عکس/ بقیع؛ روایت ناتمام عشق و غربت









مهر/ سکوتی سنگین، بر تلی از غبار نشسته است. خورشید که بر آسمان بقیع میتابد، سایههایی از حسرت بر سنگهای بینام و نشان میاندازد؛ سنگهایی که بغض هزارساله تاریخ را در خود نهفته دارند. اینجا، بقیع است؛ حریمی مقدس که در هیاهوی جهان، بیصدا میگرید.زائران، آرام و مغموم، با چشمانی اشکبار و دلهایی دردمند، بر این خاک قدم مینهند. نگاهها دوخته بر تربت، لبها لرزان از ذکرهایی که از عمق جان برمیخیزد. اینجا نه گنبدی هست، نه ضریحی، نه نوری که غربت را از سیمای بقیع بزداید. تنها سنگهایی سرد و خاموش که هر یک، بارِ غم و وفا را در دل نهفته دارند.اما این غربت، چیزی فراتر از بینشانبودن یک مزار است؛ اینجا غربت آلالله است، غربت آلرسول (ص)، که زخم آن قرنهاست در جان تاریخ باقی مانده. اما این اندوه را فرجامیست؛ روزی که آخرین ذخیره حق، ظهور کند و بقیع، بار دیگر در سایه عدل الهی، شکوه ازدسترفتهاش را بازیابد. تا آن روز، این خاک، رازهایش را در سکوتی ابدی نگاه خواهد داشت.