معلمی در کوهستان که کلاس را به خانه شاگرد بیمارش برد

فارس/ در دل کوههای مهآلود هوراند، جایی که پاییز از میان برگهای زرد و نارنجی میگذرد، هنوز صدای مهر و ایمان شنیده میشود؛ صدای معلمی که با گامی آرام و دلی سرشار از عشق، به دیدار شاگرد بیمارش رفت تا دلتنگیهای کودکانهاش را با لبخند و امید پیوند بزند. فریبا قرشپور، معلم دبستان کوچک حوریلر، ثابت کرد که گاهی آموزش نه در دفتر و تخته، بلکه در گرمای دل مهربانی معنا پیدا میکند.
در دل کوههای مهآلود هوراند، جایی که برگهای زرد و نارنجی در باد میرقصند و نسیم خنک پاییز از لابهلای درختان میگذرد، کلاس کوچکی هنوز گرم از عشق و ایمان است. نه صدای زنگی بلند میشود و نه ازدحام دانشآموزان، اما گرمای حضور معلمی فداکار، سرمای پاییز را هم رنگ امید کرده است.
در روستای کوچک حوریلر، تنها دو خانه و دو دانشآموز است و چراغ علم در آن با دستان مهربان خانم فریبا قرشپور روشن میماند؛ زنی که معلمی را نه شغل، که رسالت میداند. اینبار، او با گامی آرام اما سرشار از محبت، مسیر سنگلاخ کوهستان را پیمود تا دل کوچک شاگرد بیمارش را از تنهایی برهاند و لبخند را دوباره به چهرهاش بازگرداند.
در نخستین روزهای پاییز تعلیم و تربیت، سکوت اتاقی کوچک در دل روستای حوریلر هوراند با صدای آرام و صمیمی خانم فریبا قرشپور، معلم پرتلاش این روستا، شکسته شد؛ معلمی که بیهیچ منت، قدم در خانهی شاگرد بیمارش گذاشت تا دلتنگیهای کودکانهی او را با لبخند و مهربانی پیوند بزند. دلگرمی در دل کوهستانرها، دانشآموز خردسال دبستان حوریلر، بهدلیل جراحی لوزه از تنها همکلاسی خود دور مانده است؛ اما حضور معلمش در خانه، غم دوری از درس و همکلاسیها را از چهرهاش زدود و لبخند را دوباره بر لبهایش نشاند.
این حضور ساده اما عمیق، یادآور آن است که آموزش تنها در کلاس درس خلاصه نمیشود؛ گاهی در محبت بیدریغ معلمی نهفته است که دلش برای شاگردش تنگ میشود و راه خانهاش را در دل کوهستان پیدا میکند تا امید و اعتماد را به او هدیه دهد. رسالت معلمی در دورترین نقطههاخانم قرشپور که چهار سال است در این روستای کوهستانی تدریس میکند، امسال تنها دو دانشآموز دارد. او با نگاهی پر از ایمان و امید میگوید: من به دانشآموزانم ایمان دارم؛ آنان سرمایههای آینده این کشورند. هرچند تعدادشان اندک است، اما استعداد و پشتکارشان میتواند در آینده برای ایران مایهی افتخار شود.
وی درباره رها، شاگرد کوچکش که دوران نقاهت پس از جراحی را میگذراند، میافزاید: قول دادهام وقتی دوران نقاهتش تمام شد، بعد از مدرسه دروس عقبافتاده را با او مرور کنم تا هیچ مانعی در مسیر تحصیلش نباشد.
چراغ علم در حوریلر خاموش نمیشود
روستای حوریلر تنها دو خانوار و دو دانشآموز دارد، اما این مدرسهی کوچک نمادی روشن از عدالت آموزشی است؛ جایی که حتی با وجود مسیرهای صعبالعبور و سرمای طاقتفرسای زمستان، چراغ علم خاموش نمیشود.خانم قرشپور هر روز از مرکز شهرستان تا این روستای دورافتاده را میپیماید تا کودکان حوریلر از قافله دانایی جا نمانند و امید، همچنان در دل کلاس کوچکشان بتابد.
در دل پاییز سرد هوراند، شاید آفتاب کمرمقتر بتابد، اما گرمای عشق معلمی چون فریبا قرشپور، هر روز روشنتر از دیروز بر چهرهی کوچکترین شاگردان این سرزمین میتابد.
سخن پایانی
در روزگاری که گاهی فاصلهها میان انسانها زیاد شده و واژهها رنگ تکرار گرفتهاند، هنوز معلمانی هستند که با عمل، معنای واقعی عشق و مسئولیت را زنده میکنند. فریبا قرشپور یکی از همان چراغهای خاموشنشدنی است که در گوشهای از کوهستان، بیهیاهو اما پراثر، ایمان به تعلیم و تربیت را معنا میبخشد.او و امثال او ثابت میکنند که مدرسه فقط چهاردیواری کلاس نیست؛ جایی است که مهر، صبر و فداکاری معلم، ریشهی امید را در دل کودکان میکارد.در سرمای کوهستانهای هوراند، شاید آتش بخاری مدرسه کوچک باشد، اما گرمای دل معلمی چون قرشپور، روشنایی راه آیندهی این سرزمین است.