بيگ بنگ/ احتمالاً مقاله ي علمي «هانريش پاس» ( Pas.H) براي شما بيش از حد عجيب و غريب و نامفهوم به نظر برسد: «منحني هاي زمان گونه بسته در جهان هاي پوسته اي خميده غيرمتقارن»! اما براي آنهايي که به فيزيک نظري مسلط هستند اين مقاله از يک حقيقت شگفت انگيز پرده برداري مي کند. براساس اين مقاله، سفر در زمان، بسيار راحت تر و در دسترس تر از آن چيزي است که تاکنون تصور مي شد.
پس ديگر جستجوي طاقت فرسا در جهان براي يافتن سياهچاله هاي چرخان يا کرم چاله هاي عجيب و غريب را ( که تا پيش از اين به نظر مي رسيد که تنها راه هاي سفر در زمان باشند) فراموش کنيد. براساس نظر «پاس» و همکارانش در دانشگاه هاوايي، سفر در زمان، همواره و در همه جا در جهان بر روي ما گشوده است. نکته جالب تر اينکه برخلاف اغلب سناريوهاي قبلي، صحت اين ايده را مي توان همين جا بر روي زمين هم به معرض آزمون گذاشت. «بيل لوئيز» (Louis.B) که فيزيکداني از آزمايشگاه ملي لس آلاموس در نيومکزيکو و يکي از مسئولان ارشد آزمايش معروف باريکه نوترينوي MiniBoone در آزمايشگاه شتاب دهنده فرمي است دراين باره مي گويد: «به نظر من ايده اي که «پاس» ارائه کرده، ايده اي بسيار شگفت انگيز و فوق العاده است. اما هم اکنون مسئله مهم، نشان دادن صحت اين ايده است.»
البته فيزيکداناني نظير «لوئيز» حق دارند که کمي محتاط باشند. در واقع بايد گفت که هرچند هيچ يک از قوانين طبيعت امکان سفر در زمان را عملاً رد نمي کنند، اما فيزيکدان ها از ديرباز با اين مسئله ميانه چندان خوشي نداشته اند، چرا که سفر در زمان مي تواند فرض پذيرفته شده تقدم علت بر معلول را زير سئوال ببرد. از طرفي نقض قانون موجبيت مي تواند اوضاع جهان را به هم بريزد. به عنوان مثال شما مي توانيد به گذشته سفر کرده و از تولد خودتان جلوگيري کنيد. وجود چنين پارادوکس هايي منجر به ارائه حدسي از سوي «استيون هاوکينگ» شد که اصطلاحاً «حدس حفاظت از تاريخ» ناميده مي شود.
براساس اين حدس بايد اصولي در فيزيک (که هنوز کشف نشده اند) وجود داشته باشند که از امکان وقوع سفر در زمان جلوگيري کنند. تا همين چند سال پيش هيچکس نتوانسته بود جزئيات چنين اصولي را ترسيم کند تا اينکه در سال ۲۰۰۳ گروهي از محققان که بر روي نظريه ريسمان ها (که بهترين گزينه براي رسيدن به نظريه اي واحد در فيزيک است) کار مي کردند، مدعي شدند که براساس اين نظريه، ساز و کارهايي وجود دارند که مي توانند از سفر در زمان جلوگيري کنند. تا به اينجا ظاهراً همه چيز درست بود. اما حتماً مي دانيد که فيزيکدان ها در قانع نشدن به يک جواب، شهره خاص و عام هستند. اين گونه بود که «پاس» و دو نفر از همکارانش به نام هاي «سنديپ پاکواسا» (Pakvasa.S) از دانشگاه هاوايي و «توماس ويلر» (Weiler.T) از دانشگاه وندربيلت در تنسي شروع به تجزيه و تحليل مجدد نظريه ريسمان ها کردند. اين نظريه، اجزاي بنيادين جهان را نه به صورت ذرات نقطه اي بلکه به شکل ريسمان هاي مرتعش انرژي مي داند. در اين نظريه، ارتعاش سريع تر اين ريسمان ها معادل جرم بيشتر ذرات است.
اين ريسمان هاي مرتعش مي توانند نحوه هزاران نوع برهم کنش مابين تمامي ذرات بنيادي نظير کوارک ها و الکترون ها را توضيح دهند. اما نکته اي اساسي در مورد اين نظريه وجود دارد: اين نظريه تنها زماني جواب مي دهد که اين ريسمان هاي انرژي به جاي چهار بعد معمول، در يک فضا- زمان ۱۰ بعدي در حال ارتعاش باشند. در واقع براساس نظريه ريسمان ها، اين ابعاد اضافي يا فوق العاده کوچک هستند، به طوري که تاکنون متوجه حضور آنها نشده ايم و يا بسيار بزرگ و به گونه اي خميده هستند که باز هم تا به حال از ديد ما پنهان مانده اند.
بنابر نظريه ريسمان ها، جهان ما در واقع پوسته اي چهار بعدي است که در يک فضا- زمان ۱۰ بعدي شناور است. اما از آنجايي که تمامي ذرات و نيروهاي جهان ما مقيد به پوسته چهار بعدي اين جهان هستند و امکان خروج از آن را ندارند، بنابراين ما نيز تاکنون از وجود ابعاد بالاتر خارج از جهان خود (يعني همين چهار بعدي که تجربه هاي ما محدود به آن است) هيچ اطلاعي نداشتيم. «پاس» در اين باره مي گويد: «اگر واقعاً چنين باشد پس امکان ميان بر زدن از ميان اين ابعاد بالاتر نيز وجود خواهد داشت و همين مسيرهاي ميان بر است که سفر در زمان را ممکن مي سازد.»
تجسم چنين ميانبرهايي کار چندان دشواري نيست. فرض کنيد که پوسته چهار بعدي جهان ما که در بعد بالاتر (بعد پنجم) جاي گرفته همانند کاغذي باشد که از وسط تا شده و دو انتهاي آن بر روي همديگر قرار گرفته است. در اين صورت مي توان از نقطه اي واقع بر پوسته جهان، آن را ترک کرده و وارد بعد بالاتر شد و پس از پيمودن مسيري کوتاه در بعد پنجم دوباره و در نقطه اي ديگر در مقابل آن به جهان بازگشت. جالب اينجاست که اگر اين صفحه خم شده (يعني جهان ما) صفحه اي بسيار بزرگ باشد، در اين صورت براي پيمودن همين مسير از روي خود صفحه (يعني از درون جهان) مي بايست فاصله اي بسيار طولاني را طي مي کرديم اما با خروج از پوسته جهان و عبور از ميان ابعاد بالاتر عملاً ميان بر خواهيم زد
اما مسئله اي در ارتباط با تصويري که ارائه شد وجود دارد. اگرچه اساساً مي توان جهاني را تصور کرد که بتوان از يک سوي آن به سوي ديگر ميان بر زد اما مسئله آن است که جهان ما نمي تواند مشابه چنين جهاني باشد. علت اين امر آن است که فضا- زمان چنين جهاني به شدت خميده بوده و نتيجتاً با نظريه نسبيت خاص اينشتين (که هندسه فضا را تخت يا اقليدسي مي داند) ناسازگار خواهد بود. از آنجايي که آزمون هاي تجربي متعددي تاکنون صحت پيش بيني هاي نسبيت خاص را در حوزه محلي موقعيت ما در جهان تا دقتي بالاتر از يک به يک ميليون تاييد کرده اند، بنابراين بسيار بعيد است که پوسته چهار بعدي جهان ما همانند يک کاغذ تاشده باشد.
بنابراين پاس، پاکواسا و ويلر از فرض ديگري استفاده کردند.
آنها فضا- زماني را در نظر گرفتند که در آن، جهان ما يک پوسته چهار بعدي تخت بوده اما اين پوسته تخت، در ابعاد بالاتري شناور است که به شدت خميده هستند. از آنجايي که در اين تصوير، جهان ما تخت است بنابراين نسبيت خاص همچنان در آن معتبر خواهد بود. اما ميزان انحناي ابعاد بالاتر خارج از جهان ما به حدي است که نسبيت خاص در آن ابعاد ديگر اعتبار خود را از دست خواهد داد. اين امر بدان معناست که هر چيزي که بتواند از ابعاد جهان ما خارج شده و وارد بعد پنجم شود قادر خواهد بود يکي از بنيادي ترين اصول نسبيت خاص را زير پا بگذارد: چنين چيزي قادر است با سرعتي فراتر از سرعت نور حرکت کند.
اين امر، نتايج خارق العاده اي را براي ساکنان پوسته جهان ما در بر خواهد داشت. در نظر اشخاصي که در اين جهان زندگي مي کنند، هر چيزي که مسيري ميان بر را از ميان ابعاد بالاتر هستي طي کند، ناگهان از نقطه اي از جهان ما غيب شده و در نقطه اي ديگر در جهان ظاهر مي شود. در نظر برخي از ساکنان جهان، هويت مزبور فاصله مابين اين دو نقطه را حتي سريع تر از نور طي خواهد کرد. اما شگفت انگيزتر آن که در نظر برخي ديگر، آن چيز حتي در زمان سفر کرده و به گذشته باز خواهد گشت. علت اين امر آن است که براساس نظريه نسبيت خاص، در برخي از چارچوب هاي مرجع، حرکت سريع تر از نور معادل سفر در زمان و بازگشت به گذشته است. «پاس» در اين باره مي گويد: «چنين مسيرهاي ميانبري که از ابعاد بالاتر کيهان در خارج از جهان ما عبور مي کنند اصطلاحاً «منحني هاي زمان گونه بسته» ناميده مي شوند. يافتن چنين مسيرهايي در واقع معادل دستيابي به رمز ماشين زمان است.»
خروج از رويه
اما اين ايده سفر در زمان نيازمند حل يک مشکل است و آن يافتن راهي است براي خروج از جهان ما و ورود به ابعاد بالاتر کيهان. اما انجام چنين کاري چگونه ميسر خواهد بود؟ خوشبختانه نظريه ريسمان ها راهي را براي اين کار در پيش روي ما قرار مي دهد. براساس اين نظريه تقريباً تمامي ريسمان هاي نمايانگر ذرات بنيادي جهان ما ريسمان هايي باز هستند و دو انتهاي اين ريسمان ها همواره مقيد به پوسته جهان ماست.
به همين دليل هم اين ذرات هيچگاه نخواهند توانست از جهان ما خارج شده و با ورود به بعد پنجم، مسير ميان بري را در فضا- زمان بپيمايند. اما در اين ميان دو استثناي مهم نيز وجود دارد: يکي ذره (ريسمان) حامل نيروي گرانش به نام گراويتون و ديگري نوع چهارمي از نوترينو که در برابر سه نوع معمول آن اصطلاحاً نوترينوي خنثي ناميده مي شود (منظور از نوترينوي خنثي، خنثي بودن آن به لحاظ الکتريکي نيست چرا که نوترينوهاي معمولي نيز همگي فاقد بار الکتريکي بوده و هيچ يک در برهمکنش الکترومغناطيسي شرکت نمي کنند. در واقع منظور از عبارت خنثي آن است که اين نوترينوها داراي فوق بار ضعيف صفر هستند و بنابراين حتي در برهم کنش ضعيف هم شرکت نمي کنند و تنها در برهم کنش گرانشي وارد مي شوند). مطابق نظريه ريسمان، اين دو ذره برخلاف ساير ذرات، ريسمان هاي حلقوي بسته هستند. از آنجايي که اين ريسمان هاي بسته عملاً هيچ انتهاي مشخصي ندارند که به پوسته جهان مقيد باشند، بنابراين مي توانند آزادانه از جهان ما خارج شده و به ساير ابعاد هستي سفر کنند.
همين ويژگي گراويتون ها است که به نظريه پردازان ريسمان کمک مي کند تا ضعيف بودن نيروي گرانش را نسبت به ساير نيروهاي بنيادي نظير الکترومغناطيس تبيين کنند. بر اين اساس، ضعيف بودن نيروي گرانش در واقع بدان علت است که تعداد بسياري از گراويتون هاي گسيل شده توسط ذره مبدأ پيش از آنکه فرصت رسيدن به ذره مقصد را پيدا کنند از جهان ما خارج خواهند شد و به ابعاد بالاتر درز مي کنند. اما شگفت انگيزتر آنکه خروج اين ذرات از ابعاد جهان ما و ميان بر زدن آنها از ميان ابعاد بالاتر کيهان بدان معنا است که گراويتون ها و نوترينوهاي خنثي اساساً توانايي سفر در زمان را دارند. بنابراين «پاس» معتقد است که به کمک اين ذرات مي توان امکان سفر در زمان را به طور تجربي به محک آزمون گذاشت.
اما چنين کاري چندان آسان نخواهد بود چرا که هيچکس تاکنون موفق به دام اندازي يک گراويتون يا نوترينوي خنثي نشده است، زيرا آشکارسازي اين ذرات بسيار نامحتمل و دشوار است. در هر ثانيه هزاران ميليارد نوترينوي معمولي از بدن ما مي گذرند، اما ما متوجه عبور هيچ يک از آنها نمي شويم چراکه اين ذرات، بسيار به ندرت با الکترون ها و اتم ها برهم کنش انجام مي دهند. اما احتمال برهم کنش نوترينوهاي خنثي با ماده حتي از نوترينوهاي معمولي هم کم تر است چرا که نوترينوهاي خنثي تنها از طريق برهمکنش فوق العاده ضعيف گرانشي و نيز تبادل ذره بوزون هيگز با ماده برهمکنش دارند.
با همه اين احوال «پاس» و همکارانش معتقدند که براساس مکانيک کوانتومي راهي براي اين مسئله وجود دارد. قوانين فيزيک کوانتومي حاکي از آن است که نوترينوها مي توانند از نوعي به نوع ديگر تبديل شوند. آزمايش هاي انجام شده در ژاپن و ايالات متحده نيز که براي آشکارسازي نوترينوهاي خورشيدي و نيز نوترينوهاي حاصل از ساير منابع اخترفيزيکي طراحي شده اند، به طور تجربي موفق به تاييد امکان تبديل نوترينوها از نوعي به نوع ديگر شده اند. همين مسئله در مورد نوترينوهاي خنثي هم صادق است به گونه اي که اين نوترينوها نيز مي توانند به نوترينوهاي معمولي (که با سهولت بسيار بيشتري قابل آشکارسازي هستند) تبديل شوند و بالعکس. نکته حائز اهميت آنکه احتمال اين تبديل، به تناسب چگالي محيطي که نوترينوها در حال عبور از آن هستند، افزايش مي يابد.
همين نکته بود که سبب شد تا «پاس» و همکارانش پيشنهاد انجام آزمايشي را ارائه دهند که خواهد توانست امکان سفر در زمان را به طور تجربي نشان دهد. در اين آزمايش، باريکه اي از نوترينوهاي معمولي از يک مرکز تحقيقاتي واقع در قطب جنوب به سوي آشکارسازي در روي خط استوا ارسال خواهد شد. در هنگام عبور باريکه از ميان کره زمين، بخشي از نوترينوها به نوترينوهاي خنثي بدل خواهند شد. از آنجايي که اين نوع نوترينوها قادرند از ميان ابعاد بالاتر فراسوي جهان ما ميان بر بزنند بنابراين زودتر از بقيه به آن سوي کره زمين خواهند رسيد، به گونه اي که گويي از نور هم سريع تر حرکت کرده اند. اما همين که اين نوترينوها از آن سوي زمين خارج شده و وارد اتمسفر شوند، دوباره تغيير نوع داده و به نوترينوهاي معمولي (که قابل آشکارسازي هستند) بدل خواهند شد. اما با توجه به چرخش زمين و در کمال تعجب، اين نوترينوها (که سريع تر از نور حرکت کرده بودند) در زماني پيش از زمان آغاز حرکت خود به مقصد خواهند رسيد!
هرچند انجام چنين آزمايشي فراتر از توانمندي هاي فناوري فعلي بشر است، اما همان طور که «پاس» هم به درستي بدان اشاره دارد، انجام اين آزمايش طي حداکثر۵۰ سال آينده ميسر خواهد شد. البته تحقق چنين آزمايشي پيش از هرچيز نيازمند صحيح بودن دو پيش فرض است. شرط اول، وجود نوترينوهاي خنثي است. اگرچه اکنون بسياري از فيزيکدان ها معتقدند که چنين نوترينوهايي بايد وجود داشته باشند، اما اين امر هنوز به طور تجربي تاييد نشده است. و شرط دوم آن است که همان طور که «پاس» فرض کرده است ما واقعاً در يک فضا- زمان خميده غيرمتقارن زندگي مي کنيم. اما چنين پيش فرضي تا چه حد قابل قبول است؟
هنگامي که اينشتين، نظريه نسبيت عام را ارائه کرد، عملاً نشان داد که فضا- زمان تحت چه شرايطي ممکن است خميده و يا تخت باشد. اما معادلات اينشتين چيزي درباره هندسه واقعي جهان به ما نمي گويد (بلکه صرفاً حالت هاي ممکن اين هندسه را به تصوير مي کشد). بنابراين، به عنوان مثال کيهان شناسان صرفاً با اتکا به اين معادلات نمي توانند بگويند که آيا جهان ما تا بي نهايت ادامه دارد و يا اينکه اين جهان، جهاني خميده و بسته است. همين امر، در ماشين هاي زمان متفاوتي را بر روي فيزيکدان ها گشوده است، که برخي قابل قبول تر از بقيه هستند.
به عنوان مثال، يکي از پاسخ هاي مشهور معادلات اينشتين که براي نخستين بار توسط رياضيداني به نام «کورت گودل ارائه شد، جهاني را توصيف مي کند که با سرعت به دور خود درحال چرخش است. در چنين جهاني نور به جاي حرکت در خط راست، در يک مسير مارپيچي حرکت خواهدکرد. «گودل» توانست نشان دهد مسافري که در چنين جهاني مسيري طولاني را در اعماق کيهان طي مي کند، قادر است حتي از نور هم پيشي گرفته و در زماني پيش از شروع حرکت خود از مبدأ، به آنجا بازگردد. به عبارتي جهان چرخنده گودل، همانند يک ماشين زمان عمل مي کند. اما مسئله همان طور که «پاس» هم بدان اشاره مي کند، اين است که ما واقعاً در چنين جهاني زندگي نمي کنيم.
يکي ديگر از انواع ماشين زمان را مي توان در درون سياه چاله هاي چرخان جست وجو کرد. در سياهچاله هاي چرخان، فضا- زمان آنچنان انحنا پيدا مي کند که جاي فضا با زمان عوض مي شود. اگرچه اين نوع ماشين زمان واقعاً در جهان ما وجود دارد اما در اينجا هم مسئله آن است که اين سياه چاله هاي چرخان عملاً خارج از دسترس ما هستند. اما پس از سياهچاله هاي چرخان، نوبت به نوع ديگري از ماشين زمان مي رسد که ايده آن براي اولين بار توسط فيزيکداني به نام «فرانک تيپلر» ( F.Tipler) مطرح شد. اين نوع ماشين زمان در فضا- زمان اطراف يک جرم استوانه اي چرخان نامتناهي شکل مي گيرد، اما به عقيده «پاس» ساخت چنين ماشيني هم عملاً غيرممکن است، چرا که نيازمند جرم استوانه اي فوق العاده عظيمي است که با سرعتي غيرقابل باور در حال چرخش باشد.
جهان خميده غير متقارن
يکي ديگر از گزينه هاي مطرح در مورد ماشين زمان، کرم چاله ها هستند. اين تونل هاي ميکروسکوپي در ساختار فضا- زمان، مي توانند يک نقطه از زمان را به نقطه اي ديگر از آن متصل کنند. اما براي عبور از ميان اين تونل ها هم يک مشکل اساسي وجود دارد: تونل کرم چاله ها در يک چشم برهم زدن پس از تشکيل، به طور خود به خود بسته مي شود. براي باز نگاه داشتن اين تونل ها فقط يک راه وجود دارد و آن استفاده از نوعي ماده ناشناخته است. اين نوع ماده برخلاف ماده معمولي که در حضور ميدان گرانشي جذب مي شود، بر اثر نيروي گرانش دفع خواهد شد و همين نيروي دافعه است که مي تواند از بسته شدن دهانه کرم چاله جلوگيري کند. اما همان طور که «پاس» هم مي گويد، ما هنوز نمي دانيم که چنين ماده عجيب و غريبي در جهان وجود دارد يا خير و اگر وجود داشته باشد، آيا پايدار خواهد بود يا نه.
اگرچه «پاس» اذعان مي دارد طرحي که توسط او و همکارانش براي سفر در زمان ارائه شده نيز، نيازمند وجود ماده عجيبي است که بتواند به بعد پنجم انحنا بدهد، اما به نظر او، به هر حال اين طرحي، قابل قبول تر از بقيه طرح هاست. علت اين امر آن است که ماده عجيب ناشناخته در اين طرح ( برخلاف طرح کرم چاله ها) مي تواند در ميان ابعاد بالاتر خارج از جهان ما، پنهان شده باشد. بدين ترتيب طرح «پاس» مي تواند توضيح دهد که چرا تاکنون ما با چنين ماده عجيب و غريبي در جهان مواجه نشده ايم. البته ايده «پاس» هم مانند هر ايده ديگري منتقداني دارد. يکي از اين اشخاص، «سيدني دسر» (S.Deser) از دانشگاه برانديس ماساچوست است. دسر که ايده وجود ماده عجيب و ناشناخته را چندان نمي پسندد، همانند اينشتين معتقد است که سفر در زمان اساساً ممکن نخواهد بود. اما «پاس» معتقد است که با تصويري که او و همکارانش از فضا- زمان ارائه داده اند، مي توان تعدادي از مسائل بي پاسخ را که نسبيت عام با آنها مواجه است حل کرد.
به عنوان مثال، برقراري ارتباطي فراتر از سرعت نور مابين نقاط دوردست کيهان با همديگر در جهان اوليه، مي تواند به تبادل گرمايي اين نقاط با همديگر منجر شده باشد. همين امر قادر خواهد بود که علت يکنواختي دماي جهان را که توسط کيهان شناسان مشاهده شده است، توضيح دهد. بدين ترتيب نظريه «پاس» مي تواند جايگزيني براي نظريه تورمي باشد (نظريه تورمي در کيهان شناسي سعي دارد تا با فرض اين که در لحظات آغازين پيدايش جهان، فضا- زمان دچار انبساط فوق العاده سريع و غيرقابل تصوري شده است، يکنواختي دماي جهان را توضيح دهد). در واقع تا پيش از ارائه نظريه پاس، عمده کيهان شناسان از نظريه تورمي حمايت مي کردند، اما مسئله آن است که هيچکس تاکنون موفق به ارائه جزئيات فيزيک وراي مسئله تورم کيهاني نشده است.
جهان خميده
در اين ميان برخي نيز به آن بخش ايده «پاس» که به فضا- زمان خميده غيرمتقارن مرتبط است با ديده ترديد مي نگرند. «توني پاديلا» (T.Padilla) از دانشگاه بارسلوناي اسپانيا يکي از اين اشخاص است. وي مي گويد: «اين نظريه قطعاً نظريه جالب توجهي است، اما هنوز زود است که وجود چنين فضا- زماني را که اين نظريه بدان اشاره دارد، طبيعي بدانيم. ابتدا بايد پايدار بودن اين نوع فضا- زمان را ارزيابي کرد و من به شخصه معتقدم که چنين فضا- زماني پايدار نخواهد بود ؛ هرچند ممکن است من در اشتباه باشم.»
البته «پاديلا» اذعان مي دارد که ممکن است در آينده مشخص شود که يک جهان پوسته اي با همان ويژگي هايي که گروه «پاس» بدان اشاره دارد، جهان پايداري خواهد بود؛ اما در نظر «پاديلا» هنوز چنين چيزي روشن نيست. «جان کرامر» (J.Cramer) نيز از دانشگاه واشينگتن در سياتل معتقد است که در ايده پاس، نکات جالبي نهفته است؛ اما او نيز مي گويد: «تحقق اين ايده نيازمند وجود يک جهان پوسته اي خميده غيرمتقارن است، اما ممکن است جهان ما مشابه چنين جهاني نباشد.» و ادامه مي دهد: «اما به هر حال اين ايده، ايده اي بسيار شگفت انگيز است.»
البته چنانچه سفر در زمان براساس ايده «پاس» ممکن باشد، تنها ذرات خاصي نظير نوترينوهاي خنثي و گراويتون ها امکان اين سفر را خواهند داشت و بنابراين ما عملاً امکان دخل و تصرف چنداني را در گذشته جهان نخواهيم داشت. اما «پاس» با نگاهي واقع بينانه به بحث مسافرت در زمان نگاه مي کند. او معتقد است تا زماني که به لحاظ نظري احتمال سفر در زمان وجود داشته باشد، انجام آزمايش هاي تجربي در اين زمينه به زحمتش مي ارزد. او در اين مورد مي گويد: «حتي چنانچه سفر در زمان ميسر هم نباشد، با تحقيق بر روي ذراتي نظير نوترينوهاي خنثي مي توان به ماهيت آن قانون هاي فيزيک پي برد که از چنين سفري جلوگيري مي کنند.» دانشمندان اميدوارند که وجود نوترينوي خنثي و مسيرهاي ميانبر در ابعاد فراسوي جهان ما را به طور تجربي در شتاب دهنده بزرگ هادروني تاييد کنند. اما اگر سفر در زمان واقعاً حقيقت داشته باشد، ممکن است پاسخ همه پرسش هاي ما، پيش از پرسيدن آنها ارائه شده باشد.
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد