير واقعي و مصنوعي از معيشت و اقتصاد براي کودکان خود مي سازند و شگفت آور است که اسم آن را فداکاري مي گذارند درحالي که آنها ناخواسته بذر زياده خواهي يا به عبارت بهتر غير واقع بيني را در کودکان خود مي کارند. اتفاقي که مي افتد چيست؟ تماس بسياري از کودکان و نوجوان ها با واقعيت قطع مي شود. آيا کوتاهي از آن هاست؟ نه! بايد ديد والدين چه بذري پاشيده اند و اکنون چه درو مي کنند. کودک سه چهار ساله است اما ما اصرار داريم او به گونه اي لباس بپوشد، تفريح کند و غذا بخورد که انگار يک شاهزاده است. وقتي کودک در سن هاي پايين است مي توان از عهده بلندپروازي هاي او برآمد اما ده سال بعد چطور؟ بلندپروازي هاي او سير تصاعدي به خود گرفته است، اسباب بازي ها، دل مشغولي ها و خواست هاي او گران تر شده و پدر و مادر احساس مي کنند که ديگر نمي توانند همپاي بلندپروازي هاي کودکي که اکنون نوجوان شده پيش بروند و گويي هر روز اين فشار بيشتر حس مي شود. که زير فشار قرار گرفته اند. اما آيا اين داستان امروز شروع شده است؟  آيا نوجوان اين داستان را آغاز کرده است؟ اين که برخي از متخصصان مي گويند همه خواسته هاي کودک را برآورده نکنيد يا اين که بين درخواست کودک و اجابت آن فاصله زماني بيندازيد حرف درستي است تا کودک احساس کند که در طبيعت يا نظام عالم اينگونه نيست که به محض در خواست چيزي بدون فوت وقت مطالبه شان اجابت مي شود. در واقع کودک مي تواند از همان کودکي معناي تعويق و صبر کردن را ياد بگيرد. اما وقتي ما جهان را کاملا غيرواقعي در چشم او ترسيم کنيم؛ گرسنه نشده به او غذا دهيم، درخواست نکرده اجابت کنيم و هيچ فاصله اي ميان احساس نياز و برآورده کردن آن نباشد در واقع مناسبات واقعي جهان را در چشم او به هم مي ريزيم در حالي که جهان اين گونه نيست، ممکن است انسان مطالبه و خواسته اي داشته باشد ولي قابليت دسترسي نداشته باشد. پدر و مادرها بايد رفتار ميانه و معتدل را از همان کودکي با فرزندشان تمرين کنند. ما گاهي کودکان را قرباني راحت طلبي خود مي کنيم. کودکان در سن دو-سه سالگي خواسته هاي کوچک (خريد خوراکي، اسباب بازي، پارک رفتن و..) از والدين شان دارند که پدرو مادر سعي مي کنند در اکثر مواقع از سر محبت و در برخي از موارد به علت به گريه نيفتادن کودکشان تن به همه خواسته هاي آنها دهند. وقتي فرزند به سن نوجواني برسد رنگ و مدل خواسته هايش متفاوت مي شود و اين بار والدين مانند کودکي سريع به آنها پاسخ نمي دهند و اين رفتار فرزندشان را از سر عدم درک کردن مي دانند. اين در حالي است که فرزند از کودکي تمام مطالباتش به علل مختلف رفع شده و اکنون با تغيير در آنها با مقاومت از سوي خانواده مواجه مي شود و اين امر سرآغازي براي رابطه نامطلوب بين والدين و فرزند و فشار آوردن او به پدرو مادر براي تامين خواسته هايش است. رفتاري که اگر از کودکي مديريت شده بود اکنون سطح توقعات بالا را براي فرزند رقم نمي زد. همه ما بايد محدوديت هايي که داريم را بپذيريم اما گاه والدين به دلايل مختلف نمي خواهند کودک خود را در جريان اين محدوديت ها قرار دهند؛ بنابراين يک فضاي غير واقعي و گلخانه اي براي او ايجاد مي کنند. اين فضاسازي والدين در اين حدنامعقول است که اصرار کنند که جهان فقط يک فصل دارد و آن هم بهار است در حالي که اولاً براي هميشه نمي توان جهان و واقعيت آن را سانسور کرد و در ثاني کودک وقتي بزرگ مي شود و مي بيند جهان آن چيزي نبوده که آنه براي او ترسيم کرده بودند. اصل مذاکره – چيزي گرفتن و چيزي دادن – را به کودک ياد دهيد به جاي برخورد صفر و صدي، اصل مذاکره با زندگي – يعني چيزي گرفتن و چيزي را دادن – را به کودک ياد بدهيد. مثلاً شما مي خواهيد برويد و صاحب شغلي شويد مي بينيد که درآمد آن شغل چيزي است که به دنبال آن بوديد اما از يک سو مي بينيد همان کاري است که علقه هاي دروني و انگيزه هاي مورد علاقه تان را برمي انگيزد يا فعلاً بخشي از نيازهايتان را مرتفع مي کند بنابراين مي پذيريد که در اين شغل باشيد. اين يعني شما در حال مذاکره با زندگي هستيد و به اين بلوغ رسيده ايد که اغلب اوقات در زندگي اين طور نيست که همه تکه هاي پازل کنار هم قرار گرفته باشند. کودک شما بايد ياد بگيرد با زندگي مذاکره کند در حقيقت او نيازمند گفتگوي دروني و تصميم گيري خواهد بود پس موقعيت هايي را ايجاد کنيد که بتواند خودش تصميم بگيرد و نتيجه ي آنرا هم ببيند. حل مسئله و انتخاب صحيح چيزهايي است که نياز به آموزش دارد. در حين بازي مي توانيد عميق ترين نکات را به فرزندتان ياد دهيد. وقتي با کودکان وقت بگذرانيد و بازي کنيد، شرايط زيادي پيش مي آيد که به شما اين فرصت را مي دهد که مهارت هاي زندگي را به او بياموزيد که اگر اين کار را در کنار شما تمرين نکند در آينده با آزمون و خطاي هاي بيشتري اين مهارت ها را کسب خواهد کرد. ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره