

ايسنا/مصطفي تبريزي ضمن بررسي گروههاي مختلف کتابهاي روانشناسي، از کتابهاي زردي که بر روي هيجانها، اميدها، ترسها و آرزوهاي مردم انگشت ميگذارند و يکسري مسائل نادرست را به خورد آنها ميدهند، ميگويد.
اين روانشناس و نويسنده کتابهاي روانشناسي درخصوص وضعيت کيفي و علمي کتابهاي روانشناسي در سالهاي اخير و مسئله کتابسازي در اين زمينه اظهار کرد: کتابهاي روانشناسي را ميتوان به سه بخش تقسيم کرد؛ کتابهاي علمي که ترجمه ميشوند و نويسندگان آنها افرادي صاحبنظر يا صاحبمکتب هستند، اين کتابها در دانشگاهها تدريس ميشوند و بين خواص ردوبدل و مطالعه ميشوند؛ گروهي ديگر، کتابهاي روانشناسي کاربردي هستند که علمي به زبان عموم و براي همگان قابل فهم هستند؛ گروه سوم که آمار آنها بيش از دو گروه قبلي است، کتابهايي هستند که دانش روانشناسي را با يکسري باورهاي شخصي (مثلا در جهت تامين معاش اقتصادي) تلفيق ميکنند که ما به آنها کتابهاي روانشناسي زرد ميگوييم.
او همچنين گفت: وضعيت در کشور ما در مورد کتابهاي علمي خوب است؛ بسياري از آثار جديد به سرعت ترجمه ميشوند و در اختيار دانشگاهيان و افراد اهل تحقيق و دانش قرار ميگيرند. ترجمهها عمدتا ترجمههاي خوبي است، هر چند ممکن است ضعفها و کاستيهايي هم داشته باشند اما اين کاستيها جزئي هستند.
مصطفي تبريزي در ادامه درباره کتابهاي کاربردي روانشناسي بيان کرد: گروه دوم، کتابهاي کاربردي، بيشتر براي جامعه مورد نياز هستند؛ برخلاف کتابهاي علمي که بيشتر بين افراد دانشگاهي ردوبدل ميشوند و انگار در فرهنگ عموم رشدي ايجاد نميکنند و فقط در دل گروهي خاص ردوبدل ميشوند اما کتابهاي کاربردي وارد تودههاي مردم ميشوند و در آنجا همه از آنها استفاده ميکنند و به تبع آن، تغيير رفتار ميدهند و اين تغييرها موجب رشد فرهنگي جامعه ميشود و خيلي مفيد است.
اين روانشناس و استاد رشته مشاوره افزود: براي مثال کتاب «درمان اختلالات يادگيري» من که صددرصد عملي آموزش داده شده تا به حال بالاي ۳۵۰هزار تيراژ داشته است و اين موجب شده مردم با اين روشها آشنا شوند. حتي اگر ۱۰ درصد اين تيراژ هم کتاب را خوانده باشند، اين افراد معلمان يا والديني هستند که با کودکاني سروکار دارند و نتيجه اين است که يک کتاب بين هزاران يا حتي ميليونها نفر تاثير گذاشته است تا روشهاي جديدي جايگزين روشهاي قبلي که در بچهها اضطراب ايجاد ميکرد، آنها را مورد تمسخر قرار ميداد و ... شود. اين دست کتابها بسيار ضروري هستند.
تبريزي سپس با بيان اينکه سادهنويسي کتابهاي روانشناسي نيز هنر خاص خود را ميطلبد، درباره گروه ديگري از کتابهاي روانشناسي چنين گفت: اما کتابهاي زرد که تعدادشان هم زياد است، هم ترجمهاند و هم تاليف. چون افراد در دنياي سرمايهداري جهاني عمدتا دنبال کسب درآمد هستند و خيلي به مسائل معنوي يا رشد فرهنگي توجهي ندارند، بنابراين بر روي هيجانها، اميدها، ترسها و آرزوهاي مردم انگشت ميگذارند و يکسري مسائل نادرست را به خورد آنها ميدهند.
او در توضيح علت استقبال مردم از کتابهاي عامهپسند روانشناسي نيز اظهار کرد: چون نيازهاي روانشناختي افراد ارضا ميشود، اين کتابها را ميپسندند و نتيجه اين ميشود به جاي اينکه تلاش درستي براي تحقق آرزوهايشان کنند، در دام يکسري الفاظ قرار ميگيرند و سرانجام مايوس ميشوند و آسيب ميبينند؛ متاسفانه اين گروه کتابها زيادند.
مصطفي تبريزي در مورد تطابق فرهنگي و اجتماعي کتابهاي ترجمه روانشناسي نيز بيان کرد: کتابهايي که منتشر ميشوند، مطالبي دارند که رها از فرهنگ هستند و اصطلاحا گفته ميشود که علم رها از فرهنگ است اما يکسري مسائل فرهنگي هم در اين کتابها هستند و از فرهنگي به فرهنگي ديگر متفاوتند. البته اين تفاوتها هم دو دستهاند؛ تفاوتهايي که حرفهاي خوبي با خود دارند؛ براي مثال در ژاپن فرهنگ روح جمعي وجود دارد، يعني به جاي تشويق شدن فرد، گروه تشويق ميشود. خوب است که اين فرهنگ به فرهنگ ما هم بيايد، اما پارهاي از چيزها به فرهنگ ما آسيب ميزنند و قاعدتا مضرند. منتها اگر بخشهاي مثبتي از يک فرهنگ با فرهنگي ديگر مبادله شود، خوب است.
اين نويسنده و روانشناس در پايان با اشاره به اينکه کتابهاي عامهپسند مردم را از حقيقت و واقعيت دور ميکنند با ذکر مثالي گفت: براي مثال در قانون جذب گفته ميشود که يک جمله را بگو؛ مثلا مدام بگو که «من پولدارم» اما فرد به جاي اينکه کار و تلاش کند، در نهايت تنبلي مينشيند و اين جمله را ميگويد و انتظار دارد پولدار شود. اينها آسيبزاست و متاسفانه وزارت ارشاد هم که گاهي کتابها را سانسور ميکند، اينها را سانسور نميکند. اين در حالي است که وزارت ارشاد چيزهايي را که جايي براي سانسور شدن ندارند، سانسور ميکند اما معمولا به اينها که آسيبزا هستند، کاري ندارد.
انتهاي پيام