قدرت رهبری رهبر انقلاب وِرد زبان محافل صهیونیستی

فارس/ جنگ ۱۲ روزه شاید کوتاه بود، اما پیامدهای آن فراتر از آتشبس ثبت شد. در حافظه سیاسی جهان، این نبرد بهعنوان نمونهای از پیوند مستقیم فرماندهی سیاسی-نظامی با همراهی مردم باقی خواهد ماند؛ پیوندی که حتی تحلیلگران و مخالفان نظام هم ناچار به پذیرش و اعتراف آن شدند.
تجاوز رژیم صهیونیستی به خاک کشورمان صحنهای بود که رهبر انقلاب بار دیگر، در مقام فرمانده میدان، مقابل دیدگان همگان ظاهر شدند. آیتالله خامنهای، از نخستین ساعات آغاز حملات دشمن، با هدایت مستقیم میدان و تعیین خطوط اصلی پاسخ، نهتنها ساختار دفاعی کشور را منسجم کردند، بلکه فضای افکار عمومی را نیز به سمت همبستگی ملی سوق دادند. این انسجام، بهویژه در میان نسل جوان، غافلگیرکننده بود؛ نسلی که بسیاری از رسانههای معاند سالها کوشیده بودند او را بیتفاوت یا منتقد جلوه دهند اما در آخر نیز نتوانستند حقیقت را سانسور کنند.احمدرضا دانش در یک گفتوگوی تلویزیونی با شبکه بیبیسی درباره رابطه این نسل با رهبر انقلاب در جنگ اخیر گفت: «چطور میتوان از تضعیف صحبت کرد وقتی در جنگ ۱۲ روزه، مردم پشت کشور و نظام ایستادند؛ آنجا مدام تاکیدشان بر رهبر جمهوری اسلامی بود و ویدیوهایی از نسل زد منتشر شد که مدام از ایشان تعریف میکردند».
التماس نخست وزیر سابق رژیم از رهبر انقلاب
رهبری هوشمندانه و راهبردی آیتالله خامنهای در جنگ ۱۲ روزه، نهتنها انسجام ملی را تقویت کرد بلکه حتی بالاترین مقامات اسرائیل را به اذعان به قدرت ایران و فرماندهی ایشان واداشت.شاید آشکارترین نمونه آن، در اظهارات ایهود اولمرت، نخستوزیر پیشین رژیم صهیونیستی، دیده شد. او در توصیف تجربه تلآویو از رویارویی با ایران گفت: «من اگر نخستوزیر اسرائیل بودم، به دنبال راهی برای گفتوگو با ایران میگشتم و سعی میکردم دستم را به سوی رهبر ایران دراز کنم و از ایرانیها تقاضا کنم که دیگر بس است!»برای مردی که سالها در رأس ساختار سیاسی اسرائیل قرار داشت، چنین جملاتی نه یک تعارف سیاسی، بلکه اعترافی به تغییر موازنه قدرت است؛ موازنهای که بخش مهمی از آن، به نقش رهبری و توان بسیج اجتماعی در ایران بازمیگردد.
اپوزیسیون؛ پروژه بگیر بزرگ اسرائیل
همچنین، رابطه اپوزیسیون ایران با رژیم صهیونیستی، سالهاست بهعنوان ابزاری برای فشار بر جمهوری اسلامی در میادین مختلف مورد استفاده قرار میگیرد. اعترافات اخیر مقامات پیشین امنیتی اسرائیل هم این همکاری را تأیید کرده است. ایهود ایلام، پژوهشگر پیشین وزارت جنگ این رژیم، در گفتوگویی بیپرده گفت: «برای اسرائیل نتیجه مطلوب این است که در ایران یک خیزش شکل بگیرد و یک انقلاب بشود. این امیدواری آنها است. اما کار زیادی از دست اسرائیل بر نمیاید؛برای اینکه این بستگی به مردم ایران دارد...اسرائیل تلاش خود را میکند که حکومت ایران را تضعیف کند برای همین است که با عناصری از اپوزیسیون ایران در تماس است و همکاری دارد و در همین راستا است که از مردم ایران میخواهد به خیابان ها بیایند.»سخنان وی، حامل یک پیام مهم است: شکست پروژهای که تلآویو و متحدانش برای بهرهبرداری از نارضایتیهای داخلی طراحی کرده بودند.
جنگ ۱۲ روزه شاید کوتاه بود، اما پیامدهای آن فراتر از آتشبس ثبت شد. در حافظه سیاسی جهان، این نبرد بهعنوان نمونهای از پیوند مستقیم فرماندهی سیاسی-نظامی با همراهی مردم باقی خواهد ماند؛ پیوندی که حتی تحلیلگران و مخالفان نظام هم ناچار به پذیرش و اعتراف آن شدند.نتایج نظرسنجیها، چه در مراکز داخلی و چه در گزارشهای منتشرشده در رسانههای خارجی، حاکی از رشد محسوس محبوبیت رهبر انقلاب در جریان این نبرد بود. همین واقعیت باعث شد که اسرائیل، پس از تحمل ضربات سنگین و بدون رسیدن به اهداف نظامی خود، از طریق آمریکا درخواست آتشبس کند.