ایلام، نگین زاگرس با امید به پیشواز رئیسجمهوری میرود

ایرنا/ صبحی آرام در ایلام آغاز شد، اما دلهای مردم پر از انتظار است، زیرا که قرار است فردا چهارشنبه نگین زاگرس میزبان سفر استانی ریاستجمهوری شود.
مردمانی که سالهاست در سکوت کوهها زیستهاند، با دستانی پینهبسته و دلهایی سرشار از صبر و تحمل، چشمبهراه گوش شنوایی هستند برای حرفهایی که پشت لبخندهایشان پنهان مانده است، این روزها، با غرور و امید، در انتظارند تا رییسجمهور به دیارشان بیاید و نویدبخش فردایی روشن برای زدودن رنجهایشان باشد.
نگین زاگرس قرار است میزبان سفر استانی رئیسجمهوری باشد که با بیشترین رأی از همین مردم، برگزیده شد؛ مردی که حالا چشم امید هزاران نفر از بیکاران، کشاورزان، جوانان تحصیلکرده، زنان خانهدار و خانوادههای کمدرآمد به تصمیمها و وعدههای او دوخته شده است.
ایلام سرزمین تضادهاست؛ جایی که زیبایی در اوج است و فقر گاه در عمق، از جنگلهای بلوط گرفته تا قلههای پرغرور، از دشتهای سبز گرفته تا شعلههای خاموش چاههای نفت؛ از رودهای جاری تا روستاهای تشنه و از بازارچههای مرزی تا خانههای بیدرآمد، همهچیز اینجا قصهای دارد، قصه مردمانی که نه فقط مرزباناند، که صبورند، قانعاند و نجیب.
ایلام، زخمی از جنگ، نجیب در صلح، غنی از منابع، فقیر در توسعه، استانی که در جغرافیای اقتصادی کشور وزنی سنگین دارد اما در ترازوی امکانات سبک شمرده شده است، در حالی که بیش از ۱۱ درصد از ذخایر نفت و گاز کشور در این استان نهفته است و مرز بینالمللی مهران یکی از پرترددترین گذرگاههای زمینی ایران است، ایلام هنوز در صف توسعه مانده و بسیاری از شاخصهای رفاه اجتماعی در آن پایینتر از میانگین کشوری است.
جوانان این دیار، تحصیلکردهاند اما بیکار؛ خانهدارند اما بدون درآمد پایدار، سن ازدواج بالا رفته، نرخ مهاجرت رشد کرده و امید به آینده، زخمی شده است، رییسجمهور قرار است بیاید تا صدای این مردم را بشنود؛ مردمی که سالها با طبیعت سخت و مهربانشان ساختهاند، اما هنوز برای سهمشان از عدالت، چشمانتظار ماندهاند، او باید در نگاه مادری که با اشک، آینده فرزند بیکار خود را میپرسد، در صدای جوانی که میگوید: «ما فقط میخواهیم بمانیم، همین»، در دستان کارگری که عرقش بوی شرف میدهد، صداقت مردم این دیار را ببیند.
اما ایلام فقط نفت و مرز نیست، این خاک خاستگاه زنانی است که ستونهای خاموش توسعهاند، مادرانی که در روزهای سخت جنگ و تحریم، بار زندگی را به دوش کشیدهاند و امروز هم با وجود مشکلات، خانه و خانواده را مدیریت میکنند، بی آنکه صدایشان به اندازه سهمشان شنیده شود، آنان اگر فرصت بیابند، میتوانند نقش بزرگی در پیشرفت اجتماعی و اقتصادی ایفا کنند.
ایلام میخواهد از حاشیه به متن بیاید، میخواهد زیرساختهایش تقویت شود، صنایع پاییندستی نفت و گاز جان بگیرند، ریزگردها مهار شوند، جادههایش ایمن و مدرن شوند، مرز مهران به منطقه آزاد واقعی تبدیل شود و جوانانش فرصت زندگی و رشد در زادگاه خود را بیابند، مردم نمیخواهند در زبالهگردی آینده فرزندانشان را ببینند، آنها نان میخواهند، اما نان با عزت و زندگی با امید.
در این سرزمین، ظرفیتهای فراموششده نیز کم نیست. طبیعت بکر ایلام، با آبشارهای ناشناخته، جنگلهای بلوط و دشتهایی که بوی آویشن میدهد، میتواند مقصد بومگردی غرب کشور شود، اگر نگاهها فراتر از منابع نفتی برود و زیرساختهای گردشگری توسعه یابد، ایلام میتواند به نگین گردشگری ایران تبدیل شود، جایی که گردشگران داخلی و خارجی از زیباییهای آن لذت ببرند و رونق اقتصادی تازهای در دل کوهها و دشتهایش جاری شود.
فراتر از همه اینها، این مردم به فرهنگ و هنر خود میبالند، زبانهای کردی، لکی، لری و عربی، شعر و موسیقی محلی، آینههای هویتی ایلاماند که نیازمند حمایت و معرفی بیشتر به کشور و جهاناند، هنرمندان این دیار سالها در سایه ماندهاند، اما اگر فرصتی برای دیده شدن داشته باشند، میتوانند پیام صلح، مقاومت و زیبایی را به گوش همه برسانند.
گاه چنین مینماید که نگاه مرکز تنها در روزهای بحران به ایلام معطوف میشود؛ روزهای سیل، آتشسوزی، یا مراسم اربعین که میلیونها زائر از این مسیر عبور میکنند، اما ایلام فقط معبر نیست؛ مقصدی است که باید دیده شود، شنیده شود و در برنامههای ملی جایگاه واقعی خود را بیابد.
این سفر شاید نقطه پایانی بر محرومیتها نباشد، اما میتواند آغازی باشد برای باز کردن گرههایی که سالهاست بر شانه این خاک سنگینی میکنند. وقتی رئیسجمهور وعده میدهد که صدای مردم ایلام را به پایتخت خواهد برد، چشمانی خیس میشود؛ نه فقط از ذوق، که از امید و این بزرگترین دارایی این دیار است.
ایلام با همه کاستیها، با همه فراموشیها، امروز با غرور ایستاده، اما هنوز در دلش یک زمزمه جاری است: ما زیاد نمیخواهیم؛ فقط میخواهیم دیده شویم..