عصر ايران/ پدر رومينا بعد از آوردن رومينا از کلانتري به خانه براي خريد از خانه خارج ميشود و به گفته برادرش، در مسير برگشت به خانه بهمن با او تماس ميگيرد و حرفهايي درباره رابطهاش با دختر ميزند که رضا را به جنون ميکشاند.
درباره رضا اشرفي (پدر رومينا) حرفهاي ضد و نقيض زيادي وجود دارد. عدهاي در روستا او را مردي متعصب و خشن و عدهاي هم او را بسيار مهربان و آرام ميدانند، ولي همه اهالي ميگويند که او دخترش را دوست داشت اما سختگيريهاي خاص خودش را هم داشته است.
البته اين قبيل سختگيريها مختص رضا نيست و همه مردهاي هر دو روستا متعصب و غيرتي هستند، اين درست همان چيزي است که بهمن هم ميداند.
اواخر ارديبهشت بود که رومينا ۱۳ ساله در حالي که هنوز کودک است با همکاري بهمن، شبانه از خانه گريخت.
بهمن پس از فراري دادن رومينا يک لايو اينستاگرام ميگذارد که در آن سعي در بوسيدن روي رومينا دارد، از طرفي عکسهايي از او منتشر ميکند که کمتر در روستا ديده ميشود. هر چند بهمن ميگويد عکسها را رومينا منتشر کرده ولي هم تعداد آنها بيشتر از يک عکس هست و هم اينکه عکسها در پيج شخصي خودش منتشر شده است.
پس از آن به گفته بهمن، رومينا به خانه خواهر بزرگتر بهمن در آستارا ميرود و حدود ۵ روز در اين خانه ميماند. تا اينجا فرار رومينا شبيه همه فرارهايي است که در تالش رخ ميدهد اما از اينجا به بعد اتفاقهايي رخ ميدهد که رضا را به مرز جنون ميرساند.
بهمن ميدانست که رضا رومينا را به او نميدهد پس شروع به بازي با آتش کرد.
بهمن ميگويد که رضا به دليل سني بودن مخالف اين ازدواج بوده در حاليکه خواهر رضا، يعني عمه رومينا با يک مرد سني ازدواج کرده و اهالي هر دو روستا هم اين موضوع را رد کردند.
رضا مشکل خانوادگي با بهمن داشت. البته شايعاتي درباره برخي رفتارها و خلافهاي بستگان نزديک بهمن در منطقه شنيده ميشود که اثبات آن نياز به پيگيريهاي قضايي دارد اما آنچه که معلوم است خانواده بهمن براي رضا خوشنام نبودند و رضا تصور ميکرد بهمن رومينا را براي ازدواج نميخواهد و آينده ديگري در انتظار دخترش است.
به روز قتل برگرديم. رضا تازه رومينا را که از کلانتري به خانه يکي از بستگان رفته بود را به خانه آورده بود و به گفته همه بستگان با او رفتار خوبي داشت، آنقدر خوب که حالا همه تصور ميکنند همان موقع رضا نقش بازي ميکرده است، اما واقعيت چيز ديگري است. رضا وقتي به خانه ميرسد دوباره به قصد خريد از خانه خارج ميشود.
رضا به خانه پدر خانمش و جايي که حالا در بالادست آن قبر رومينا است ميآيد. بستني و صابون را ميخرد و به طرف خانه باز ميگردد.
از اينجا تا خانه رومينا، پياده حدود ۱۰ دقيقه راه است، ۱۰ دقيقهاي که در آن تماسي گرفته ميشود.
به گفته برادر رضا، بهمن با او تماس ميگيرد و حرفهايي درباره رابطهاش با دختر ميزند که او را به جنون ميکشاند.
بهمن خيال ميکرده با اين تلفن، تير خلاص را به رضا ميزند و او هم دختر را طرد ميکند. مثل همه فرارها اما او در واقع با اين تماس تير خلاص را به رومينا ميزند.
بهمن آنقدر در اين کار افراط ميکند که مرد متعصبي چون رضا که آمادگي انجام هر کاري دارد را به مرز جنون ميرساند. کارهايي که تا به حال هيچکس شبيه آنها را نکرده است.
پشت پرده قتل رومينا گفتنيهاي بيشتري دارد که امکان نشر آنها در اين گزارش وجود ندارد اما رومينا را فقط تعصبات و غيرت پدر نکشت، هر چند رضا داس را پايين آورد و گردن را بريد اما بازوي قدرتمند ديگري هم دستش را همراهي ميکرد. بازويي که در خواباندن دخترک زير خروارها خاک بيتقصير نيست.
بازار