سنگینی بال سیمرغ بر دوش موزیسینها
فرهیختگان/ اگرچه جایزه «بهترین موسیقی متن» عموماً ربطی به جریان رایج داوری در اغلب فستیوالها و جشنوارههای فیلم در دنیا ندارد و این عنوان در جشنهایی نظیر اُسکار، بفتا، سزار و مدل سینمایی خودمان یعنی «جشن خانه سینما»، «حافظ» و... جایی ثابت پیدا کرده است ولی باید به این نکته با ذکر یک استثنای مهم اشاره کنیم که «جشنواره فیلم فجر» با تعداد جوایز زیادی که برای فیلمها و فیلمسازان درنظر گرفته عملاً جای ویژهای را هم برای معرفی بهترین موسیقیمتنهای هر دوره پدید آورده و به دریچهای برای شناخت بهتر مردم و مخاطبان سینما با این پدیده تبدیل شده است. موسیقی، صرفاً یک جلوه تکنیکی صوتی برای بسط مفاهیم موجود در اثر نیست و میتواند فارغ از محتوایی که فیلم به مخاطبش ارائه و انتقال میدهد درنظر گرفته شود و به حیاتش بیرون از دایرهای که فیلمساز مشخص کرده، ادامه دهد و بهعنوان اثری مستقل مورد ارزیابی و مداقه قرار گیرد. طیف گستردهای از موسیقیهای بیکلامی (اینسترومنتال) که گاه و بیگاه از طریق ضبط ماشین، برنامههای متعدد صداوسیما، پلیرهای موبایل، سرویسهای استریم پخش موزیک و... میشنویم بدون اینکه رد و نشانی در آنها وجود داشته باشد که ما را به یاد وادی فیلم و سینما بیندازد کارکرد پیدا میکند و گوش آدمی را نوازش میکند. امّا شناخته شدن بسیاری از موزیسینهای ایرانی در دوران پس از انقلاب تا حد زیادی مدیون اسلوب کار فیلمسازان و ارائه آثارشان در قالب جشن سال سینمای ایران، یعنی جشنواره فیلم فجر است. در پاسخ به چرایی این علت باید گفت که در فضای سوءتفاهمآمیز پساانقلابی و همینطور فضای بسته کشور با وجود جنگ تحمیلی و حضور گروهکها در بلواهای خیابانی موسیقی چندان وقت و زمان زیادی برای عرض اندام نداشت و فقط در موقعیتی که جشنواره فیلم فجر پدید میآورد میتوانست خودی نشان دهد و پذیرای سلیقههای متکثر و متضاد باشد. اهمیت این جشنواره حتی در مقایسه با «فستیوال موسیقی فجر» در این بود و همچنان هست که فیلم و بهطور کُل پدیده سینما برای مردم از جلوههای گیراتری بهمنظور جذب مخاطب بهره میبُرد و آنها میتوانستند با خرید بلیت فلان فیلم پکیج کاملی از آن چیزهایی که در متن زندگی روزمرهشان با واسطه یا بدون واسطه حس نمیکردند را در غار افلاطونی سینما به چشم مشاهده کرده و با گوش بشنوند. برای مثال بابک بیات پیش از شکلگیری دوباره بساط موسیقی پاپ در کشور، هنرش در خلق ملودی و آرایش سازها را در ساختمان فیلمها به کار میبست و بسیار هم در کار خود موفق بود؛ شنونده و مخاطبی هم که ریشه ذوق و علاقهاش به موسیقی در سالهای دور شکل گرفته بود با اشتیاق به سینما میرفت تا فیلمی با حضور بابک بیات در قامت آهنگساز را به نظاره بنشیند. پس از اهدای سیمرغ در شاخه بهترین موسیقی متن در جشنواره فجر، بهخصوص از دهه شصت تا میانه هفتاد نقش مهمی در شناخت هنرمندان این عرصه به تماشاگران مشتاق داشت و در سالهای بعد هم به دلیل اعتباری که برندگان این بخش از جشنواره به سیمرغ داده بودند کموبیش اهمیتش را حفظ کرد. در ادامه قصد داریم با رجوع به تاریخ جشنواره فجر نگاهی به آهنگسازان مطرح سینمای ایران بیندازیم تا دلایل اهدای سیمرغ در این بخش برای شما بهطور واضح مشخص شود.
انتظامی و اعتباری که به پای فجر ریخته شد
مجید انتظامی با توجه به حضور ثمربخش و مهمش در ادوار مختلف جشنواره فجر، مهمترین و شاخصترین چهره موسیقی ما در فستیوال فیلم فجر است. حتی با وجود اینکه چندسال است کمتر از او در مراسم سال نوی سینمای ایران اسم بُرده میشود ولی بسیاری از اهالی فن وقتی صحبت از حوزه موسیقیمتن به میان میآید مخاطب را به اسم مجید انتظامی ارجاع میدهند. تعداد نامزدیهای انتظامی در بخش بهترین موسیقی متن جشنواره فیلم فجر از تعداد جایزههایی که او در این سالها به دست آورده کمتر است که این اتفاق را باید ناشی از اجماع نظر داوران در مورد او و هنرش در پروسه خلق و تنظیم ملودی در دورههای مختلف دید. البته اهمیت انتظامی فقط در این مثال خلاصه نمیشود. او برای شنیده شدن آثارش در میان شنوندگان و مخاطبان مشتاق موسیقی و سینما چندان قائل به خطکشیهای سیاسی و ایدئولوژیک نیست و شکل انتخابهایش هم از این رویکرد حکایت دارد که او در هر اثری که موسیقی بتواند ارزشی مازاد در کار تصویر به وجود بیاورد حضور داشته است. از «آژانس شیشهای» و «اعتراض» گرفته تا «دیوانهای از قفس پرید» و «مجنون» در دوره چهلودوم فجر، مجید انتظامی درگیرودار کار هنری خود بوده و تا توانسته از حواشی دوری جُسته است.
بازگشت به ریشهها
انقلاب که شد، ناصر چشمآذر فقط چند صباح در ایران ماند و سپس به برادرش در لسآنجلس پیوست، ولی دوباره پس از گذشت مدت کوتاهی بار و بندیلش را بست و برای همیشه به وطنش بازگشت. دوران اوج کاری چشمآذر در عرصه موسیقی درست در این دوران رقم خورد و او توانست تا سالهای پایانی عمرش پیوسته کار کند و ملودیهای زیبایش را به گوش مردم برساند. او هم مانند مجید انتظامی به دلیل اوجگیری دوباره فعالیتهای سینمایی بخش عمدهای از دلمشغولی خود را در این زمینه پیگیری کرد و موردتوجه جشنواره فیلم فجر هم قرار گرفت. چشمآذر در دورههای دوازدهم و بیستم این فستیوال موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین موسیقیمتن برای فیلمهای «بلندیهای صفر»، «چشم شیطان» (بهطور مشترک) و «قارچ سمی» شد. آخرین حضور چشمآذر در جشنواره فجر هم مربوط به دوره سیاُم و ساخت موسیقی برای بهترین فیلمِ سعید سهیلی، یعنی «گشت ارشاد» بود که اگرچه وی را به سومین سیمرغش نرساند ولی یک دیپلم افتخار نصیبش کرد.
ملودیساز بالفطره، تنظیمکننده خوب
دوران اوج موسیقی ایران در دهه 50 شمسی به اعتبار افرادی نظیر بابک بیات رقم خورد. او ابتدای کارش را با ملودیسازی برای ترانههای فارسی آغاز کرد و سپس با توجه به علاقهای که به شیوه تنظیمهای کوک و دلنشین واروژان داشت، وارد جرگه تنظیمکنندگان هم شد. مماس با این فعالیتها بود که پایش به ساخت موسیقیمتن برای فیلمها هم باز شد و استارت کارش را با شاپور قریب، کارگردان مطرح آن سالها در فیلم «غریبه» زد و تا زمان پیروزی انقلاب هم گرچه برای تعداد زیادی از فیلمها موسیقیمتن نساخت، ولی همچنان در این عرصه هم کارش را ادامه داد تا مهمترین علت دوامش در دوران بعد هم رقم بخورد. دامنه فعالیت بابک بیات در سینمای ایران آنقدر وسیع و تأثیرگذار است که چندان نمیتوان صرفاً روی چند اثر دست گذاشت و فقط آنها را بهعنوان نمونه عالی یک خلق هنری درنظر گرفت، اما در توضیح کار ویژهای که او با فیلمها انجام میداد باید گفت که بیات میتوانست یک اثر سینمایی معمولی را به استفاده از موسیقی به فیلمی قابل قبول تبدیل کند. به عبارت دیگر کاری که دوبلورها برای آثار داستانی سینمای ایران انجام میدادند را به نحو دیگر هنرمندانی نظیر بابک بیات، کامبیز روشنروان، حسین علیزاده، فرهاد فخرالدینی، فریدون شهبازیان و... به سامان میرساندند تا تجربه تماشا برای مایی که در اینسوی پرده سینما قرار داریم به امری جذاب تبدیل شود و اوقاتمان تلخ نشود. باری، بابک بیات پس از انقلاب 1357 هم نهتنها از پا ننشست، بلکه تمام توانش را تا قبل از برآمدن دوباره موسیقی عامهپسند خرج سینما کرد و نتایج خوبی هم نصیبش شد. سهم او در اعتبار بخشیدن به جشنواره نوپای فجر که گستردگی فعالیت آن لااقل در زمینه اهدای جایزه بیشتر از «فستیوال بینالمللی فیلم تهران» بود نهتنها هیچ از مجید انتظامی کم نداشت، بلکه به دلیل پُرآوازهتر بودن شهرتش در نزد مخاطبان عام و خاص موسیقی و همچنین مدیران جدید سینما و حتی فیلمسازان بیشتر هم بود. بابک بیات برای ساخت موسیقی فیلمهای «عروس»، «مردی شبیه باران» و «سرزمین خورشید» صاحب سه سیمرغ از فجر شد، جایزهای که تعداد آن میتوانست بیشتر از این هم شود ولی بیات کار خود که همان اعتبار بخشیدن به این فستیوال بود را به سامان رسانده بود و چند سیمرغ بیشتر یا کمتر برایش توفیری نداشت.
عروج با ابراهیم و مسعود
اسامی آهنگسازان ایرانی حاضر در ادوار مختلف جشنواره فجر آنقدر زیاد است که به سختی میتوان یکی را نسبت به دیگری ترجیح داد و نام او را در این گزارش آورد، ولی حتماً نمیتوان از کنار نام کارن همایونفر گذشت. همایونفر از نسل دوم موزیسینهایی بود که سینما را برای هنرنماییشان انتخاب کرده بودند و سخت هم به کارشان اعتقاد داشتند. او کارش را بهطور حرفهای با «سلطان» اثر مسعود کیمیایی آغاز کرد و رفتهرفته وارد پانتئون آهنگسازان مهم سینمای ایران شد. همایونفر تا همین اواخر یکی از پُرکارترین موزیسینهای ما در ایام جشنواره بود و برای اکثر سینماگران ما از افراد سرشناس نظیر ابراهیم حاتمیکیا و بهمن فرمانآرا گرفته تا فیلمسازان کمتر شناختهشده، موسیقی ساخت. او سهمرتبه برای فیلمهای «جُرم»، «زادبوم» و «به وقت شام» -با ذکر این نکته که تم ملودی جُرم بسیار شبیه به موسیقیمتن فیلم «دنبالهرو» (اثر جرج دلرو) بود- موفق به دریافت سیمرغ شد؛ اتفاقی که همچنان میتواند در ادوار آینده فجر هم رخ بدهد و او را صاحب جایزه کند.