نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
  2. برگزیده
علم و تکنولوژی

یادداشت همسر مریم میرزاخانی در سالگرد درگذشت او

منبع
ايسنا
بروزرسانی
یادداشت همسر مریم میرزاخانی در سالگرد درگذشت او
ايسنا/ همسر مريم ميرزاخاني مي‌گويد: مريم خودش را خيلي دست بالا نمي‌گرفت و هميشه همه چيز را در پهنه‌اي وسيع‌تر مي‌ديد. اولين کتابي که به من داد، "شور زندگي" درباره زندگي "وينسنت ون گوگ" بود. مريم گفت اين کتاب، هيجانش درباره کار و زندگي به صورت کلي را توصيف مي‌کند. توانايي بزرگ وي، تمرکز دروني بر آن چه مي‌خواست به دست آورد، نگران عقايد ديگران نبودن و فقط لذت بردن از فرآيند تفکر و ادراک بود. باور دارم که او شغلش را به جاي علم بخشي از هنر مي‌دانست. امروز سومين سالگرد درگذشت پروفسور مريم ميرزاخاني، رياضيدان برجسته ايراني و اولين زن داراي جايزه فيلدز است. چندي پيش همسر وي، "يان وندرک" که استاد رياضيات دانشگاه استنفورد است، با انتشار مطلبي در بولتن انجمن رياضي آمريکا درباره زندگي کوتاه و پربار مريم نوشته است. در يادداشت وي، به نقل از کانال تلگرامي انجمن رياضي ايران آمده است: "مريم ميرزاخاني براي من بسيار بيشتر از چهره عمومي‌اش، يک ابر رياضيدان، نمادي براي بانوان در علم و مايه‌ افتخار کشورش بود. هنوز هم پذيرش آن چه اتفاق افتاد و نوشتن درباره‌ او به نحوي که خاطرات شخصي‌ام را با تصويري که وي در صحنه‌ جهاني به دست آورد تطبيق دهد، دشوار است. مريم در سال ۱۹۷۷ در تهران به دنيا آمد. همچون ديگر هم‌ نسلانش، سال‌هاي کودکي براي او دوره‌اي سخت و متلاطم بود. پيامدهاي انقلاب اسلامي و جنگ با عراق که هشت سال به درازا کشيده شد. مريم در کودکي علاقه ويژه‌اي به رياضيات نداشت (هر چند مي‌ديد که مي‌تواند تمرين‌هاي خواهر و برادر بزرگتر خود را به راحتي حل کند). عشق او، خواندن کتاب‌هاي داستان و آرزويش نويسنده شدن بود. وقتي وارد دوره راهنمايي شد، اوضاع تغيير کرد. با پايان جنگ، شرايط در ايران کم و بيش بهتر شده بود. در تهران مدرسه راهنمايي فرزانگان ويژه‌ دختران با استعداد در رياضي تاسيس شده بود و مريم نيز در اين مدرسه ثبت‌نام کرد. مريم، در ابتدا به خاطر يکباره سخت‌تر شدن مطالب درسي، غافلگير شده و سال اولش چندان درخشان سپري نشد. اما استقامت به خرج داد و فهميد که وقتي تلاش کند مي‌تواند به سرعت پيشرفت کند. تا شروع دبيرستان، مريم به يک مسئله حل‌کن زبردست مبدل شده و با دوستش رويا بهشتي دوره‌ آموزشي براي المپياد رياضي را آغاز کرد. اکنون، دستاوردهاي تاريخي مريم در المپياد بين‌المللي رياضي مشهور است، يک مدال طلا در هنگ‌کنگ در سال ۱۹۹۴ و يک مدال طلا با نمره‌ کامل در تورنتو در سال ۱۹۹۵. من براي اولين بار مريم را در سال ۲۰۰۴ در بوستون ملاقات کردم. در آن زمان، او در رشته‌ خود يک ستاره بود که تز دکترايش را در هاروارد تمام کرده و در آن تعداد زيادي مسئله‌ مهم را در رابطه با ديناميک بر روي رويه‌هاي هذلولوي حل کرده بود. با اين حال شما نمي‌توانستيد اين را با ملاقات وي در يک مهماني خانگي متوجه شويد. او نمونه‌اي از طرز برخورد متواضعانه، دوستانه و کنجکاوانه بود و در عين حال دستاوردهاي واقعي‌اش را پنهان مي‌کرد، شايد به اين خاطر که اطرافيانش، گيج و دستپاچه نشوند. با اين که وي مجبور شده بود براي رسيدن به جايگاهي که در آن بود، بسياري از موانع را کنار بزند، آن چه من از او شنيدم، در درجه‌ اول اين بود که چقدر قدردان حمايت خانواده‌اش در ايران و استادانش در دانشگاه شريف بود و اين که چطور در زمان ورودش به هاروارد در سال ۱۹۹۹ مورد استقبال و حمايت قرار گرفته بود. منش وي اين بود که همه چيز را با نگاه مثبت ببيند و زياد در مورد سختي‌ها حرف نزند. اتفاقا وي خيلي قبل‌تر از بيماري مهلکش، درگير مشکلات سلامتي آزاردهنده مخصوصا کمردرد مزمن بود، اما او هميشه سعي مي‌کرد از همه چيز برداشت مثبتي ارائه کند. آن چه به صورت خاصي مرا تحت تاثير قرار مي‌داد، اين بود که خودش را خيلي دست بالا نمي‌گرفت و هميشه همه چيز را در پهنه‌اي وسيع‌تر مي‌ديد. اولين کتابي که به من داد، "شور زندگي" درباره زندگي وينسنت ون گوگ بود. مريم گفت اين کتاب، هيجانش درباره کار و زندگي به صورت کلي را توصيف مي‌کند. توانايي بزرگ وي، تمرکز دروني بر آن چه مي‌خواست به دست آورد، نگران عقايد ديگران نبودن و فقط لذت بردن از فرآيند تفکر و ادراک بود. باور دارم که او شغلش را به جاي علم بخشي از هنر مي‌دانست. وي چندان با کاربردهاي کارهايش در زندگي واقعي تحت تأثير قرار نمي‌گرفت و روش خودش را براي درک فضاهاي مجرد رويه‌هايي که پس‌زمينه کارهايش را شکل مي‌دادند، داشت. او همچنين هيچ علاقه‌اي به جوايز و شهرت دنيوي نداشت. فکر مي‌کنم حتي کنفرانس‌ها اولويت خيلي بالايي برايش نداشتند. در عوض مريم تماس نزديک با تعداد کمي از همکاران و سپري کردن ساعاتي در سکوت همراه با انديشيدن به همراه يک خودکار و يک صفحه بزرگ کاغذ- به اندازه کافي بزرگ براي مسئله‌هايي به بزرگي آنچه وي بر روي آنها کار مي‌کرد- را ترجيح مي‌داد. او بعد از فارغ‌التحصيلي براي يک جايگاه استادياري به پرينستون نقل مکان کرد و من هم براي يک دوره پسا دکترا در سال ۲۰۰۶ به آنجا منتقل شدم. با يک نگاه به گذشته، سال‌هاي ما در پرينستون شاد و ساده بود؛زندگي در خانه‌هاي اساتيد جوان، به شنا رفتن و دوچرخه سواري يا پياده روي درختزار و کار کردن. ما در سال ۲۰۰۸ در بالاي کوهي در نيوهمشاير و با حضور کلاً ۶ نفر ازدواج کرديم. در سال ۲۰۰۹ با شغل‌هاي عالي و آن چه موقعيتي تمام و کمال در زندگي به نظر مي‌رسيد به کاليفرنيا منتقل شديم و دخترم آناهيتا در سال ۲۰۱۱ متولد شد. مريم اغلب مي‌گفت که وقتي همه چيز به خوبي پيش مي‌رود، دشوار است که قدردان باشي. شادماني و موفقيت به قرار گرفتن تکه‌هاي متحرکه بسياري در سر جايشان، تلاش فراوان و کمي شانس بستگي دارد و مي‌تواني به دفعات به خودت بگويي که بايد قدردان باشي. با اين وجود اين يک حس طبيعي است که اتفاقات بايد به همين شکل مي‌افتاد و اوضاع به همين صورت باقي خواهد ماند تا اين که زندگي برعکس آن را به تو مي‌گويد. مريم اولين بانوي تاريخ بود که مدال فيلدز را در سال ۲۰۱۴ دريافت کرد؛ اما خوشي او با تشخيصي که يک سال قبل از آن دريافت کرده بود، ناقص ماند. آنچه بعد از آن تشخيص رخ داد، کابوسي از دل بستن به يک اميد بعد از اميدي ديگر بود که همه آنها يکي يکي در هم کوبيده شدند. مريم همچنان تا جايي که مي‌توانست کار مي‌کرد، ولي با نزديک شدن به اواخر عمرش بيش از هر چيز ديگري نگران آينده آناهيتا بود. مريم مي‌خواست مدرسه رفتن او را ببيند و در اولين روز مدرسه آناهيتا آنجا بود. وي دو هفته بعد از ششمين سال تولد آناهيتا وقتي که خانواده گرداگردش را گرفته بودند، از دنيا رفت." مريم ميرزاخاني تنها زن دارنده جايزه فيلدز يا همان نوبل رياضيات در تاريخ ۲۳ تير ۱۳۹۶ مصادف با ۱۴ ژوئيه ۲۰۱۷ در سن ۴۰ سالگي پس از چهار سال مبارزه با سرطان درگذشت.
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره