نماد آخرین خبر

اینشتین و سرعت حیرت‌آور مکانیک کوانتومی

منبع
بيگ بنگ
بروزرسانی
اینشتین و سرعت حیرت‌آور مکانیک کوانتومی
بيگ بنگ/ نظريه کوانتومي که توسط پلانک و اينشتين ساخته و پرداخته گرديد با سايه انداختن ديدگاه احتمال و عدم قطعيت بر آن موجب نارضايتي و دلسردي اينشتين شد و راهش را از سايرين جدا کرد چرا که طرز فکري که نسبيت‌‌ها از آن تراوش کرده بودند اين اجازه را به اينشتين نمي‌داد که جهان عيني و علّي را رها کند و در سايه ترديد و تزلزل در پي کشف حقايق عالم برآيد.  هميشه وقتي سخن از اينشتين به ميان مي آيد، ذهن ها متوجه نظريه نسبيت و پيامدهاي انقلابي آن در فيزيک مي شود. اما کمتر کسي اين نکته را به خاطر مي آورد که اينشتين همانطور که در اولين انقلاب علمي قرن بيستم يعني نظريه نسبيت سهيم بود، در انقلاب ديگر يعني فيزيک کوانتومي نيز نقش بسزايي داشت. حتي جايزه نوبل هم به خاطر مقاله «اثر فوتوالکتريک» که تاييدي بر کوانتومي بودن نور بود، به او اهدا شد. اما بازي سرنوشت آنگونه شکل گرفت که يکي از بزرگترين حاميان مکانيک کوانتومي، منتقد تراز اول آن نيز باشد. اين مقاله نگاهي است به واکنش آلبرت اينشتين نسبت به مکانيک کوانتومي و مباحثات او با فيزيکدانان باني نظريه کوانتوم به ويژه نيلز بور. هدف توصيف اتفاقاتي است که در تاريخ کوانتوم افتاده است و تنها در موارد ضروري مسائل علمي ذکر شده است. کنگره سالوي همه چيز از کنگره سالوي شروع شد. باني اين سري کنگره ها، يک صنعتگر آلماني به نام ارنست سالوي بود. او اولين کنگره بين المللي سالوي را کمي قبل از شروع جنگ جهاني اول، در شهر بروکسل برگزار کرد. قرار بر اين بود که در اين کنفرانس ها حدود ۳۰ نفر از فيزيکدانان برجسته دعوت شوند و بر روي موضوع از قبل تعيين شده اي، بحث و بررسي کنند. از سال ۱۹۱۱ تا ۱۹۲۷ پنج کنگره با اين روش برگزار شد و هر کدام به يکي از پيشرفت هاي فيزيک در آن سال ها اختصاص داشت. معروف ترين کنگره سالوي در سال ۱۹۲۷ و با موضوع فيزيک کوانتومي برگزار شد. در بين شرکت کنندگان در اين کنفرانس ۹ فيزيکدان نظري حضور داشتند که بعد ها همه آنها به خاطر سهم مهمي که در شکل گيري نظريه کوانتوم داشتند، برنده جايزه نوبل شدند. ماکس پلانک، نيلز بور، ورنر هايزنبرگ، اروين شرودينگر و… آلبرت اينشتين از جمله آن فيزيکدان ها بودند. اما اينشتين هنگام شرکت در کنگره به خاطر نظريه نسبيت و همين طور دريافت جايزه نوبل به قدر کافي مشهور بود. به همين دليل نظر او براي ديگر فيزيکدان ها اهميت زيادي داشت. هنگام برگزاري پنجمين کنگره سالوي يکي، دو سال بود که از ارائه فرمول بندي شسته رفته اي از مکانيک کوانتومي مي گذشت. ماکس بورن يک فرمول بندي آماري از مکانيک کوانتومي منتشر کرده بود و هايزنبرگ هم اصل عدم قطعيت (uncertainty principle) خود را مطرح کرده بود. نيلز بور نيز براساس اين دستاوردها تعبير معرفت شناختي خود را از مکانيک کوانتومي پيشنهاد کرده بود که در ضمن آن ايده مکمليت (complementarity) را نيز معرفي مي کرد. همه اين موارد دلايلي کافي بودند که اينشتين در تمام طول کنفرانس با بور و هايزنبرگ به بحث بنشيند. تفسير کپنهاگي نکته مهم در اصل عدم قطعيت هايزنبرگ اين بود که، نمي توان مکان و تکانه (يا سرعت) يک ذره را به طور همزمان و به طور دقيق اندازه گيري کرد. با اندازه گيري مکان عدم قطعيتي در اندازه گيري سرعت به وجود مي آيد و بالعکس. با مطرح شدن اين اصل جنجال برانگيز خيلي ها عدم قطعيت را ذاتي طبيعت دانستند و گفتند که اين مشکل دستگاه اندازه گيري يا ناظر نيست. به اين ترتيب اصل عليت را زير سئوال بردند، به اين معني که وقتي نمي توانيم زمان حال يک سيستم را به طور دقيق بدانيم پس از آينده آن نيز چيزي نمي دانيم و از آنجا که اين جهل به ذات طبيعت و نه به دستگاه اندازه گيري مربوط است، روابط علي مخدوش مي شود. اين نتيجه گيري از يک اصل کاملاً فيزيکي يکي از جنبه هاي تفسيري بود که بعدها به «تفسير کپنهاگي» از مکانيک کوانتومي معروف شد. از ديگر مولفه هاي تفسير کپنهاگي ويژگي آماري و احتمالاتي پديده هاي زيراتمي بود. براي مثال اگر ناظري سرعت ذره اي را در راستاي معيني اندازه گيري کند، به احتمال X يک مقدار خاص و به احتمال Y مقدار ديگري را به دست مي آورد. روي دادن هر کدام از اين احتمالات هم کاملاً تصادفي است و هيچ مکانيسمي براي چگونگي اتفاق آنها بيان نمي شود. نکته ديگر تفسير کپنهاگي انکار واقعيت فيزيکي بود، به اين معنا که فرمول بندي مکانيک کوانتومي تنها واقعيت موجود است. پيش بيني نتايج و کارآمد بودن فرمول بندي کافي است و لازم نيست که اين فرمول بندي حتماً با يک واقعيت عيني فيزيکي متناظر باشد. اينشتين بر ضد بور اينشتين به هيچ وجه نمي توانست زير بار يک چنين تعبيري برود. او فيزيکداني بود که همواره به دنبال کشف طبيعت بود و يک چنين نظريه اي با اين نتايج عجيب و غيرشهودي او را راضي نمي کرد. اينشتين به رئاليسم اعتقاد داشت و نمي توانست بپذيرد که مشاهده کننده واقعيت يک پديده فيزيکي را تعيين مي کند. او معتقد بود که فيزيکدان ها به ايده آليسمي از نوع بارکلي روي آورده اند که آنها را سرمست کرده است و از هدف اصلي علم و همچنين فيزيک دور شده اند. به همين دليل بود که در کنگره سالوي به شدت در مقابل نظريات بور و هايزنبرگ موضع گيري کرد. هايزنبرگ در خاطرات خود مي نويسد: «همه بحث ها در سر ميز غذا شکل مي گرفت و نه در تالار کنفرانس و بور و اينشتين کانون همه بحث ها بودند. بحث معمولاً از سر ميز صبحانه شروع مي شد و اينشتين آزمايش فکري جديدي که گمان مي کرد اصل عدم قطعيت را رد مي کند، مطرح مي کرد. پس از بحث هاي بسيار در طول روز، بور سر ميز شام به اينشتين ثابت مي کرد که آن آزمايش هم نمي تواند اصل عدم قطعيت را خدشه دار کند. اينشتين کمي ناراحت مي شد، اما صبح روز بعد با يک آزمايش فکري ديگر که پيچيده تر از آزمايش قبلي بود، از راه مي رسيد. پس از چند روز پاول اهرنفست فيزيکدان هلندي که دوست اينشتين بود گفت: من به جاي تو خجالت مي کشم، استدلال هاي تو در برابر مکانيک کوانتومي شبيه استدلال هايي است که مخالفانت در برابر نظريه نسبيت مي آورند.» اينشتين با اين آزمايش هاي فکري مي خواست وجود ناسازگاري در مکانيک کوانتومي را نشان دهد تا بتواند آن را رد کند، اما موفق نشد. او هميشه مي گفت نمي تواند قبول کند که خدا شير يا خط بازي مي کند. او معتقد بود اگر خدا مي خواست تاس بازي کند اين کار را به طور کامل انجام مي داد و در آن صورت ما ديگر مجبور نبوديم به دنبال قوانين طبيعت بگرديم، چرا که ديگر قانوني نمي توانست وجود داشته باشد. جواب بور به تمامي اين جملات نغز اين بود که: ما هم وظيفه نداريم براي خدا در اداره کردن جهان تعيين تکليف کنيم. به اين ترتيب بور در پنجمين کنگره سالوي توانست از سازگاري منطقي تفسير کپنهاگي دفاع کند. اما بحث هاي اينشتين و بور به ششمين کنگره سالوي در سال ۱۹۳۰ نيز کشيده شد و باز هم اينشتين نتوانست نتيجه اي بگيرد. پس از آن تلاش کرد که ناقص بودن مکانيک کوانتومي را نشان دهد. اينشتين، پودلسکي و روزن اينشتين در ادامه تلاش هايش براي اثبات ناقص بودن تعبير استاندارد مکانيک کوانتومي، مقاله اي را در سال ۱۹۳۵ با همکاري پودلسکي و روزن منتشر کرد. اين مقاله با عنوان «آيا توصيف مکانيک کوانتومي از واقعيت فيزيکي مي تواند کامل باشد؟» بعدها با نام اختصاري EPR معروف شد. آنها در مقاله شان سعي کردند که با يک آزمايش فکري نشان دهند عناصري از واقعيت وجود دارند که در توصيف کوانتومي وارد نشده اند و بنابراين مکانيک کوانتومي ناقص است. طبق نظر اينشتين نظريه اي کامل است که هر عنصري از واقعيت فيزيکي مابه ازايي در آن داشته باشد. چهار ماه بعد، بور در مقاله اي با همان عنوان آزمايش EPR را رد کرد و نشان داد که استدلال آنها مغالطه آميز است.اما اين پايان ماجرا نبود. نه اينشتين و نه بور، هيچکدام راضي نشده بودند. اينشتين تا پايان عمرش در سال ۱۹۵۵ هيچ گاه مکانيک کوانتومي را نپذيرفت و در بهترين حالت قبول کرد که اين نظريه، فقط يک نظريه موقتي است که کامل نيست و فيزيکدانان بايد به دنبال نظريه اي ديگر باشند. در مورد بور هم معروف است عکسي که از تخته سياه او درست يک روز قبل از مرگ او گرفته شده، شامل طرح آزمايشي است که در سال ۱۹۳۰ مورد بحث او و اينشتين بوده است. هم اکنون مکانيک کوانتومي در مسير پيشرفت بي هيچ مشکلي داراي سرعتي حيرت آور است، مگر اينکه در آينده دچار مشکلاتي همانند مشکلات موجود در فيزيک کلاسيک که زمينه را براي تولد نظريه‌هاي نسبيت و کوانتوم فراهم نمود، شود.