فروپاشی بیصدا؛ گرفتار در برزخ طلاق عاطفی

ایرنا/ بیرجند- ایرنا- طلاق عاطفی فروپاشی بیصدای خانوادههاست؛ برزخی که در آن زوجها نه واقعا جدا شدهاند و نه زندگی عاشقانهای دارند. کارشناسان هشدار میدهند که بیتفاوتی، نبود گفتوگو و سردی عاطفی نشانههای این بحران پنهان است.
به گزارش ایرنا زندگی مشترک همیشه با طلاق رسمی به پایان نمیرسد؛ گاهی زوجها سالها زیر یک سقف زندگی میکنند اما هیچ تعلقی میانشان باقی نمانده است. کارشناسان این وضعیت را طلاق عاطفی مینامند، پدیدهای که به گفته روانشناسان، در سکوت شکل میگیرد و میتواند مقدمهای بر فروپاشی خانواده باشد.
در همین زمینه، یک روانشناس و مشاور خانواده در گفتوگو تفصیلی با خبرنگار ایرنا، ابعاد این مسئله، نشانهها و راههای پیشگیری از آن را تشریح کرده است.
بهناز زال، طلاق عاطفی را پدیدهای متفاوت از طلاق رسمی معرفی کرد و گفت: در طلاق عاطفی، زوجین به شکل قانونی از یکدیگر جدا نمیشوند، اما همه مشخصههای جدایی در زندگی آنها دیده میشود. آنها ممکن است همچنان در یک خانه زندگی کنند، اما هیچ ارتباط عاطفی و موثری با یکدیگر ندارند.
نشانههای طلاق عاطفی
وی با بیان اینکه یکی از اصلیترین نشانههای طلاق عاطفی فقدان صمیمیت میان زوجین است، توضیح داد: صمیمیت میتواند هم از لحاظ فکری باشد، یعنی در تصمیمگیری و تحلیل مسائل با هم همفکر باشند، و هم از لحاظ عاطفی که شامل احساس نزدیکی و لذت از بودن در کنار یکدیگر است که در طلاق عاطفی، این صمیمیت وجود ندارد.
روانشناس و مشاور خانواده افزود: یکی دیگر از نشانههای طلاق عاطفی این است که زوجین حتی درباره جزئیات و مسائل روزمره زندگی نیز با هم گفتوگو نمیکنند. منظور از ارتباط روزمره، فقط صحبتهای ساده مانند آماده کردن غذا یا بردن و آوردن بچهها است، اما در طلاق عاطفی، صحبت درباره اتفاقات روزانه و احساسات فردی به حداقل میرسد.
وی همچنین تأکید کرد: طلاق عاطفی صرفاً به معنای نبود بگومگو نیست و گاهی زوجین برای رسیدن به تفاهم و تصمیمگیری، با هم مشاجره میکنند، اما در طلاق عاطفی، بگومگوها معمولاً سر مسائل کوچک، طولانی و غیرمتعارف است و نشان میدهد که برای هم اهمیت قائل نیستند و اگر موضوعی برای طرف مقابل اهمیت نداشته باشد، حتی عصبانیت هم ایجاد نمیشود.
این روانشناس با اشاره به اهمیت توجه به اختلافات و بگومگوهای خانوادگی، ادامه داد: بگومگوها و تعارضات خانوادگی ممکن است مرحلهای قبل از طلاق عاطفی باشند که در طلاق عاطفی، اهمیتی برای احساس و افکار شریک زندگی وجود ندارد و در نتیجه گفتوگو و همفکری متوقف میشود.
پیامدهای طلاق عاطفی
زال، درباره پیامدهای دیگر طلاق عاطفی بیان کرد: وقتی زوجین از بودن در کنار هم لذت نمیبرند و علاقهای به یکدیگر ندارند، روابط عاطفی و جنسی آنها نیز دچار مشکل میشود و ممکن است کاملاً قطع شود و در بسیاری از موارد، تنها به دلیل اجبار یا شرایط خاص است که زوجین همچنان در کنار هم زندگی میکنند.
وی تأکید کرد: طلاق عاطفی مرحلهای مهم و هشداردهنده است که اگر به آن توجه نشود، میتواند به طلاق رسمی منجر شود. شناخت نشانهها و پیگیری مشاورههای تخصصی میتواند به پیشگیری از فروپاشی کامل زندگی مشترک کمک کند.
طلاق عاطفی مرحلهای مهم و هشداردهنده است که اگر به آن توجه نشود، میتواند به طلاق رسمی منجر شود
روانشناس و مشاور خانواده در ادامه افزود: بسیاری از افراد تنها به دلایلی مانند وجود فرزند، مسائل اقتصادی یا فشارهای اجتماعی در زندگی مشترک باقی میمانند و اگر این دلایل بیرونی از میان برداشته شود، احتمالاً از هم جدا خواهند شد. این وضعیت یکی از مهمترین نشانههای طلاق عاطفی است و باید آن را بهعنوان یک هشدار جدی در نظر گرفت.
زال ادامه داد: در طلاق عاطفی، زوجین نه تنها صمیمیتی ندارند بلکه روابطشان به حالت یکنواخت و بیروحی میرسد. دیگر خبری از احساسات، عشق، محبت و شوق زندگی نیست و رابطه بیشتر به یک همزیستی اجباری شباهت دارد. نظریهپردازان، طلاق عاطفی را نوعی "برزخ" میدانند؛ نه جدایی کامل است و نه زندگی واقعی و عاشقانه.
این روانشناس با تأکید بر اینکه بازگشت از طلاق عاطفی به رابطه سالم ممکن است، بیان کرد: وقتی با انسان سروکار داریم، هیچ چیز غیرممکن نیست. اما لازمه تغییر، تصمیم آگاهانه هر دو نفر است ولی تا زمانی که زوجین فقط به خاطر عواملی مانند فرزند، قضاوت دیگران یا ترس از تنهایی در کنار هم ماندهاند، نمیتوان انتظار بازسازی رابطه را داشت، بنابراین تغییر زمانی آغاز میشود که دلیل ماندن در زندگی مشترک، خودِ همسر و رابطه باشد، نه شرایط بیرونی.
مسیر بازسازی رابطه
وی تصریح کرد: اگر زن و شوهر بتوانند دلیلی در وجود یکدیگر برای ادامه زندگی پیدا کنند، بازسازی رابطه کاملاً ممکن است، هرچند سخت و زمانبر باشد لذا نخستین گام در این مسیر، آگاهی از وجود مشکل و پذیرش آن است و زوجین باید بدانند که رابطهشان در مسیر درستی حرکت نمیکند و لازم است برای اصلاح آن تصمیم بگیرند.
زال گفت: هیچکس نمیتواند ۲ نفر را مجبور به صمیمیت کند. تا زمانی که خودشان نخواهند، تغییری اتفاق نمیافتد. اما زمانی که تصمیم بگیرند رابطهشان را از حالت سرد و بیروح خارج کنند، مراجعه به مشاور و انجام جلسات زوجدرمانی میتواند بسیار مؤثر باشد. در این جلسات، دلایل سردی رابطه، منشأ تعارضها و نحوه بازسازی ارتباط بررسی میشود.
گفتگوی سالم چگونه است؟
این مشاور خانواده افزود: زوجدرمانی ممکن است نیاز به جلسات متعدد داشته باشد تا رفتارها و سبک زندگی اصلاح شود. یکی از مهمترین مهارتهایی که باید آموزش داده شود، مهارت گفتوگو است. بسیاری از زوجها تصور میکنند گفتوگو یعنی صحبت کردن، در حالی که گفتوگو تعامل دوطرفه است.
زال تصریح کرد: در گفتوگوی سالم، هر دو نفر شنونده و پاسخدهنده فعال هستند. یکی حرف میزند، دیگری گوش میدهد، بازخورد میدهد و در نهایت به نتیجه میرسند که این فرایند باید تمرین شود تا در روابط روزمره جا بیفتد.
وی تأکید کرد: مشکل بسیاری از زوجها این است که در حین صحبت، فقط میخواهند برنده باشند. هدفشان در گفتوگو پیروزی است، نه حل مسئله. این نگاه باید تغییر کند. گفتوگو برای بهتر شدن حال هر دو نفر است، نه برای ثابت کردن اشتباه طرف مقابل. با اصلاح این نگاه، بسیاری از تعارضها قابل حل میشود.
مشکل بسیاری از زوجها این است که در حین صحبت، فقط میخواهند برنده باشند و هدفشان در گفتوگو پیروزی است، نه حل مسئله
این روانشناس و مشاور خانواده ادامه داد: پس از شکلگیری گفتوگوی سالم، زوجین میتوانند بازخوردهای عاطفی نیز به یکدیگر نشان دهند. مثلاً از هم تشکر کنند، از گفتوگوی مؤثرشان ابراز رضایت کنند و با جملات ساده قدردانی خود را ابراز نمایند زیرا همین رفتارهای کوچک بهمرور باعث شکلگیری دوباره گرمای عاطفی در رابطه میشود.
صبر و امید؛ کلید ترمیم
وی با اشاره به اینکه رابطه آسیبدیده در مدت کوتاه ترمیم نمیشود افزود: نباید انتظار داشت رابطهای که طی سالها تخریب شده، در چند هفته یا یک ماه به حالت ایدهآل بازگردد زیرا بهبود رابطه زمان، تمرین و صبر میطلبد.
زال با اشاره به اینکه باید در این زمینه استانداردهای واقعبینانه تعریف شود، تأکید کرد: شاید زوجین به عشق و صمیمیت آغازین بازنگردند، اما میتوانند به سطحی از ارتباط سالم و آرام برسند که زندگی مشترک را پایدار و معنادار کند.
وی با تأکید بر نقش امید در ترمیم روابط گفت: هیچ رابطهای بدون تلاش قابل نجات نیست، اما هیچ تلاشی هم بدون امید نتیجه نمیدهد. انسان هم به صورت ذاتی موجودی امیدوار است و تا زمانی که بخواهد، میتواند مسیر زندگی خود را تغییر دهد و به قول معروف پایان شب سیه، سفید است؛ فقط باید بخواهیم و گام به گام پیش برویم.

















