مریم کور هپز، صاحب اولین مرکز کشت و پرورش گیاهان دارویی
شهربانو/ گفتوگو با مريم کورهپز، معين اقتصادي استاندار خراسان رضوي و صاحب اولين مرکز کشت و پرورش گياهان دارويي و محصولات باغي کشور
تعداد مدارک هنري و آموزشي و کارآفرينياش آن قدر زياد است که براي خواندن آنها بايد دقايق طولاني وقت بگذارم، بانوي دههشصتي که تمام هم و غم خود را از کودکي براي کارآفريني گذاشته است. او که با نان حلال کارگري بزرگ شده و دستان پرمهر اما زمخت و پررنج پدر را هميشه بر سر داشته، از همان کودکي در دل آرزو ميکرده است روزي بتواند به وسيله هنر بومي، نان را به سفره خانوادهها هديه دهد. درس ميخواند و خيلي زود وارد بازار کارآفريني ميشود و 4 دهه از زندگياش نگذشته، الگوي خانه و خانواده و منطقه زندگياش ميشود. در کنار سوابق شغلي مختلف، کسب عنوان برتر در بخش اجرايي بودن ايده در نخستين رويداد ملي کارآفرين اجتماعي سال 98، کسب رتبه اول جشنواره فرهنگ کارآفريني بانوان خدمت و خودکفايي خانواده در سال 97، دريافت نشان مردمي استقلال در سال 96، و کسب رتبه اول بانوي کارآفرين شوراهاي اجتماعي محلات مشهد را در کارنامه خود دارد. مريم کورهپز حالا در دهه چهارم زندگياش، 2 سال است کارآفرين برتر کشوري در حوزه گياهان دارويي شده است و يک سالي ميشود که معين اقتصادي استاندار خراسان رضوي است، ضمن اينکه صاحب اولين مرکز کشت و پرورش گياهان دارويي و محصولات باغي کشور محسوب ميشود.
تدريس هنر در پانزدهسالگي
مقصد ما براي شنيدن تجربههاي مريم، گلمکان است، در همان سولهاي که خودش با فرغون سنگ و سيمان جابهجا کرده، نقاشي کرده و حتي بيل زده است. حدود يک ساعت براي رسيدن به اين سوله راه است و در همان دقايق اول، مريم را با شلوار و روپوش سفيد و مقنعهاي که به سر دارد و همان لباس کارش است ميبينيم. او هم مانند خيلي از زنان کارآفرين، در سن پايين، عنوان کارآفريني را کسب کرده است. مريم کورهپز فرزند اول خانوادهاي ششنفره است و به گفته خودش، علاقهمند است در هر علم و هنري سررشتهاي داشته باشد. مدارک تحصيلي او در رشتهها و مقاطع مختلف نيز گواه همين موضوع است. خلاقيتش از دوره نوجواني گل کرده است، همان زمان که ميخواست يک تابلوي نقاشي بکشد، اما پولي براي تهيه قلممو نداشت. پر کبوترها را جمع کرد و به مراد دلش رسيد و البته بابت آن نقاشي جايزه جشنوارهاي هم گرفت. از پانزدهسالگي، تدريس ميکرده و بابت آن دستمزد ميگرفته است. مريم کورهپز انواع و اقسام هنر و صنايعدستي را از قاليبافي، گليمبافي و جاجيم بگير تا شمعسازي، خياطي و حتي پرورش زالو آموخته و آموزش داده است. او داراي مدرک کارشناسي ارشد مديريت بازرگاني-بازاريابي، کارشناسي نرمافزار، کارداني سختافزار، کارداني توليد گياهان دارويي، کارشناسي ارشد هوش مصنوعي و ... است. روزي 17 تا 18 ساعت کار ميکند و براي تمام روزهاي هفتهاش برنامه دارد. به قول خودش، کم ميخوابد و در زندگي ساعت اضافه ميآورد تا به مشغلههايش برسد. يک ماهي است که براي ارتباط بهتر با نقاطي که معين اقتصادي آنهاست، زمين متروکهاي در گلمکان را که مالک آن اداره فنيوحرفهاي است با هزينه شخصي خود زنده کرده است تا بانوان بتوانند در سوله آن، صددرصد رايگان آموزشهاي هنري ببينند و حتي مدرک فني و حرفهاي دريافت کنند. او ميگويد: از همان ابتدا خيلي به هنر علاقهمند بودم و هر هنري را يک بار ميديدم، ميتوانستم آن را درست کنم و ديگر نياز به کلاس نداشتم. زماني که پانزدهساله بودم، معلم حرفه و فني که آن زمان به ما درس ميداد من را به کانون فرهنگي استقلال معرفي کرد تا هنرهايي را که ياد دارم به خانمهاي ديگر آموزش دهم. به ياد دارم آن زمان تازه رايانه آمده بود و در همان کانون، کار با آن را ياد گرفتم. اولين حقوقي که از تدريس هنر در دوران نوجواني گرفتم، 1200 يا 1500 تومان بود که آن را خرج سفر راهيان نور کردم.
مشکلات اقتصادي را با پوست و گوشت خود احساس کردهام
اما زندگي مريم با فراز و فرودهاي بسياري از همان کودکي روبهرو بوده که باعث شده است خيلي قبل از دوران نوجواني به فکر اشتغال باشد. او خودش را تافتهاي جدابافته از زنان جامعه نميداند که هرکدام به نوعي با مشکلات اقتصادي دست و پنجه نرم کردهاند: به دليل ورشکستگي پدرم مجبور شدم سال اول دبستان ۳ مدرسه عوض کنم و سال دوم را پنجماهه تمام کردم. سال سوم هم 3 معلم عوض کردم طوري که سال چهارم جدول ضرب بلد نبودم و ديکتهام افتضاح بود. معلم سال چهارم بهم گفت بايد درس بخوانم تا بتوانم زندگيام را تغيير دهم وگرنه به هيچجا نميرسم. او به من براي شروع دوباره بسيار کمک کرد که مديونش هستم. پدرم 2 بار ورشکست کرده بود و من مشکلات اقتصادي را با پوست و گوشتم احساس کردهام. ما مدتها مجبور شديم داخل انباري دوازدهمتري خانه عمهام زندگي کنيم. شکست دوم خانوادهام در سال سوم راهنمايي بود. آن زمان معلم حرفه و فن در مدرسه کمک کرد بتوانم درس بدهم و حق التدريس بگيرم. اين شکست هم باعت تجربه زندگيام در اين زمان شد.
مريم کورهپز معتقد است گفتن مشکلات ممکن است برخيها را بيانگيزه کند اما او هميشه با بازگو کردن آنها براي زنان سرپرست خانوار و دختراني که انگيزهاي براي تغيير زندگي ندارند جوانه اميد را در دلشان ميکارد. او مي گويد: زندگي مانند يک سيب است که چرخش آن مي تواند در چشم به هم زدني تقدير را عوض کند.
راهاندازي تشکل جوانان نصرت
او در سرتاسر زندگي همراه با تحصيل کار کرده است. دوران دانشجويي فعالي دارد و در سالهاي 85 و 86 جزو برگزيدگان در جشنواره دانشجويان مبتکر و نوآور بسيج ميشود: کارهاي هنري را ادامه دادم تا زماني که در رشته کامپيوتر وارد دانشگاه شدم. من و همدانشگاهيهايم اوقات فراغت زيادي داشتيم. به همين دليل، تشکلي به عنوان جوانان نصرت تشکيل داديم و کارهاي تايپ، تحقيق و پرينت ديگر دانشجويان را انجام ميداديم و به نوعي منبع درآمدي هم برايمان بود. کمکم جمعمان بزرگتر شد و دانشجويان بيشتري به ما اضافه شدند. هرکدام يک نوع هنر و مهارت ياد داشت.
سال 90 شهرداري طرحي تحت عنوان «محل ما، محل زندگي» داشت. قرار ميشود مريم و تعدادي از همدانشگاهيهايش که در آستانه فارغالتحصيلي بودند به صورت پيمانکاري اجراي آن را قبول کنند. مبناي کار بر اين بود که اين تيم از آذر تا بهمن همان سال به 600 خانم هنرهاي مختلفي آموزش دهد اما خروجي آنها به آموزش 1000 نفر انجاميد. مريم ميگويد: همان سال پاي پياده به تمام مساجد سر زدم تا موافقتشان را براي برگزاري انواع کلاسهاي هنري بگيرم. اين روال تا سال سال 93 که با فرهنگسراي فناوري و رسانه تفاهمنامهاي يکساله نوشتيم ادامه يافت. آن زمان با 1100 استاد به بيش از 13 هزار نفر، 250 عنوان رشته هنري آموزش داديم. همزمان در محلات مختلف هم آموزش هنري داشتيم. کار به جايي رسيد که تعداد زيادي از بانوان را آموزش داده بوديم و در رشتههاي هنري مختلف کاربلد شده بودند، اما جايي براي عرضه و فروش محصولاتشان نداشتند.
بايد در زندگي تغيير ايجاد کرد
«همان سال رايزني کرديم و معاونت فرهنگي شهرداري، فضايي به ما داد و قرار شد جشني براي ولادت امام رضا(ع) برگزار کنيم تا بانوان در کنار آن بتوانند در غرفهها محصولات خودشان را بفروشند. از آن به بعد، هرماه 2 بازارچه در دست داشتيم. روز اولي که اين نمايشگاه را برگزار کرديم 20 بانوي کارآفرين داشتيم که محصولاتشان را به فروش رساندند، اما بهمن سال گذشته که ميخواستيم نمايشگاه برپا کنيم 1530 بانوي کارآفرين داشتيم که هنوز هم با ما در ارتباط هستند. البته هماکنون به دليل شيوع کرونا برگزاري نمايشگاهها منتفي شده است.»
کار پشتميزنشيني مريم را راضي نميکند، اما اگر بداند که با انجام فلان شغل يا کار، چند نفر از او چيزي ياد ميگيرند يا چند نفر در زندگيشان تغيير ايجاد ميشود، براي انجام آن لحظهاي درنگ نميکند. به گفته خودش، مأموريتش در اين دنيا اين است که اگر از دستش برميآيد، به آنهايي که ميخواهند در زندگيشان تغيير ايجاد کنند کمک کند. او ميگويد: سال 96 بود که در پي تفاهمنامه معاونت زنان رياستجمهوري، قرار شد به 1000 زن در حاشيه شهر مشهد آموزش پيش، حين و بعد از ازدواج بدهيم. براي اين کار به 40 روستا در حاشيه شهر رفتيم و به جاي 1000 نفر، 1300 نفر را آموزش داديم. البته در کنار اين کلاسها، رشتههاي هنري هم به آنها ياد ميداديم که در تفاهمنامه قيد نشده بود.
آموزش رايگان هنر با 1600 بانو در 5 استان
مريم ادامه ميدهد: کمکم جمعيت اين گروه براي آموزش به زنان ديگر گستردهتر شد. سال 97 تفاهمنامهاي بسته شد که به دنبال آن، 5 استان خراسان شمالي، خراسان جنوبي، گرگان، مازندران و گلستان تحت پوشش تشکل جوانان نصرت قرار گرفت. به غير از مرکز اين استانها، روستاهاي اطراف آنها را هم آموزش داديم. با کميته امداد و بهزيستي نيز نامهنگاري کرديم و خواستيم مددجويان خود را به ما معرفي کنند تا آنها را در اولويت آموزش بگذاريم. خيراني هم براي تهيه لوازم و وسايل موردنياز هنرجويان، به ما کمک ميکردند. به هنرجويان از هر رشتهاي چند جلسه آموزش ميداديم تا هر هنري را که دوست داشتند دنبال کنند. طي اين تفاهمنامه به 1600 بانو آموزش داديم.آنطور که مريم ميگويد، تنها او پايه ثابت تشکل جوانان نصرت است، گروهي که از سال 83 آغاز به کار کرد و هر 5 سال هيئت مؤسس آن تغيير کرده است به دليل اينکه هر سال تعدادي از آنها ازدواج ميکردند و مشغلههايشان زياد ميشد. اين گروه تا سال 1400 مجوز دارد و بعد از آن ديگر قابل تمديد نيست. ميگويد: ميخواستيم اين کار ادامهدار باشد. به همين دليل مؤسسهاي با عنوان «بانوان کارانديش نصرت» راهاندازي کرديم. 2 تعاوني گياهان دارويي و صنايع دستي هم تشکيل داديم.
معين اقتصادي استاندار در حوزه کارآفريني
مريم کورهپز از آذرماه سال گذشته معين اقتصادي استاندار نيز شده است و در چناران (بخش گلمکان و 17 روستا)، روستايي در طرقبهشانديز، شهرک شهيد رجايي، شهرک باهنر، نودره، طرق و چند روستاي ديگر آموزشها را انتقال داده است و به صورت تخصصيتر در حوزه کارآفريني در اين مناطق کار ميکند. بخشي از سولهاي که در گلمکان با همت و هزينه شخصي او ساخته شده است، به آموزش 37 رشته در حوزه صنايع دستي و بخش ديگر به آموزش 37 شاخه در زمينه گياهان دارويي و البته توليد آن اختصاص داده شده است. مريم ميگويد: زماني که معين اقتصادي شدم، از طريق دهياران متوجه شدم چنين فضايي در گلمکان وجود دارد که چندين سال است متروک است. قرار بود اداره فني و حرفهاي اين فضا را رايگان در اختيار ما قرار دهد، اما بعد از ساخت و کارشناسي اين سوله، اجارهاي هم براي آن در نظر گرفتند. يک ماه است کار را در اين فضا شروع کردهايم. هماکنون 50 نفر در همين سوله مشغول يادگيري صنايعدستي و توليد گياهان دارويي هستند.
بهرهبرداري از 5 شاخه گياهان دارويي
کورهپز 7 سالي ميشود که در حوزه توليد گياهان دارويي مشغول کار است، از همان زماني که خودش دچار بيماري کبدي شد و به اهميت داروهاي گياهي در تغذيه پي برد. حالا در اين سوله اولين مرکز کشت و پرورش گياهان دارويي و محصولات باغي کشور را اداره ميکند و منبع درآمدش هم از آن است. در حال حاضر 7 نفر در اين مرکز مشغول به کار هستند، اما قرار است اين تعداد به 35 برسد. مريم ميگويد: اکنون فراوري صيفيجات، کاشت و توليد گياهان آپارتماني، کرمهاي گياهي، پرورش زالو، تکثير جلبک، اسانسگيري، رنگريزي گياهي و ... به زنان علاقهمند به اين حوزه آموزش داده ميشود، اما فعلا از ميان اين شاخهها، تنها عرقيات، ميوه و سبزيجات خشک، گياهان دارويي و آموزش کشت به بهرهبرداري رسيده است. مزرعهاي دارم که گياهان دارويي را از آن کشت ميکنم، اما فروش محصولات در محدوده گلمکان و مشهد است به اين دليل که هنوز تعداد کارکنان کم است و امکان توليد انبوه را نداريم، ضمن اينکه کار تخصصي است و بايد نيروها آموزش ببيند تا بتوانند مشغول کار شوند.مريم در همه حوزههاي هنري کاربلد شده است. به قول خودش، با يـک بار ديدن کار را ياد ميگيرد. خودش ميگويد که بعد از شرکت در اولين جلسه کلاس هنري خانمهايي که آموزش صنايع دستي را يـــاد ميدهنـــد، حتي اگر سررشتهاي در آن حوزه نداشته بــــاشــد، مــطـالـعـــه ميکــند و چم و خم کار را ياد ميگيرد، به طوري که ميتواند عيب و ايراد کار آن خانمها را بگيرد. علاوه بر اين، اين مرکز به بانواني که هنر دارند اما فضايي براي کار ندارند، در ازاي آموزش رايگان به بانوان ديگر، جاي کار ميدهد. هماکنون کلاسهاي هنري خياطي، طراحي دوخت، رزين، بافتني با ماشين و دست، سرمهدوزي و نقاشي روي سفال، مکرمهبافي و زيورآلات در اين سوله به طور رايگان براي بانوان برگزار ميشود.
کفش آهنين به پا کردهام
کورهپز سالهاست دستمال به سر بسته و کفش آهنين به پا کرده است و هرجا نياز به چکشکاري يا مذاکره با مسئول، نيکوکار و افراد ديگري در حوزه کارآفريني بوده، پا پيش گذاشته است. حالا هم آرزو دارد بتواند کاري را که برعهده دارد به نحو احسن به صاحبان کار واگذار کند. او ميگويد: صاحبان کار اين سوله را خانوادههاي گلمکاني ميدانم و دوست دارم زودتر آنها جايگزين من بشوند تا بتوانم باز هم و در نقاط ديگري کار را ادامه دهم.در طول گفتوگوي حدود دوساعتهمان هيچ حرفي از شکست و ناکامي نميزند. ميپرسم: هيچوقت نشد که در کار زمين بخوريد؟ با همان لبخندي که از ابتداي مصاحبه از روي لبانش محو نميشود ميگويد: نميشود يک نفر به يک حدي از زندگي برسد که از خودش راضي باشد اما تا آن زمان شکست را تجربه نکرده باشد. من هم مانند همه آدمها عقبه و شکست داشتهام، اما طوري زندگي کردهام که اگر از همين لحظه ديگر در اين دنيا نباشم، از خودم راضي هستم.