ریشه ی نام «بهرام» برای سیاره ی مریخ و تاریخچه ی رصد در ایران باستان

آخرین خبر/ کامل ترین مقاله در رابطه با ریشه ی نام «بهرام» برای سیاره ی مریخ و تاریخچه ی رصد در ایران باستان:
بهرام: ریشه، معنا و جایگاه سیارهی سرخ در فرهنگ و زبان ایرانی
۱. ریشهی واژهی «بهرام»
واژهی بَهرام (𐭥𐭩𐭥𐭫𐭬 Vahrām یا Wahrām) در اصل از پارسی میانه میآید و شکلهای کهنتر آن در اوستایی و فارسی باستان نیز دیده میشود.
ریشهی اصلی از واژهی اوستایی Vərəθraγna (ورثرَغنَه) است، که نام یکی از ایزدان بزرگ مزدایی است: ایزدِ پیروزی و نبرد.
•Vərəθra = مانع، دشمن، سد
•γna / ghna = زدن، شکستن، کُشتن
بنابراین معنای کلی واژه:
“ورثرغنَه” یعنی آنکه دشمن را میشکند، پیروزمند”
که در فارسی میانه به صورت ورهرام / وهرام / بهرام درآمد.
این همان ایزدی است که بعدها در اساطیر زرتشتی و متون پهلوی، نماد قدرت و پیروزی در جنگ شد و با سیارهی سرخ، که ظاهر آتشین و پرخون دارد، یکی گرفته شد.
۲. از ورثرغنَه تا بهرام
در متون اوستایی، ورثرغنَه از ایزدان مهم است که ده نمود یا تجسم مختلف دارد — از گاو نر و شتر تا پرندهی تیزپرواز و مرد جنگجو.
در دورهی ساسانی، ستارهشناسان ایرانی این ایزد را با یکی از هفت سیارهی شناختهشدهی زمان منطبق کردند.
۳. بهرام در ادبیات و متون کهن فارسی
در فارسی نو نیز، این نام نهتنها برای سیاره بلکه برای انسانها هم به کار رفت، به معنی دلاور، پیروز، جنگی، قهرمان.
در شاهنامه، بهرام هم نام چند پادشاه ساسانی است (مثل بهرام گور و بهرام چوبینه)، و این نام به عمد انتخاب میشد تا قدرت و شکوه آسمانیِ سیارهی بهرام را تداعی کند.
نمونه از شاهنامه:
«چو خورشید تابنده شد برفراز
بهرام بر گشت از آن رزمساز»
(فردوسی)
و نظامی در هفت پیکر، بهرام را با رنگ سرخ و عنصر آتش همراه میداند، درست مطابق ویژگیهای سیارهی مریخ در اخترشناسی قدیم.
۴. جایگاه نجومی در ایران باستان
در اخترشناسی بابل و سپس ایرانِ هخامنشی، هفت سیارهی شناختهشده، خدایان و ایزدان ویژهای داشتند. ایرانیان پس از تماس با سنتهای بابلی، سیستم خود را تنظیم کردند اما با رنگ و روح زرتشتی.
•سیارهی بهرام نماد آتش، خون، جنگ و قدرت بود.
•در جدولهای نجومی ساسانی، بهرام روز سهشنبه را در اختیار داشت (همچنان در فارسی «سهشنبه» رنگی از بهرام دارد، چون معادل Mars day در لاتینه: Tuesday ← Tiw’s day ← خدای جنگ).
•عنصر متناظر: آتش (Ātar)
•فلز متناظر: آهن
•رنگ مقدس: سرخ
۵. رصد و شناخت علمی
از نظر رصدی، ایرانیان از دوران هخامنشی و بهویژه در دورهی ساسانی، سیارهی بهرام را در میان ستارگان متغیر آسمان دنبال میکردند.
در متون نجومی پهلوی (که بعدها به عربی ترجمه شد، مانند آثار زند وهومن یسن و بندهشن) به موقعیت بهرام اشاره شده است:
در بندهشن آمده:
«ستارهی بهرام از آهن است و در آتش نیرو دارد. چون با زحل در برج آید، بیم جنگ و خونریزی باشد.»
این جمله بعدها مستقیماً به متون نجوم اسلامی مانند آثار ابوریحان بیرونی و عبدالرحمان صوفی راه یافت.
بیرونی در الآثار الباقیه نیز اشاره میکند که ایرانیان باستان، حرکت رجعی بهرام (بازگشت ظاهری در آسمان) را میشناختند و آن را نشانهی آشوب و نبرد در زمین میدانستند.
ایرانیان احتمالاً پیش از تماس با بابل نیز، ایزدی جنگجو به نام ورثرغنه داشتند، اما پس از نفوذ اخترشناسی بینالنهرینی، این ایزد به مریخ نسبت داده شد.
۷. نمادشناسی بهرام در عرفان و کیمیا
در کیمیاگری ایرانی–اسلامی، بهرام نماد آهن است، فلزی سخت و سرخگون.
در عرفان و حکمت اشراقی، هر سیاره بر یک قوّهی درونی انسان دلالت دارد:
•بهرام = نیروی اراده و خشم مشروع
•ناهید = عشق و زیبایی
•کیوان = خرد و تأمل
•خور = جان و زندگی
بنابراین بهرام درون انسان، همان نیروی جنگیدن برای حقیقت است — اگر رام شود، قهرمان است؛ اگر افسارگسیخته، ویرانگر.
۸. یادگارهای باستانشناسی و اسامی
در نقشبرجستههای ساسانی (مثلاً در طاق بستان)، تصویر بهرام گور در شکار شیر دیده میشود — نمادی از سیارهی بهرام که شیر (دشمن) را میکشد: همان کنش ورثرغنه.
همچنین نام بهرامکوه و آتشکدهی بهرام در فارس و کرمان به جا مانده، که به نظر میرسد با پرستش یا ستایش نمادین این ایزد و سیاره ارتباط داشتهاند.
۹. پیوند با امروز
جالب اینجاست که هنوز در فارسی امروزی، به مریخ «بهرام» میگوییم — برخلاف مثلاً «ناهید» و «کیوان» که کمتر در زبان محاوره به کار میروند.
این نشان میدهد که تصویر اسطورهای بهرام در ناخودآگاه فرهنگی ایرانیان باقی مانده: سیارهای سرخ، تند، و دلاور.