نماد آخرین خبر

هوش هیجانی یا EQ چیست؟

منبع
زوميت
بروزرسانی
هوش هیجانی یا EQ چیست؟
زوميت/ از دوران کودکي معمولا به افراد درس‌هاي مختلفي از جمله تاريخ، علوم و رياضي آموزش داده مي‌شود، اما آموزش‌هايي مانند شناسايي احساسات يا مقابله‌ با آن‌ها از دوران کودکي به کودکان ياد داده نمي‌شود. اين مهارت‌ها مي‌توانند با ارزش باشند، اما متاسفانه در نظام آموزشي تدريس نمي‌شوند. در اين مقاله با هوش هيجاني يا Emotional Intelligent آشنا مي‌شويم. هوش هيجاني اصطلاحي است که روان‌شناسان براي توصيف اين که چگونه افراد مختلف مي‌توانند به خوبي احساسات خود را مديريت کرده و نسبت به ديگران واکنش نشان دهند، مورد استفاده قرار مي‌گيرد. افرادي که از هوش هيجاني استفاده مي‌کنند به مهارت‌هاي کمتري براي مديريت تعارض، پاسخ به نيازهاي ديگران و محافظت و مديريت احساسات براي اينکه اخلالي در زندگي به وجود نيايد، نياز دارند. هوش هيجاني چيست؟ اندازه گيري هوش هيجاني موضوعي نسبتا جديد در زمينه‌ي روان‌شناسي است و براي اولين بار در اواسط دهه‌ي ۸۰ ميلادي کشف شده است. چندين مدل در زمينه‌ي هوش هيجاني در حال توسعه است، اما در اين مقاله تنها به بررسي «مدل مختلط» از اين شاخه‌ي روان‌شناسي که توسط روان‌شناس برجسته دنيل گلمن توسعه داده شده، خواهيم پرداخت. مدل مختلط داراي پنج مهارت مهم و کليدي است: خود آگاهي: اين مهارت در واقع شناخت هيجان‌هاي خود است؛ يعني آگاهي از احساسات خود که شامل يک ارزيابي دقيق از زماني است که فرد در چه زماني به چه کمک‌ها و عواطفي نياز دارد. خودگرداني: اين مهارت به عنوان کنترل هيجان‌هاي خود شناخته مي‌شود که بايد فرد داراي مهارت کنترل و اداره هيجان‌ها، مناسب و بجا بودن آن‌ها در هر موقعيت و مديريت هيجان‌ها باشد. در اين مهارت فرد بايد هيجان‌هاي خود را به گونه‌اي مديريت کند که باعث ايجاد اختلاف نبوده و آرامش را در بحث و جدال‌ها حفظ کرده و همچنين از فعاليت‌هاي ترحم و وحشت اجتناب کند. خود انگيزشي: اين مهارت نيز در واقع برانگيختن و به هيجان آوردن خود است؛ يعني استفاده از هيجان‌ها براي هدفي خاص، تمرکز و توجه، ايجاد انگيزه در خود و تسلط بر خويشتن و خلاقيت است. در مدل گلمن اين مهارت بايد شامل رضايت، کنجکاوي و توجه باشد. همدلي: در حالي که سه مهارت قبلي در خصوص تعامل فرد با خود بود، اين مهارت درباره‌ي تعامل فرد با ديگران است. در اين مرحله فرد بايد داراي مهارت شناخت هيجان‌هاي ديگران، توانايي همدلي و يگانگي با ديگران باشد. مهارت‌هاي اجتماعي: اين دسته شامل استفاده از همدلي و همچنين مذاکره با نيازهاي ديگران است؛ در اين مهارت فرد بايد بتواند روابط خود با ديگران و هيجان‌هاي آن‌ها را تنظيم کند. خود آگاهي قبل از انجام هر کاري ابتدا بايد احساسات خود را بشناسيم. بهبود خود آگاهي اولين قدم براي شناسايي مشکلات پيرامون هر فرد است. در زير ليستي از مواردي که باعث بهبود مهارت خود آگاهي مي‌شود آمده است: يادداشت کردن احساسات: همواره توصيه مي‌شود که يک يادداشت کلي از احساسات داشته باشيم. در پايان هر روز، هر آنچه که برايتان اتفاق افتاده، احساس کرده‌ و واکنش خود در برابر آن‌ها را يادداشت کنيد. به طور مکرر اين يادداشت‌ها را بررسي کرده و نکات مهم و برجسته‌ي آن‌ها را جداگانه مشخص کنيد. پرسيدن نظرات ديگران: همان طور که قبلا در خصوص درک خود صحبت کرديم، پرسيدن نظرات ديگران براي مهارت خود آگاهي مي‌تواند مفيد واقع شود. سعي کنيد از افرادي که شناخت بهتري از نقاط قوت و ضعف شما دارند پرسش کنيد. هر نظر و حرفي که گفتند را يادداشت کرده و نظرات افراد مختلف را باهم مقايسه کنيد، در آخر نظرات مهم را مشخص کنيد. چيزي که مهم است اصلا با نظرات ديگران بحث و جدال نکنيد، حتي ممکن است نظرات ديگران درست نباشد، شما فقط تلاش مي‌کنيد که ادراک ديگران از خودتان را سنجيده و بررسي کنيد. مديتيشن: زماني که ما داراي قابليت کنترل و آرام کردن احساسات نيستيم، مي‌توانيم از قابليت کنترل احساسات يا عادت کردن به آن‌ها استفاده کنيم. دفعه‌ي بعدي که يک واکنش احساسي را نسبت به کسي داشتيد، سعي کنيد قبل از واکنش مکث کنيد. همچنين مي‌توانيد به همين منظور از مديتيشن براي کاهش واکنش سريع مغز به احساسات استفاده کنيد. اگر تا به حال تمرينات خود آگاهي را انجام نداده‌ايد، موارد پيشنهاد داده شده مي‌توانند شما را در اين راه همراهي و کمک کنند. يک استراتژي ديگر به همين منظور استفاده از پياده‌روي است؛ مي‌توانيد به پياده‌روي‌هاي طولاني رفته و در طول راه عواملي را که باعث مزاحمت و ناراحتي شما مي‌شود با خود بررسي کنيد. نگرش و تصورات ديگران از شما نيز مي‌تواند به يافتن اين موارد کمک کرده و ديد جديدي از خود را ارائه مي‌دهد. مهم‌ترين عامل در اين زمينه بررسي مهارت‌هاي خود به جاي تمرکز به عوامل خارجي و محيط است. خودگرداني زماني که شناخت دقيقي از احساسات خود به دست آورديد، مي‌توانيد به کنترل آن‌ها اقدام کنيد. مهارت خودگرداني مناسب، عبارت است از کنترل عوامل احساسات خود، عوامل بيروني و واکنش‌ها و انجام بهترين رفتار ممکن. يکي از راه‌هاي کليدي و مهم براي مديريت احساسات خود، تغيير روش حس کردن است؛ ممکن است اين توصيه‌ي قديمي را شنيده باشيد که حين عصبانيت تا ۱۰ بشماريد، يا با کسي که مشکلات بسياري دارد و افسرده است صحبت کنيد؛ اگرچه اين توصيه کمي تلخ و ناگوار است اما در برخي شرايط پيشنهاد داده مي‌شود. به هر حال وارد کردن يک تکان به بدن خود يا ايجاد تغيير در نحوه‌ي حس کردن و واکنش مي‌تواند بسيار سازنده باشد. اگر احساس کرخي و بي‌حالي داريد ورزش کنيد؛ اگر در شرايط احساسي شديدي قرار گرفته‌ايد سيلي يا ضربه‌ي محکمي به خود بزنيد. در کل مي‌توان گفت هر ضربه‌ي ناگهاني يا شوک خفيف به سيستم بدني مي‌تواند در شکستن روال هميشگي احساس کردن، کمک کند. به عقيده‌ي آدام دچيس يکي از نويسندگان سايت LifeHacker، مي‌توان انرژي را که براي عواطف و احساسات صرف مي‌کنيم در زمينه‌اي ديگر به کار برد. اشکالي ندارد اگر بخواهيد مقداري از احساسات خود را نگه داريد يا اينکه از بروز دادن آن‌ها در زمان معين خودداري کنيد. به هر حال اگر قصد انجام چنين کاري را داريد پيشنهاد مي‌شود انرژي اين احساسات را در زمينه‌هاي مفيد ديگر به کار ببريد. شما همواره نمي‌توانيد احساسي را که افراد يا اشياي خاص به شما منتقل مي‌کنند کنترل کنيد اما در عوض اين قابليت را داريد که بتوانيد از واکنش‌ها و بروز احساسات خود مراقبت و کنترل کنيد. اگر داراي مشکلاتي در کنترل احساسات هستيد، تنها در زمان‌هايي که از نظر روحي و رواني در آرامش هستيد دنبال راه‌کارهايي براي اين منظور باشيد؛ همه‌ي احساسات هم قابل از بين رفتن نيستند. آدام دچيس، زمان‌هايي که با افسردگي مبارزه مي‌کرد آموخت که برخي احساسات به مدت طولاني باقي مي‌مانند، اما همواره لحظاتي وجود دارد که ما شدت آن‌ها را کمتر حس مي‌کنيم، از اين لحظات براي کنترل احساسات استفاده کنيد. خود گردانشي زماني که ما درباره انگيزه در هوش هيجاني صحبت مي‌کنيم منظور اين نيست که با انرژي بيشتر به سر کار برويد، هدف اين است که از مهارت‌هاي خود براي حل مشکلات استفاده کنيد. به گفته‌ي روان‌شناسان يک بخش مجزا در مغز وجود دارد که هنگام فکر کردن براي رسيدن به هدف‌ها فعال مي‌شود. فرقي نمي‌کند که هدف شما پيدا کردن شغل مناسب يا بهبود شغل، تشکيل خانواده يا هنر باشد، هر کسي در زندگي خود داراي اهدافي است. زماني که انگيزه‌تان فعال شد، با تمامي واقعيت‌هاي زندگي آميخته مي‌شود. مي‌خواهيد تشکيل زندگي بدهيد؟ افراد با انگيزه با افراد داراي هدف مشابه ملاقات مي‌کنند. مي‌خواهيد به شغل خود بهبود ببخشيد؟ افراد با انگيزه دوره‌هاي آموزشي مختلفي را به همين منظور مي‌گذرانند، فرم استخدام پر مي‌کنند يا به دنبال‌ راه‌هاي ديگري براي ارتقاي شغلي هستند. به عقيده‌ي دنيل گلمن، براي استفاده از اين انگيزه ابتدا بايد ارزش‌هاي خود را شناسايي کنيد. بسياري از ما به اندازه‌اي مشغول هستيم که زماني مجزا براي شناسايي ارزش‌هاي خود صرف نمي‌کنيم. يا حتي در بدترين حالت ممکن، به قدري زمان طولاني از وقت‌مان تلف مي‌شود که ديگر انگيزه‌ي کافي براي انجام کارها را از دست مي‌دهيم. متاسفانه نمي‌توان به طور حتمي اهداف هر کس را مشخص کرد اما افراد مي‌توانند از استراتژي‌هاي مشخص براي اين منظور استفاده کنند. به خاطرات خود مراجعه کنيد؛ زمان‌هايي که احساس خوشي و رضايت داشتيد. ليستي از مواردي را که به آن‌ها ارزش مي‌دهيد تهيه کنيد. به ياد داشته باشيد، افرادي که به اهداف مشابه شما دست يافته‌اند، در بلند مدت و با مرور زمان توانسته‌اند اين موفقيت‌ را کسب کنند. همدلي احساسات فقط نيمي از روابط را تشکيل مي‌دهند که بيشتر به آن تمرکز مي‌شود، زيرا هر فرد هر روزه با خود کلنجار مي‌رود. همه‌ي افراد ديگري که براي شما مهم هستند احساسات، خواسته‌ها، دلايل و ترس‌هاي خود را دارند. همدلي يکي از مهم‌ترين مهارت‌ها براي هدايت روابط به شمار مي‌رود که در طول زندگي قابل آموختن است. در زير به مواردي براي تمرين همدلي اشاره مي‌شود: حرف نزنيد و تنها گوش کنيد: اين مورد يکي از سخت‌ترين اما مهم‌ترين مهارت در همدلي است. شما نمي‌توانيد براي درک کردن همه‌ي افراد، زندگي آن‌‌ها را تجربه کنيد، اما در عوض مي‌توانيد به حرف‌هاي آن‌‌ها گوش دهيد. گوش دادن يعني اينکه به طور کامل اجازه دهيد طرف مقابل حرف بزند و حرف‌ها و کلمات را نشماريد؛ يعني شک و ترديد‌هاي خود را براي لحظاتي کنار گذاشته و اجازه دهيد طرف صحبت‌تان براي مدتي کوتاه حرف‌ها و احساسات خود را بازگو کند. همدلي بسيار سخت است، اما در هر رابطه‌اي مکث کردن حداقل به مدت ۱۰ ثانيه و اجازه‌ي صحبت دادن به طرف، مي‌تواند به بهبود رابطه کمک کند. موقعيت ناخوشايند خود را به کار ببريد: يکي از سريع‌ترين راه‌ها براي محکم کردن يک نظر در ذهن اين است که خود را با نظر مخالف آن مواجه کنيد. براي به انجام رساندن اين هدف، خود را در موقعيتي ناخوشايند قرار دهيد. اگر فکر مي‌کنيد رئيس‌تان رفتاري غيرمنطقي دارد، اقدام‌هاي آن‌ها را در ذهن خود مرور کنيد. اگر به جاي آن‌ها بوديد رفتارهاي او را منطقي و با دليل مي‌دانستيد؟ پرسيدن اين گونه سئوال‌ها با خود مي‌تواند همدلي و درک متقابل از طرف هم‌صحبت را فراهم کند. دانستن کافي نيست، درک کنيد: درک کردن مهم‌ترين کليد همدلي است. همان طور که پيش از اين نيز صحبت کرديم، درک کردن تفاوت بين دانستن و تجربه‌ کردن است. اگر عبارت «من مي‌دانم، اما...» را بيشتر به کار مي‌بريد، بايد کمي مکث کرده و وقفه ايجاد کنيد. زماني که کسي از تجربيات خود صحبت مي‌کند، زماني را صرف کرده و فکر کنيد که اگر شما به جاي آن فرد بوديد و تجربيات او را داشتيد چه مي‌شد. اشکالي ندارد اگر زمان زيادي را براي اين منظور صرف نمي‌کنيد اما حتي چندين ثانيه و دقيقه مي‌تواند کارآمد باشد. با اين اوصاف، همدلي يعني برقراري رابطه‌ي عاطفي با ديگران، يعني اجازه‌ دادن به اينکه تجربيات آن‌ها با تجربيات شما ادغام شود. همدلي يعني مکث کردن قبل از اقدام و رفتار؛ اگر طرف هم صحبت شما گريه مي‌کند يا در شرايطي احساسي عميقي قرار دارد، سعي کنيد به او ناراحتي وارد نکرده و همدلي کنيد. مهارت‌هاي اجتماعي تمامي ابزارهايي که در چهار بخش قبل به کار مي‌بريد در حل مشکلات اجتماعي قابل استفاه است. همان‌طور که دنيل گلمن تشريح مي‌کند، مهارت‌هاي اجتماعي تمامي عملکرد شما هم در محل کار و هم در زندگي شخصي را تحت تاثير خود قرار مي‌دهد. مي‌توانيد نقطه‌ي آغاز را مشکلات اجتماعي در نظر بگيريد؛ حل و فصل يک اختلاف. اين درست زماني است که تمامي مهارت‌هاي خود را در زندگي واقعي به کار مي‌بريد. در زير به چند مورد از مواردي که در چنين زمان‌هايي کاربرد دارد اشاره مي‌کنيم: شناسايي و مقابله با احساسات خود: زماني که با کسي اختلاف داريد، شرايط سخت‌تر مي‌شود. اگر طرف مقابل در شرايط احساسي قرار داشت سعي کنيد ابتدا اين مسئله را حل و فصل کنيد. وقتي را صرف آرام کردن خود کنيد و سپس براي حل مشکلات تمرکز و اقدام کنيد. در روابط احساسي قبل از انتقاد به طرف مقابل خود متذکر شويد که همواره او را به ياد داشته و به فکرش هستيد. شناسايي مشکلات زماني که هر دو طرف آرام شدند: زماني که شما در شرايط مناسب و آرامي قرار گرفتيد، سعي کنيد اختلافات را پيدا کنيد. قبل از کشف راه‌حل‌ها، از خود و طرف مقابل مطمئن شويد که هر دو مشکلات موجود را قبول کرده‌ايد. برخي مواقع ارائه راه‌حل‌ها زماني که طرف مقابل حتي خود مشکلات را قبول نمي‌کند، سازنده و کاربردي نخواهد بود. پايان دادن خوش به رابطه‌ها: چه در کسب و کار باشيد چه در زندگي شخصي، زماني لذت به وجود خواهد آمد که هر دو طرف يک نگرش و هدف داشته باشند. حتي اگر نمي‌توانيد پايان خوشي را ايجاد کنيد، از اين مورد اطمينان حاصل کنيد که هدفي مثبت از رابطه داشته‌ايد. همواره اين تصور را به همکار، دوست و رئيس خود القا کنيد که با آن‌ها همراه و هدفي يکسان داريد، حتي اگر هدف شما متفاوت باشد. البته تمامي تعامل‌ها با ديگران به اختلافات ختم نمي‌شود. برخي از مهارت‌هاي اجتماعي موجب ايجاد و برقراري روابط جديد و معاشرت با افرادي با طرز فکرهاي متفاوت مي‌شود. اگرچه حل اختلافات يکي از بهترين راه‌ها براي استفاده‌ از مهارت‌هاي احساسي و عاطفي است. اختلافات زماني به بهترين شکل قابل حل هستند که شما بدانيد واقعا چه خواسته‌هايي داريد؛ بعد از آن مي‌‌توانيد به راحتي ارتباط برقرار کنيد، خواسته‌هاي ديگران را درک کنيد و شرايط مطلوب را محيا کنيد. اگر به اندازه‌ي کافي توجه کنيد خواهيد ديد که تمامي مهارت‌هاي هوش هيجاني خود را به کار برده‌ايد.