ماجرای رفیق کشی برای خُر و پف!

خراسان/ داستان عجيب جواني که به خاطر عصبانيت از صداي خر و پف، همکارش را کشته بود.
جوان 37 ساله اي که همکارش را به خاطر عصبانيت از خر و پف هاي او کشته بود، با رديابي هاي اطلاعاتي کارآگاهان اداره جنايي پليس آگاهي خراسان رضوي دستگير شد و راز عصبانيت شبانه در اتاقک کارگاه مبل سازي را فاش کرد.
ماجراي اين جنايت وحشتناک در حالي از پنجم ارديبهشت لو رفت که مالک يک کارگاه توليدي مبل و صندلي از ناپديد شدن ناگهاني يکي از کارگران خود ابراز نگراني کرد و از پليس کمک خواست.
با توجه به اهميت موضوع، اين پرونده در پليس آگاهي مورد رسيدگي قرار گرفت و بدين ترتيب گروه ورزيده اي از کارآگاهان اداره جنايي با استفاده از تجربيات ارزشمند سرهنگ جواد شفيع زاده، رئيس پليس آگاهي خراسان رضوي وارد عمل شدند و به تحقيق در اين باره پرداختند اما همزمان با آغاز تحقيقات پليس، مشخص شد که يکي ديگر از کارگران کارگاه بعد از اين ماجرا، محل کارش را ترک کرده و هيچ کس از او نيز خبري ندارد. ادامه بررسي ها نشان داد: «محمود-الف» (جوان 32 ساله) که اهل تربت جام است، در کارگاه مبل سازي مشغول کار بود و داخل اتاقي در همان کارگاه زندگي مي کرد اما «حسين-ک» (کارگر ديگر کارگاه) نيز با او هم اتاق شده بود و هفته اي 3-4 روز را در همان اتاق نزد دوست و همکارش روزگار مي گذراند و بقيه روزها را به منزل خواهرش مي رفت. با وجود اين از سوم ارديبهشت که محمود ناپديد شد او نيز از روز بعد ديگر به محل کارش نيامد.
همين موضوع ظن کارآگاهان را برانگيخت و به عنوان يکي از فرضيه هاي اصلي احتمال وقوع جنايت در دستور کار قرار گرفت. بنابراين گروه ويژه کارآگاهان به فرماندهي سرهنگ مهدي سلطانيان رئيس اداره جنايي آگاهي رصدهاي اطلاعاتي را براي شناسايي مخفيگاه «حسين-ک» در حالي شروع کردند که از راهنمايي ها و دستورات ويژه قاضي دکتر حسن زرقاني قاضي ويژه قتل عمد بهره مي گرفتند. در همين هنگام با شناسايي منزل خواهر حسين در منطقه خواجه ربيع، عمليات دستگيري وي ادامه يافت و کارآگاهان با انجام يک سري فعاليت هاي پليسي و در اقدامي ضربتي او را در تاريکي شب به دام انداختند.
اين جوان که ناباورانه به کارآگاهان خيره شده بود، ابتدا ارتکاب هرگونه جرمي را انکار کرد اما وقتي کارآگاهان تصويري از مرد نقاب دار را به او نشان دادند که شبانه با پرايد «محمود» وارد کارگاه شده بود! ديگر همه چيز را لو رفته ديد و به ناچار لب به اعتراف گشود. اين متهم 37 ساله در بازجويي هاي تخصصي گفت: من بيشتر شب ها را در اتاق محمود زندگي مي کردم و نزد او مي خوابيدم. ما تنها همکار نبوديم بلکه دوستاني صميمي نيز بوديم و با هم مواد مخدر صنعتي مصرف مي کرديم تا اين که تصميم به ترک اعتياد گرفتيم اما کارگران ديگر مدعي بودند که ما دروغ مي گوييم و همچنان مواد مصرف مي کنيم.
شب حادثه (سوم ارديبهشت) من طبق معمول نزد محمود رفتم ولي در حالي که خوابم مي آمد و چرت مي زدم او همچنان حرف مي زد به طوري که احساس کردم مواد مصرف کرده است و پرگويي مي کند. زماني که بالاخره خوابيد باز هم صداي بلند خروپف هايش اعصابم را به هم مي ريخت. من هم که مصرف مواد را کنار گذاشته بودم، به هيچ وجه نمي توانستم صداي خروپف هاي او را تحمل کنم! چند بار بيدارش کردم و گفتم، اين قدر خروپف نکن! ولي نشد! تا اين که خشم سراسر وجودم را فراگرفت و با سنگي که داخل اتاق بود، چند ضربه از پشت به سرش کوبيدم. وقتي جان سپرد خيلي ترسيده بودم، جسدش را داخل پرايد خودش انداختم و در سمت بيابان هاي اطراف جاده کلات(خلق آباد) دفن کردم. خودرو را هم در منطقه خواجه ربيع کنار خيابان گذاشتم! و...
با کشف خودروي خون آلود، تلاش ها براي پيدا کردن جسد ادامه يافت تا اين که بعد از ظهر روز گذشته، جسد مقتول نيز از زيرنخاله هاي ساختماني بيرون کشيده شد. تحقيقات بيشتر در اين باره ادامه دارد.