آخرين خبر/ استاد برجسته رياضي کشور با بيان اينکه علم رياضي، رياضت و ممارست ميخواهد، گفت: رياضيات کار سخت و به تعبيري رياضتطلبانه است و با عافيتطلبي نميتوان در آن توفيق حاصل کرد.
دکتر محمدرضا درفشه که در سال 1329 در آبادان چشم به جهان گشود، تحصيلات خود را تا سال 1348 در شهرستان مسجدسليمان به پايان رساند و توانست رتبه نخست کنکور سراسري دانشکده رياضي دانشگاه تهران را به دست آورد. چون دانشجوي ممتاز بود، چهار سال قبل از انقلاب با بورسيه وزارت علوم عازم کشور انگلستان شد. درفشه، دکتراي رياضي خود را در زمينه نظريه گروههاي متناهي از دانشگاه بيرمنگام اخذ کرده و به وطن بازگشت.
اين استاد تمام دانشگاه تهران در دانشگاههاي "ييل" ايالت کانکتيکت و "شارلوت" کاروليناي شمالي به عنوان استاد مدعو به تدريس و تربيت دانشجويان همت گمارده است و تا به امروز چندين فارغ التحصيل مقطع دکتراي رياضي در ايران، تز خود را با راهنمايي وي گذراندهاند.
از اين استاد برجسته، تاليفاتي در قالب کتاب و مقاله به صورت بينالمللي و جهاني در دست است.
به منظور آشنايي بيشتر با اين استاد رياضيات دانشگاه تهران با وي به گفتوگو نشستيم.
واژه رياضيات بهخصوص در قالب درسي، دشواري تحصيل را به ياد ما ميآورد. علت چنين ذهنيتي در نظام آموزشي ايران چيست؟
شايد به اين دليل باشد که فهم رياضيات در ذات خود به توان فکري بالايي احتياج دارد که از توان هرکسي خارج باشد.
رفتار عافيتطلبانه، سهلانگارانه و پرغفلت ما باعث شده است که از دروسي چون رياضي، جبر، مثلثات، هندسه، انتگرال و... وحشت کنيم. اين موضوع را قبول داريد؟
بله ممکن است همين طور باشد. به هر حال رياضيات کار سخت و به تعبيري رياضتطلبانه است و با عافيتطلبي نميتوان در آن توفيق حاصل کرد.
تلاش و ممارست تا چه حد در موفقيت اين رشته اثربخش است؟
چون رياضي پايه بسياري از علوم تجربي بشر است، ذهن را منظم ميکند و به نگاهها، منطق و استدلال ميبخشد. رياضيات اجازه نميدهد فرد زير بار خرافهها و امور غير عقلي منفعل باشد. شايد به همين دليل باشد که در زمانهاي قديم به علومي که از رياضي نشأت ميگرفت، علوم عقلي ميگفتند.
همين علوم عقلي زير بناي علوم نظري، بحثها و استنتاجها را فراهم ميآورد. منطق و فلسفه در تاريخ گذشتگان همنشين بودهاند. به طور مثال خيام نيشابوري از مفاخر فرهنگ و تمدن ايراني اسلامي، با نجوم، رياضيات و فلسفه سرو کار داشته و استاد لفظ و سخن نظم پارسي نيز بوده است.
خيام تصوير و خيال و تخيل را نيز جدي ميانگاشته و از مباني فرهنگي و علوم اجتماعي نيز بي بهره نبوده است.
نظرتان در خصوص مشکل توسعه نيافتگي در حوزه علوم، فنون، رياضيات، مباحثات و علوم پراکتيک چيست؟
هنديها از قرن نوزدهم دريافتند که بايد براي رسيدن به موفقيت تلاش کنند و نتيجه اين رويکرد آن شد که امروز دانشگاههاي معتبر علوم و فنون بسياري در اين کشور ايجاد شده است، ضمن آنکه آنها با توجه به تنوع فرهنگي اقليمي از همه نظر با دنيا همگام شدهاند.
کره، ژاپن، چين، مالزي نيز همينگونه هستند. چنين کشورهايي به صورت شبانهروزي کار ميکنند. تا چندسال آينده، چين قطب نخست جهاني در علوم، اقتصاد، صنعت و کشاورزي خواهد شد. رمز موفقيت اين کشورها تلاش شبانهروزي آنها است.
پس براي رسيدن به قله بايد تلاش بسيار کرد و همچون سيمرغ در پي سيمرغ بود. درست است؟
ما وقتي مدرسه بوديم، در دوره 6 ساله انگيزهاي ما را واميداشت فکر کنيم که آيا ميتوان سخت را آسان کرد؟ همين ذهنيت ناشناخته وقتي ما را به طرف حل مسائل رياضي ميبرد، پايان کار يک آسايش و سربلندي حاصل ميشد. در کلاس، بچهها گاه از درک اوليه عاجز ميماندند؛ زيرا دقت لازم را ندارند. رياضيات، نظم، دقت و سرعت عمل را به ابتکار عملي تبديل ميکند.
علت عدم توانايي برخي از دانشجويان در ادامه تحصيل رياضيات چيست؟
رياضي ذهنيت فعالي را ميطلبد. دانشجويي که به رشته رياضي وارد ميشود ساحت جديدي را تجربه ميکند که بايد براي رسيدن به مقصود از خواب و خوراک بزند و به مطالعه و تمرين بپردازد. من هنوز اين خصلت را دارم. هيچ وقت نبايد تصور کنيم که کامل شدهايم.
شما از چه زماني پي برديد به رياضي علاقه مند هستيد؟
همان دوران دبيرستان، دبيراني داشتيم که وقتي ميديدند ما پا به پاي کلاس پيش ميرويم، به نوعي تشويقمان ميکردند و به ما ميگفتند کاربردهاي رياضيات در علوم و فنون مختلف تا چه اندازه نامحدود است و شما ميتوانيد با اين علم به شناخت هستي و کائنات برسيد و اين برخورد موجب شد تا رياضيات برايمان خيلي جالب شود.
پس بايد گفت استعداد رياضي بايد در فرد باشد که بتواند فکر کند و ياد بگيرد. درست است؟
بله، درست است. علم آموزي، تحقيق، پژوهش، برنامهريزي و مديريت زمان ميخواهد.
آيا در مديريت و سياست گذاري آموزشي، امر آموزش به درستي فهميده شده است؟
اول بايد تعريف مشخصي از دانشجو و آموزش ارائه شود، سپس درباره درستي يا نادرستي سياستگذاريها صحبت شود.
من به دليل شغلم با نسل جوان کشور ارتباط دارم. هر از چند گاهي در خيل گسترده دانشجوياني که به دانشگاه راه مييابند، تعداد اندکي را ميشناسيم که حس جستوجوگري داشتهاند.
لازم است در کشور فضايي باشد که بتوان براي کسب علم انگيزه ايجاد کند. اين فضا فراهم نيست. دورهاي که ما از شهرستاني دورافتاده بهتهران آمديم شايد کمتر به اين فکر ميکرديم که عاقبت شغلي ما چه ميشود و براي کسب درآمد و تشکيل زندگي چه مشکلاتي سر راه قرار دارد.
امروز شما فرزندان از ما پدر و مادرها نگرانيتان بيشتر است. گاهي دانشجو از قشر پردرآمد اجتماعي ميآيد، گويا نگرانيهايش به غير از معيشت و کار از نوع ديگري است. دانشجو امنيت رواني ميخواهد.
وقتي مشاهده ميکنيم از هر صد نفر پنج يا 10 دانشجوي پرتلاش وجود دارد و بعد در کمال تأسف ميشنويم که يا هنوز ليسانس را به اتمام نرساندهاند و يا از دانشگاههايي چون آلمان، انگليس، آمريکا و هند پذيرش گرفتهاند. اين افراد با توان علمي خود مشکل اقامت را حل کردهاند و در جايي به غير از وطن خود لنگر انداختهاند.
بايد لبخندي تلخ بر اين ماجرا زد.
رجعتي مثل مسيونرهاي مذهبي در راه انداختن جنگهاي صليبي که با خودشان کل معارف ايراني اسلامي را بردند.
ما که نميخواهيم چنين کاري کنيم. ما دنبال راهاندازي جنگ نيستيم، ولي اين تئوريسينها گويا براي خاورميانه الگو چيدهاند. هر روز از يک جا ماجراي جديدي رقم زده ميشود.
غرض اينکه ظرفيتهاي طبيعي و ملي ما فراوان و باور نکردني است، ضريب هوشي ايراني هنوز حرف اول را ميزند، نبايد اجازه بدهيم عقب بمانيم و درجا بزنيم. نبايد قرباني امواج مختلف و گوناگون شويم.
اين مملکت کار فراوان و شبانهروزي ميطلبد. اين ديار مستحق رسيدن به مراتب عاليه علمي صنعتي و کشاورزي است. خيلي خودمان را لابه لاي سياست پيچاندهايم. بايد حواسمان باشد. فضاهاي آموزشي را بايد از اين تعلقاتي که به دست و پايمان پيچيده است، دور کنيم. مادامي که اين طور نباشد، فضاي علمي آموزشي پا نميگيرد و به پويايي نميرسيم.
ما نخواستيم اين شرايط پديد آيد، ولي اين طور شده است و ما هم خواسته يا ناخواسته در اين چنبره گرفتار شدهايم.
آسيبشناسي فضاهاي علمي - آموزشي در دانشگاهها را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
دانش آموز بايد مسئوليت پذير تربيت شود. اگر او مسئوليت پذير شود، اجازه نميدهد ديگران از قبل او بهره ببرند و خود او سرش بي کلاه بماند. دانش آموز تا باور نکند فرد تأثيرگذاري است، نه خودش را شناخته و نه درک درستي از اطرافش دارد. همين فرد به دانشگاه نيز بيايد، دچار همان مشکل قبل است.
راه برون رفت از نزول امر آموزشي در کشور چيست؟
مسائل جامعه به صورت يک جامعه هماهنگ عمل ميکند و اگر امروز در جامعه ما شاهد نزول فرهنگ و انديشه عمومي هستيم، بايد گفته شود که اين محصول طبيعي شرايطي است که امروزه براي خود آفريدهايم.
وقتي انتخاب، ميزان علاقهمندي نيست و با جذب در بازار کار نسبت دارد، اصل مطلب از بين رفته است.
ما در ايران مساله کنکور را داريم، ولي در کشورهايي چون آمريکا از واجدين شرايط امتحان جي.آر.اي (GRE) که مخفف General Record Examination است گرفته ميشود تا اطلاعات کلي و سطح مطالعاتي فرد سنجيده شود.
در برخي از رشتهها نيز برحسب نياز يک يا چند امتحان تخصصي مرتبط با رشته خاص گرفته ميشود. اگر ما در دانشگاه به سمت مصاحبه با علاقهمندان و تعيين سطح مطالعاتي داوطلب سرو کار داشته باشيم، لزوما دانشجويي راه نمييابد.
نظر شما درباره دانشگاههاي خصوصي چيست؟
ايجاد دانشگاههاي خصوصي امر پسنديدهاي است و کشور به آن نياز دارد، دنيا پيش از اينها تجربه کرده است. در آمريکا و اروپا بخش خصوصي درکيفيت و راندمان با بخش دولتي رقابت ميکند و براي جذب استادان بهتر حاضر است هزينههاي هنگفتي را بپردازد.
در کشور ما چند وقت پيش صحبتهايي شد که به اين سمت بروند، اما به دليل عدم تعريف سيستم و غيرثابت ماندن مديريتها، به فراموشي سپرده شد.
اغلب کساني که در علوم و فنون نوبل گرفتهاند، جذب دانشگاههاي خصوصي شدهاند. دانشگاههاي خصوصي با دادن مزاياي فراوان تحقيقاتي و مالي توانستهاند بهترينها را از آن خود کنند، اين امر موجب شده تا در رتبهبنديهاي جهاني اين دانشگاهها در جايگاههاي بالايي قرار گيرند.
سالها پيش در يکي از شعبات دانشگاههاي خصوصي شهرستانها متوجه شدم براي تدريس زبان از دبير زبان دبيرستان استفاده ميکردند. اين مورد کوچک به کشور در کوتاهمدت آسيب وارد ميکند. خروجي اين دانشگاهها چه ميشوند؟
نظرتان در خصوص وضعيت تجارت کتب قديمي و ناياب و نوشتن مقالات علمي و پاياننامهها چيست؟
در تجارت بر اساس يک قانون نانوشته همه چيز قابل خريد و فروش است. اين قانون نانوشته در کشورهاي در حال توسعه مانع توسعه و گسترش ميشود و مملکت را به جمود و قبض ميکشاند.
در تجارت اخلاق، سنتهاي فرهنگي، اعتقادات و عشق و علم نيز به مسلخ ميروند؛ چراکه سوداگران هر چيزي را براي صعود سودش نابود ميکنند و زيرپا ميگذارند. قاچاق علم و فرايند آموزش قاچاقي يک سرش در خيابان و حاشيه کتابفروشان است.
يکي از دوستان از ترکيه به عنوان دانشگاه تجارت غيرقانوني نام ميبرد، اما ميگفت مدارسشان از دانشگاهاي درجه يک ما امکاناتشان فراتر است. ميگفت در مدارس معلمين خودشان با توجه به سطح کلاس منبع درسي معرفي ميکنند. نظرتان در اين خصوص چيست؟
بله مدرسه در نظام مدرن امروز بايد اين طور باشد. اين نکته را من با پرهيز از نگاه طبقاتي عرض ميکنم. شما وقتي هنوز مدرسهاي داريد که با امتحان تعيين سطح دانشآموز ميپذيرد، بايد فرقي در نظام آموزشي و پرورشياش باشد يا در واقع، پرورشي آموزشي. مدرسههاي ما در همين نگاه پرورشي پنجاه شصت سالهشان دچار قبض شدهاند. دانشآموز رفتارش، رفتار واقعي و حقيقياش با آن مطالب و کارهايي که در مدرسهشان وجود دارد، زمين تا آسمان تفاوت دارد. اين دانشآموز، همينطور وارد دانشگاه هم ميشود.
دانشگاه هم با واحدهاي درسي نميتواند درباره کاراکتر و شخصيت شکل گرفته او تأثيري بگذارد. گاهي اين مسأله در کنار شغلم پيش آمده که بگويم اعتقاد دارم در کنار تدريس مباحث درسي نبايد از شکوفايي روحيه کشف و جستجوگري در دانشجويان غافل باشيم.
دانشجويان بايد درک کنند ساخت آکادمي با مدرسه متفاوت است. از دانشجو درباره درست بودن يا نبودن اين حدسيات پرسش شود تا به دنبال مطالعه و تحقيق برود. او از اين طريق است که ميفهمد کارش فراتر از اخذ مدرک صرف است.
توليد علم يعني همين که ما از داشتههاي پيشينيانمان براي توليد بديهيات استفاده کنيم. گاهي حتي بايد دست دانشجو را باز بگذاريم تا علاقهمندانه مباحثي از درس و سرفصلي درسي را براي تدريس و بحث در کلاس انتخاب کند و در امر کلاس مشارکت بالا داشته باشد.
وقتي دانشجو به بحث و کنفرانس ميپردازد، به طبع بقيه هم بيشتر تشويق ميشوند و دائم سوال ميکنند. اين مسأله در ميزان يادگيري نقش بسزايي دارد. مثل اينکه وقتي ميخواهي بداني درست فهميدهاي يا نه؟ درس را در منزل براي کسي که اصلاً با مبحث تو آشنا نيست بازگوکني. وقتي که ما دانشجو بوديم، در همين دانشگاه تهران، برخي استادان 10 واحد را به طور اختياري به دانشجو ميسپردند تا در رشتهها و دانشکدههاي ديگر برود مباحث مورد علاقهاش را بگذراند و بياورد و در رزومه درسياش بگذارد.
نقش موزههاي علم و فناوري در توسعه علمي چه ميتواند باشد؟
در غرب و اروپا موزهها در مرکز توجه عموم قرار دارند و آنها به اين درک رسيدهاند که موزههاي علم در جايگاه بالايي قرار دارد.
در کشور اگر يک معلم تاريخ همت کند و شاگردان را بخواهد به يکي از موزههاي مهم ببرد، بچهها گمان ميکنند آمدهاند پيکنيک و گردش علمي را گاه به سخره ميگيرند که اين رويکرد از آسيبهاي رفتاري اجتماعي است.
آلمانها بعد از جنگ جهاني دوم يک موزه مدفون در خرابي بمبارانهاي هوايي را در خاکبرداري مجاور يک موزه در برلين کشف کردند و سالها زحمت کشيدند تا موزه و اشياء ويران شدهاش را بازيابي کنند. در روز افتتاح جمعيت فراواني براي ديدن سرازير شده بودند. همين طور است که مراتب علمي و کاربردي در فرهنگ عمومي جامعه نمودار ميشود و موجب تفاوت رفتار آدمها در جوامع مختلف ميشود.
اميدوارم اهل علم آموزي و درس در مديريت دانشجويان نخبه آن قدر سرگرم کار باشند که حاصل باروريهاي علمي آموزشي نصيب فرزندان اين آبوخاک شود.
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد
بازار