طنز/ از غرب وحشی چه خبر؟
روزنامه شهروند/ سلام عرض ميکنم خدمت هموطنان عزيزم در جايجاي کشور چهار فصلمون، ايران. به خاطر علاقهاي که به نظرات من در تيترهاي شهرونگ داشتيد و به خاطر تقاضاهاي زياد مردمي، از اين هفته با يک ستون خبري از غرب وحشي در خدمتتون هستم و سعي ميکنم شما رو بيش از پيش با روي کثيف و لجنآلود غرب آشنا کنم. درحالي که شما روزتون رو بعد از کلي سگ دوزدن زيبا و جذاب به دنبال يک لقمه نون به پايان برده و الآن داريد در آرامش نون بربري خالي خوشمزه و دلچسبتون رو سق ميزنيد که بريد بخوابيد و براي فردايي گرانتر و جذابتر آماده بشيد. در اينجا متأسفانه تازه آفتاب غروب کرده و ما غروب دلگيري رو شاهد هستيم که خودش نشانهاي از ضعف و انحطاط غرب داره. متأسفانه کار به جايي رسيده که حتي آبميوههايي که هر روز تو محل اقامت من سرو ميشه، مزه هميشگي خودش رو نداره و بعضا خودم شاهد بودم که در موارد بسياري به اندازه کافي هم خنک و خوشمزه نبوده. در اتفاق نادر و شوکهکننده ديگري که امروز رخ داد، حقوق من که هرماه به يورو واريز ميشد، اين ماه به دلار واريز شد که اين اتفاق برگ ديگري به دفتر دويست برگ رذايل غرب افزود.
اما امروز به ميدان اصلي شهر اومديم تا با چند نفر از مردم فقير و بدبخت غربي که براي خوشگذرانيهاي مبتذل به خيابان اومدن، صحبت کنيم. فقط چون اينا مثل آدم حرف نميزنن، من خودم حرفاشون رو براتون ترجمه ميکنم.
- سلام قربان. حالتون چطوره؟
+ خيلي بدم. واقعا ما حال خيلي بدي داريم. اينجا در غرب و همهمون داريم ميميريم.
ـ ميشه بيشتر از کثافتي که توش گير کرديد، برامون بگيد؟
+ بله اينا واقعا گندش دراومده. متأسفانه قيمتها همش ثابته و هيچ چيزي افزايش پيدا نميکنه. يعني ما وقتي ميريم تو فروشگاه، قيمتها مثل ديروزه و اين واقعا کسالتآوره. زندگي چقدر ميتونه بد باشه.
بله عزيزان. همينطور که شنيديد، غرب همچنان در گرداب ثبات قيمتها دست و پا ميزنه. اجازه بديد برم سراغ خانم محترمي که کنار يک نوازنده خياباني بدبخت، در فلاکت کامل مشغول حرکات موزونه.
ـ سلام خانم. شما چقدر بدبخت هستيد؟
+ خيلي. من واقعا خيلي بدبختم و امشب اومدم اينجا به افتخار بدبختيهاي خودم کمي ورزش کنم.
ـ نظر شما بهعنوان يک زن در مورد مشکلاتي که زنان تو غرب دارن، چيه؟
+ واي بله. ما خيلي مشکلات داريم. ما متأسفانه اينجا سرکار ميريم و خيليهامون شغلهاي مهمي مثل وکالت و قضاوت يا وزارت داريم. درحالي که درستش اينه که زن بمونه تو خونه و به کارهاي منزل برسه.
ـ يعني شما از اين قضيه ناراحتيد؟
بله بله. خيلي زياد. من بهعنوان يه زن مثل شکلات هستم. اگه کاغذ شکلات رو باز کنيم، کثيف ميشه و ديگه نميشه خوردش. شما خودتون پسته باز شده رو بيشتر دوست داريد يا پسته بسته رو؟
بله معلومه. پسته در بسته. چون ميشه با گوشتکوب زد تو سرش و شکوندش.
خيلي ممنونم از شما. خوانندگان عزيز همينطور که شنيديد، توصيف کثافت و نکبتي که در غرب گريبان مردم رو گرفته، به همين سادگي مقدور نيست. اگه اجازه بديد من امشب اين خانم محترم رو کمي دلداري بدم و به خونهشون برسونم. از هفته بعد با گزارشهاي بهتري در خدمتتون خواهم بود. شبتون خوش و خدانگهدار.
خبرنگار لندننشين