احیای هنر «سوزندوزی» در دستان خلاق بانوی شیروانی

ایرنا/ بجنورد-ایرنا- سوزندوزی در خانهای ساده و روستایی در شیروان دوباره جان گرفته است؛ جایی که بانویی جوان با الهام از نقشهای قدیمی، هنر اصیل ایرانی را در دل پارچهها زنده میکند و در هر طرح، رویای ماندگاری فرهنگی دیرینه را میدوزد.
به گزارش ایرنا، در دل کوچههای قدیمی شیروان، جایی که دیوارهای کاهگلی هنوز یادگار روزگاران گذشتهاند، چراغی روشن مانده است؛ چراغی که با دستان بانویی به نام «طومار رضایی» و دخترش «مهسا سیناییان» جان گرفته و هنر فراموششدهای را دوباره به زندگی بازگردانده است.
این دو زن با همت، عشق و صبوری، «سوزندوزی» هنری اصیل و ریشهدار در فرهنگ اقوام محلی را از زیر غبار فراموشی بیرون کشیدهاند و حالا، نهتنها خودشان بلکه دهها زن دیگر را نیز با این هنر به آیندهای روشن پیوند دادهاند.
نخهایی که قصه میگویند
کارگاه کوچک آنها تنها ۷۰ متر است با سقفی کوتاه و دیوارهایی کاهگلی؛ اما همین فضای ساده، مامن امید دهها زن است.
اینجا خبری از تجهیزات مدرن یا دستگاههای خودکار نیست. تنها صدای یکنواخت و آرام چرخهای خیاطی است که با هر چرخش، قصهای تازه مینویسد.
سوزنها آرام در پارچه فرو میروند و نخها، نقشهایی میآفرینند که هر کدام ریشه در تاریخ و فرهنگ مردم این سرزمین دارد.
زنانی که دور هم نشستهاند، هر کدام با لبخندی محو و نگاهی پر از امید، بخیه میزنند؛ بخیههایی که نهفقط پارچه را، که دلهای خسته را هم به زندگی گره میزند.
مادری که رؤیا را زنده کرد، دختری که راه را گشود
سال ۹۸ بود. با همت دخترم مهسا و عشق به این هنر، تصمیم گرفتم دوباره سوزندوزی را احیا کنم و اینها را طومار رضایی با لبخندی میگوید که در چشمانش برق امید دیده میشود.
او ادامه میدهد: ابتدا چند نفر بودیم و سفارشها اندک بود؛ اما وقتی مهسا شروع به معرفی کارها در فضای مجازی کرد، همهچیز تغییر کرد و کمکم سفارشها بیشتر شد و مجبور شدیم نیروهای بیشتری جذب کنیم.
مهسا هم با هیجان از روزهای آغازین کار تعریف میکند: این هنر داشت فراموش میشد. اما من باور داشتم که اگر آن را نشان مردم بدهیم، حتماً دوباره میدرخشد.
از اینستاگرام شروع کردم و بعد به گالریهای تهران و مشهد رفتم. همین شد که حالا ۸۰ زن در این مسیر همراه ما هستند.
سوزندوزی؛ هنر زندگی
سوزندوزی تنها یک هنر تزئینی نیست. هر قطعه آن، بخشی از هویت زنان و مردان این سرزمین است.
در گذشته با سوزندوزی، لباس عروسی میآراستند، بقچه جهیزیه میدوختند، آیینه و شانه را تزئین میکردند و حتی حلقههای تاهل زنان با نخهای رنگی معنا پیدا میکرد.
امروز هم این هنر همچنان زنده است؛ در رومیزیها، کوسنها، کیفها و حتی دکوراسیون خانههای مدرن.
رضایی با غرور میگوید: بعضی ماهها هزار قطعه تولید داریم، بعضی وقتها هم ۳۰۰. کیف، لباس، روتختی، کوسن… همه دستدوز و پر از عشق.
۸۰ زن، ۸۰ قصه از امید
این کارگاه فقط محل کار نیست؛ خانوادهای بزرگ است. زنانی از ۲۰ تا ۵۰ ساله، از روستاهای اطراف میآیند، دور هم مینشینند، کار میکنند، یاد میگیرند و با دستهای خودشان آیندهای تازه برای فرزندانشان میسازند.
یکی از هنرجویان میگوید: هر روز هشت ساعت کار میکنیم. اینجا فقط کارگاه نیست، مثل خانه دوم ماست. وقتی بخیه میزنم، حس میکنم دارم زندگیام را دوباره میسازم.
رضایی با افتخار میافزاید: ۷۵ نفر غیرمستقیم و پنج نفر مستقیم با ما کار میکنند. خیلیهایشان از کمیته امداد آمدهاند.
قرار است غرفههایی برایشان فراهم شود تا محصولات خودشان را بفروشند. این یعنی استقلال و عزت برای زنانی که سالها فرصت نداشتند.
رنجی به نام فروش و بازار
با همه این زیباییها، مشکلات هم کم نیست. رضایی با آهی میگوید: کار ما ۱۰ درصد تولید است و ۹۰ درصد فروش و خراسان شمالی محروم است، نمایشگاهی برگزار نمیشود، مسافر کم میآید و صنایع دستی به درستی معرفی نشدهاند.
برای فروش مجبوریم به تهران و مشهد برویم. اگر حمایت شود، این هنر میتواند صادرات گسترده داشته باشد.
او از کمبود حمایتها گلایه دارد: چند بار به عنوان بانوی کارآفرین برتر انتخاب شدم، اما در شهر خودمان حتی یک حمایت درست ندیدیم. فقط بازدیدی کوتاه داشتند و وعدههایی دادند که هیچوقت عملی نشد.
وقتی سوزن امید میدوزد
با همه این سختیها، در کارگاه کوچک شیروان چراغها خاموش نمیشوند. صدای چرخها همچنان در گوش میپیچد و نخها همچنان در پارچهها نقش میآفرینند. اینجا زنانی هستند که با هر بخیه، نهتنها هنری کهن را زنده میکنند، بلکه آیندهای روشنتر برای خانوادههایشان میسازند.
سوزندوزی در دستان این مادر و دختر، فقط یک هنر نیست؛ روایتی است از ایستادگی، امید و زندگی.
هر بخیه پیوندی است میان گذشته و امروز، و هر نخ رنگی، جرقهای از امید در دل ۸۰ خانوادهای که با عشق میدوزند و با افتخار زندگی میکنند.