نماد آخرین خبر

به مناسبت زادروز «ماکس پلانک» فیزیکدان آلمانی

منبع
ويکي پديا
بروزرسانی
به مناسبت زادروز «ماکس پلانک» فیزیکدان آلمانی
ويکي پديا/ ماکس کارل ارنست لودويگ پلانک (به آلماني: Max Karl Ernst Ludwig Planck) (زاده ۲۳ آوريل ۱۸۵۸ - درگذشته ۴ اکتبر ۱۹۴۷) يکي از مهم‌ترين فيزيک‌دانان آلمان در سده ۱۹ ميلادي و اوايل سده ۲۰ بود. او را پدر نظريهٔ کوانتوم مي‌شناسند. در ۲۳ آوريل سال ۱۸۵۸ در شهر کيل در کشور آلمان زاده شد. وي فرزند ششم ويلهلم پلانک استاد علوم قضايي دانشگاه شهر بود. افراد خانواده پلانک احترام زيادي براي آموزش و پرورش و فرهنگ و حفظ ارزش‌هاي سنتي خانواده قائل بودند و پلانک اين خصوصيات را از والدين به ارث برده بود. وي در نامه‌هايش گوشه‌اي از زندگي خانواده‌اي خود را بازگو مي‌کند که در آن‌ها از گذراندن تابستان در تفرجگاه الدناي کنار درياي بالتيک و بازي کروکه روي چمن و خواندن رمان‌هاي والتر اسکات در هنگام شب و اجراي نمايش و موسيقي با شرکت افراد خانواده سخن مي‌گويد. تحصيلات پلانک دوره دبيرستان را در گيمنازيوم مکسيميلان شهر مونيخ گذرانيد و در آنجا بود که به علاقهٔ خود به علوم پي برد. پلانک دبير رياضيش هرمان مولر را نخستين کسي مي‌داند که معناي قوانين فيزيک را براي اولين بار به او فهماند. پلانک يک تيزهوش استثنايي نبود، دبيرانش در گيمنازيوم از لحاظ رتبه او را به شاگرد اولي نزديک مي‌دانستند اما او را در هيچ زماني شاگرد اول نشناختند. معلمان وي جز رفتار شخصي خوب و سخت‌کوشي در کار، نشانه‌اي که حاکي از تابناکي هوش يا وجود استعداد خاصي در او باشد، نديدند. به هر حال مهارت‌هاي او در برخوردهاي اجتماعي بايد از گونهٔ تراز اولي بوده باشد چرا که محبوب معلمان و همکلاسان خود بود. پلانک پس از گذراندن دوره در گيمنازيوم در سال ۱۸۷۴، ابتدا در دوره کارشناسي دانشگاه مونيخ و چندي بعد در دانشگاه برلين مشغول به تحصيل شد. وي به خواندن فيزيک عملي و رياضيات پرداخت و در پي انتقال به دانشگاه برلين در کلاس‌هاي فيزيکدانان مشهور آن روز هرمان فن هلمهولتز و گوستاو کيرشهف شرکت کرد. پلانک علاقهٔ خويش به ترموديناميک را مديون اين دو استاد مي‌دانست. پلانک نظريه مکانيکي گرماي کلاوزيوس را به تفصيل مطالعه کرد و بعدها خاطر نشان ساخت که اين مطالعهٔ خصوصي چيزي بود که سرانجام وي را به فيزيک کشاند. پلانک که تحت تأثير کار و روشني روش استدلال کلاوزيوس قرار گرفته بود، ترموديناميک را به عنوان رشتهٔ اصلي خود انتخاب کرد و براي موضوع تز دکتراي خويش در دانشگاه مونيخ (سال ۱۸۷۹)، بررسي قانون دوم ترموديناميک را برگزيد. تز دکتراي پلانک مروري بر دو اصل کلاسيک ترموديناميک بود، اصل اول، اصل بقاي انرژي و اصل دوم مفهوم انتروپي (کميتي که اندازه‌اش در تمام فرايندهاي فيزيکي حقيقي، مدام در افزايش است). افکار پلانک دربارهٔ انتروپي و آزمايش‌هاي پيشنهادي او، هيچ‌کدام از راهنمايان دانشگاهي ممتاز او را تحت تأثير قرار نداد. استاد هلمهولتز تز او را اصلاً نخواند و کيرشهف هم از آن خوشش نيامد، حتي کلاوزيوس که منبع الهام او بود کمترين علاقه‌اي به موضوع نشان نداد. پلانک با آن واکنش استادان نسبت به پايان‌نامه دکتراي خود با وقار و آرامش برخورد کرد و با اشتياقي حتي بيش از پيش به کار برگشت. فارغ‌التحصيل شدن وي به سبب بيماري‌اش با دو سال تأخير همراه بود، اما با رتبهٔ ممتاز موفق به اخذ درجهٔ دکترايي در سال ۱۸۷۹ شد. فعاليت‌هاي علمي پلانک در سال ۱۸۸۰ با سمت دانشياري به هيئت علمي دانشگاه مونيخ پيوست و ۵ سال پس از آن به مقام استادي دانشگاه کيل رسيد. استخدام به عنوان استاد غيررسمي در دانشگاه کيل پلانک، او را از لحاظ علمي مستقل‌تر ساخت. گوستاو کيرشهف استاد راهنماي قديمي پلانک در سال ۱۸۸۹ درگذشت و کرسي استادي او در دانشگاه برلين خالي ماند، پلانک به جاي کيرشهف به عنوان استاد يار و مدير مؤسسه فيزيک نظري منصوب شد. روزي پلانک فراموش مي‌کند در چه کلاسي از دانشگاه برلين درس دارد، جلوي اتاق دفتر بخش ايستاده و از کارمندي نشاني محل برگزاري درس آن روز پروفسور پلانک را جويا مي‌شود کارمند در جواب مي‌گويد: «آنجا مرو مرد جوان، تو بسيار جوان‌تر از آن هستي که بتواني درس پلانک، استاد فرهيخته ما را بفهمي.» تئوري کوانتوم نشان افتخار براي کشف ثابت پلانک تمبر يادبود ماکس پلانک - منتشر شده در ۱۹۵۰ آلمان شرقي پلانک در پي استقرار در کرسي استادي، خويش توجه خود را معطوف پديدهٔ تابش جسم سياه، مشکل روز فيزيک کلاسيک کرد که آن را نخستين بار کيرشهف به ميان آورده بود. پلانک در سال ۱۹۰۰ به اين نتيجه رسيد که براي توضيح پديدهٔ تابش جسم سياه بايد ايده کاملاً جديدي را پيش کشيد. وي اين فکر را که انرژي نيز مانند ماده از آحاد يا بسته‌هاي کوچکي درست شده است، در ميان نهاد. آن بسته را کوانتوم ناميد که کلمه‌اي برگرفته از زبان لاتين به معني چقدر و جمع آن کوانتا بود، اين فکر که با اصول و قوانين آن زمان مطابقت نداشت، بالطبع مخالفاني بوجود آورد؛ ولي اين مخالفت‌ها بيش از ۵ سال طول نکشيد، زيرا تئوري انيشتين که متکي به تئوري کوانتا بود، بيان شد و ارزش واقعي و حقيقي تئوري پلانک را معلوم نمود. بعد از آن پلانک و انيشتين با يکديگر مکاتباتي آغاز کردند که تا پايان عمر پلانک ادامه يافت و سبب همکاري‌هاي مهمي بين آن‌ها در زمينهٔ خواص نور نيز شد. سهمي که پلانک در پيشبرد علم ادا کرد، او را به يکي از برترين دانشمندان تبديل کرد. او مورد احترام همکاران خود در همهٔ حوزه‌هاي علمي و از همهٔ مليت‌هاي جهان بود. جايزهٔ نوبل در سال ۱۹۱۸ آلبرت انيشتين، نيلز بوهر و ارنست رادرفورد، که همگي مستحق کسب جايزه نوبل بودند، با توافق پلانک را مستحق‌ترين شخص براي کسب اين افتخار دانستند. بدين ترتيب پلانک به اخذ جايزهٔ نوبل نائل آمد و استاد دانشگاه برلين گرديد. به جاي انجمن قيصر ويلهلم که در سال ۱۹۱۱ منحل شده بود، انجمن ماکس پلانک براي پيشبرد علم تأسيس شد که خود او از ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۷ رياست اين انجمن را بر عهده داشت. مزار ماکس پلانک پلانک در روز ۴ اکتبر ۱۹۴۷ در ۸۹ سالگي در پي يک حملهٔ قلبي درگذشت. تاريخ او را به پاس دو کشف عمده‌اش به ياد خواهد داشت: کشف نظريه کوانتومي و کشف آلبرت اينشتين. انيشتين در سال ۱۹۴۸ در ستايش‌نامه‌اي که عنوان آن در رثاء ماکس پلانک بود چنين نوشت: انسان‌هاي زيادي عمر خود را وقف علم مي‌کنند اما آن‌ها همه به خاطر خود علم آن کار را نمي‌کنند. عده‌اي براي آن به معبد علم مي‌آيند که علم به آن‌ها فرصت بروز استعدادهاي ويژه‌شان را مي‌دهد. براي اين گروه علم گونه‌اي ورزش است که آن‌ها از تمرين در آن به وجد مي‌آيند، مانند آن ورزشکاري که از تمرين دادن به ماهيچه‌هاي قوي خود شاد مي‌شود. گروه ديگري از انسان‌ها به معبد علم براي عرضه توده مغز خود مي‌آيند به آن اميد که از آن کار بازده مفيدي بيندوزند. اين عده تنها از آن رو سر از کار علمي در مي‌آورند که شرايط گزينش حرفه انتخابي را به حسب اتفاق پيش روي آن‌ها نهاده است. اگر شرايط حاکم بر آن گزينش به گونه ديگري بود، آن‌ها ممکن بود سياست‌مدار يا مدير تجاري بشوند. چنان‌چه پيش آيد که خدا فرشته‌اي از فرشتگان خود را براي بيرون راندن گروه‌هايي که نام برديم از معبد به پايين بفرستد، بيم آن دارم که معبد از بن خالي شود. با اين حال هنوز شمار اندکي از عابدان در آن باقي خواهند ماند برخي از زمان‌هاي گذشته و برخي از عصر خود ما. پلانک ما جاي در گروه اخير دارد و از اين روست که ما همه او را دوست داريم.