مجله ايلياد/ حتماً اين ضربالمثل را شنيدهايد که ميگويد: «مثل بختک روي زندگي من افتاده!» بهراستي بختک چيست؟ آيا همهي چيزي که گذشتگان در مورد آن ميگويند، حقيقت دارد؟ آيا علم پاسخي قابلقبول در مورد بختک دارد؟ در اين مطلب هر دو ديدگاه را در اين مورد، همراه با تجربيات شخصي يک نفر که مداوم بختک را احساس ميکند را مطرح خواهيم کرد.
تجربهاي واقعي
ابتدا تجربهي شخصيِ فردي که مدام اين احساس را در شب هنگام دارد را بدانيم. او ميگويد: «تنها موقع خوابِ شبانه اين احساس را دارم و در خواب نيمروز هرگز بختک را احساس نکردم. زماني که تازه به رختخواب ميروم، در ابتداي مراحلِ بهخواب رفتنم، صدايي عجيب در گوش خود ميشنوم که توصيفش سخت است. صدايي همانند سوت کشيدن يا زوزهاي ترسناک که با فشاري عجيب در گوشهايم همراه است. اين صدا بهصورت مرتب تمام ميشود و دوباره شروع ميشود. اما هوشيار هستم و با خودم ميگويم، باز شروع شد؛ باز هم اين احساس لعنتي! باز هم بختک!... ميخواهم بيدار شوم، ولي نميتوانم. ميدانم تا زماني که جايي از بدنم تکان نخورد، بيدار نميشوم. سعي ميکنم دست يا پايم را تکان دهم، ولي خيلي سخت است. انگار کسي دست و پايم را گرفته يا فلج شدهام. حتي گاهي با تکان دادن لبهايم سعي در بيدار شدن دارم. اگر بتوانم دست، پا يا لبم را تکان دهم، قطعاً بيدار ميشوم. خلاصه خيلي سخت است. بالاخره تکاني بهخود ميدهم و بيدار ميشوم، اما باز که به خواب بروم، همين احساس تکرار ميشود. بارها تکرار ميشود تا در آخر بهخواب ميروم. اما فردا شب چه؟ باز شروع ميشود؟ باز هم همان احساس لعنتي؟ باز هم بختک؟»
اين صحبتهاي فردي بود که به گفتهي خودش اغلب شبها اين احساس ناخوشايند را تجربه کرده است.
بختک، کنيزکي با دماغ بُريده!
ديدگاه گذشتگان و عوام دربارهي احساس بيحرکتي در عين آگاهي ذهني در خواب، به افسانهاي کهن برميگردد. گفته ميشود، اسکندر مقدوني که آب حيات جاودانه در اختيار داشت؛ روزي کلاغي بر جام آب حيات او منقاري زد و آب درون جام بر زمين ريخته شد. کنيزي که هميشه همراه اسکندر بود، بدون معطلي مقداري از آب را از روي زمين برداشت و نوشيد. اسکندر که بهشدت عصباني شده بود، با شمشير دماغ کنيزک را بريد.
حال کنيزک از سوي اسکندر رانده شده، دماغش بريده شده و عمري جاودانه پيدا کرده است. پس از آن، کنيزک از گِل براي خود دماغي مصنوعي ساخت و بر صورت خود گذاشت. ولي نيروي جاودانهي او از راه بينيِ بريده شدهاش، به مرور خارج ميشد. بههمين خاطر، روح او براي تجديد قوا و کسب نيروي جديد، شبها از کالبد خود خارج ميشود و در کالبد فردي که در خواب باشد و روح از بدنش بهصورت موقت جدا شده باشد، وارد ميشود و او را اذيت و آزار ميدهد تا انرژي بگيرد.
اما اينها همه افسانههاي غيرواقعي، تخيلي و خرافي است که از ناآگاهي و عدم توانايي پاسخگويي علمي به احساسي درون انسان، ساخته شده است. حال بايد ديدگاه علم را نسبت به اين احساس بررسي کرد.
فلجخوابي، پاسخ علم به فلجشدن در خواب
نه افسانهاي در کار است و نه تخيل؛ علم صريح پاسخ ميدهد و اين احساس را «فلجخوابي» ناميده است. فلجخوابي احساسي است که فرد در خواب عميق يا ابتداي خوابش، تجربه ميکند و در آن قادر به حرکت کردن نيست. در اين حالت، آگاهي و حسهاي پنجگانهي فرد کامل است، اما فشاري را بر روي خود احساس ميکنند. اين حس ممکن است همراه با توهم، کابوس و ترس شديد هم باشد. فلجخوابي خطر مستقيمي براي حيات و سلامت فرد ندارد و تهديدکنندهي زندگي او نيست، اما ميتواند موجب اضطراب روزانه و اختلالات خواب شود. اين حس ممکن است در نوجواني شروع شود و طي دههي سوم و چهارم عمر فرد نيز ادامه يابد.
يکسري نکات کليدي در مورد فلجخوابي وجود دارد که بهعنوان اساس علمي اين احساسِ اختلالي در نظر گرفته ميشود. اينکه آغاز اين اختلال در نوجواني است و کل زمان اين احساس بين چند ثانيه تا چند دقيقه است. استرس، خستگي شديد، کمبود خواب و ترس ميتوانند عوامل بُروز چنين اختلالي باشد. ناتواني در حرکت کردن يا تنفس منظم، از شايعترين ويژگيهايي است که حين بروز اين اختلال احساس ميشود.
علم در اينباره ميگويد، فلجخوابي «پارازومني» است. پارازومني به معني رويدادي ناخواسته است که با خواب همراه است. اين احساس فقط در زمان خواب عميق يا در مراحل اوليهي خواب اتفاق ميافتد. افراد اغلب فلجخوابي را همراه با کابوسها يا صداهاي موهوم تجربه ميکنند.
از اين ديدگاه، حالتي که بين خواب و بيداري و در مراحل اوليهي خواب رخ ميدهد، به سه دسته تقسيم ميشود:
- دستهي اول: صدايي همچون باز و بسته شدن در يا کِشو در گوش ميپيچد يا سايه و حضور فردي در اتاق احساس ميشود.
- دستهي دوم: فشار بر روي قفسهي سينه و تنگي نفس و خفه شدن توسط موجودي سنگينوزن احساس ميشود.
- دستهي سوم: تجربهي خارج شدن از بدن؛ احساس شناور شدن، پرواز کردن همراه با سقوط را شامل ميشود.
علتهاي علمي اين احساس
احساس فلجخواب در مرحلهاي از خواب با نام علمي «REM» يا همان خواب با حرکت سريعِ چشم رخ ميدهد که در آن بدن در مرحلهي آرامش است، اما مغز همچنان بيدار است. از دلايل اصلي رخداد چنين احساسي، ميتوان به موارد زير اشاره کرد:
«نارکولپسي» يا همان خوابتازش که از اختلالات خواب است و عبارت است از ميل ناگهاني و مقاومتناپذيري به خواب.
«الگوي خواب نامنظم» که دليلش مي تواند استرس روزانه بر اثر تغييري مهم در سبک زندگي باشد.
خوابدن بر روي کمر يا اصطلاحاً طاق باز خوابيدن.
سابقهي ژنتيکي و خانوادگي.
بيماريهايي همچون افسردگي، ميگرن، فشار خون بالا و اختلالات اضطرابي.
علائم و نشانهها
عدم توانايي حرکت کردن و بيدار نشدن براي چند ثانيه تا چند دقيقه.
آگاهي ذهني در هنگام بروز اختلال.
توهم، کابوس و احساسي که باعث ترس ميشود.
فشار بر قفسهي سينه
تنفس سخت
احساس نزديکي به مرگ
عرق کردن شديد
سردرد و دردعضلاني
محققان ميگويند: «اما تمام اين گفتهها را بايد با اين جمله به پايان برد که اين اختلال درماني قطعي ندارد، چون ميزان شدت و مولفههاي اين اختلال قابل اندازهگيري نيست.»
بازار