نقض نظریه تکامل داروین؛ آیا تصویر تغییر تدریجی از میمون به انسان دیگر علمی نیست؟
روزياتو/ بحث يکي از مشهورترين تصاوير در تاريخ تلاش هاي علمي بشر است. تصوير موسوم به راه منتهي به انسان هاي امروزي (The Road To Homo Sapiens) اثر رودولف زالينگر، هنرمند آمريکايي، يک تعريف کوتاه و مناسب است که تکامل تدريجي انسان از ميمون هاي اوليه در حال خزيدن تا انسان هايي که روي دو پا راه مي روند را به تصوير مي کشد. اين تصوير براي کتاب هاي کودکان در اواسط دهه ۱۹۶۰ خلق شده اما از آن زمان با تغييراتي فراوان باعث خلق تصاويري بسيار متعدد و عمدتاً کميک شده است؛ از روي تيشرت ها تا کارتون سيمپسون ها. اما در روزهاي اخير کشفي صورت گرفته که نشان مي دهد اين تصوير کاملاً اشتباه است.
يک هفته پي، يک جمجمه بسيار بزرگ پيش از تاريخي که در چاهي در چين به مدت ۸۵ سال مخفي شده بود کشف شد. اين جمجمه با اين تصوير مشهور که از تکامل انسان خلق شده بود همخواني ندارد که ادعا مي کند با گذشت زمان و تکامل، حجم مغز و سايز جمجمه انسان ها بزرگ تر شده است. اين جمجمه در ابتدا در سال ۱۹۳۳ توسط کارگراني چيني که روي ساخت يک پل روي رودخانه سونگوآ در هاربين، شمال چين کار مي کردند کشف شد. آن ها اين جمجه را در لباسي پيچيده و آن را در يک چاه قديمي مخفي کردند تا به دست سربازان ژاپني که آن منطقه را اشغال کرده بودند نيفتد. اين ججمه تا سال ۲۰۱۸ همانجا ماند تا اينکه يکي از آن کارگرها در آخرين روزهاي زندگي اش ماجرا را به نوه اش گفت و او نيز اين جمجمه را پيدا کرده و به دانشگاه زمين شناسي هبي داد و مشخص شد که قدمت آن دستکم ۱۴۶,۰۰۰ سال است.
محققان اين دانشگاه بر اين باورند که اين جمجمه بسيار قديمي مربوط به نمونه اي اوليه از انسان ها موسوم به hominid است. اين کشف بزرگ باعث شده که دانشمندان يکبار ديگر وادار به تجديد نظر در نظريات خود در مورد تکامل انسان شوند. تکامل از طريق انتخاب طبيعي ايده بزرگ چارلز داروين بوده و امسال ۱۵۰اُمين سالگرد انتشار کتاب مشهور او با نام The Descent Of Man است که در آن تئوري خود در مورد تکامل انسان را تشريح کرده بود. از زمان داروين تاکنون مدارک و شواهد بسياري در اين زمينه جمع آوري شده است، از فسيل هاي استخواني تا آزمايشات دي ان اي. اين مدارک تصويري بزرگ تر از تکامل انسان در اختيار دانشمندان قرار مي دهد که معمولاً به عنوان درختي ديده مي شود که در زمان هاي مختلف شاخه هاي متفاوتي از آن جدا شده است.
اما کشف اين جمجمه بدين معناست که تصوير کلاسيکي که تکامل بشر را نشان مي داد به دو دليل در نشان دادن مسير اين تکامل اشتباه کرده است. اول اينکه نشان مي دهد يک مسير هدفمند در تکامل وجود دارد، به سمت دو پا شدن، مغزهاي بزرگ و ابزارهاي پيشرفته و هوشمندانه. راه رفتن روي دو پا براي ما بسيار مهم است اما ضرورتاً بسيار پيشرفته تر از ديگر روش حرکت ديگر مخلوقات نيست. تکامل اما آينده نگر نيست و به هيچ مسير خاصي اشاره نمي کند. انتخاب طبيعي، تغيير تدريجي را ترجيح مي دهد که ارگانيسم ها را در محيط زيست دائماً در حال تغيير خود موفق مي سازد. دومين مشکل نيز اشاره به پيشرفت خطي است. هر روزه مدارک بيشتري از انسان هاي اوليه را کشف مي کنيم که هزاران سال از مرگ آن ها مي گذرد. با استخراج و بررسي دي ان اي اين بقايا، به اين نتيجه رسيده ايم که در واقع مسير مستقيم از انسان هاي اوليه تا به ما برايمان مشخص نيست.
خطوطي بسيار منقطع را ترسيم و نظرياتي را مطرح کرده ايم اما نکته اصلي اين است که ديگر مطمئن نيستيم نياکان ما چه کساني بوده اند. اين بدان معنا نيست که در درکمان از تکامل انسان دچار پسفت شده ايم بلکه موضوع اين است که تصوير تکامل انسان بسيار پيچيده تر از آن است که تصور مي کرديم. براي مثال، گونه هاي مختلف بسياري از انسان ها را کشف کرده ايم که در چند ميليون سال گذشته در روي زمين زندگي کرده اند. نسل کنوني ما هومو سيپين (Homo sapiens) نام دارد که هومو در آن به معناي انسان است. اما گونه اي به نام Homo habilis نيز وجود داشته است که به معناي انسان هاي ماهر است زيرا از ابزار استفاده مي کردند و همچنين Homo erectus که روي دو پا ايستاده و حدود دو ميليون سال پيش تا ۱۰۰,۰۰۰ سال پيش از آفريقا گرفته تا اندونزي زندگي مي کردند و نهايتاً منقرض شدند.
در سال ۲۰۰۵ بود که نمونه ديگري به نام Homo floresiensis کشف شد که کوتاه قامت بودند، حدود ۱۵۰ سانتيمتر، و پاهاي بزرگي داشتند و به همين نام لقب هابيت ها به آنها داده شد. ما بر اين باوريم که اين نوع از انسان ها نسخه تکامل يافته گونه Homo erectus بوده و در نتيجه انزوا در برخي جزاير اندونزي دچار کوتاهي قامت شده بودند. ديگر گونه شناخته شده انسان ها نيز Homo neanderthalensis يا همان نئاندرتال ها هستند که اولين گونه جديد انسان به شمار مي آيند که در اوايل قرن نوزدهم کشف شدند. آن ها عمدتاً ساکن اروپا و آسياي مرکزي بوده و آخرين آن ها حدود ۴۰,۰۰۰ سال پيش احتمالاً در منطقه جبل الطارق امروزي درگذشته است. نئاندرتال ها نسبت به انسان هاي امروزي قوي هيکل تر بوده، ابروهاي پرپشت تر و بيني و سينه هاي پهن تري داشته اند.
در مورد رنگ پوستشان مطمئن نيستيم اما احتمالاً رنگ هاي متفاوتي داشته اند و احتمالاً برخي نيز داراي موهاي قرمز بوده اند. اما تحقيقات اخير نشان داده که نئاندرتال ها انسان هاي بافرهنگي بوده که ابزارهاي پيچيده مي ساختند و نمونه هايي از آثار هنري روي شاخ گوزن هاي شکار شده خلق کرده و مرده هايشان را با مراسم تدفين خاصي دفن مي کردند. بسياري از انسان ها بر اين باورند که نئاندرتال هاي پسرعموهاي تکاملي ما هستند تا اينکه بررسي دي ان اي در سال ۲۰۰۹ چيزي کاملاً متفاوت را فاش کرد: آن ها در واقع نياکان ما نيز بوده اند. اکثر اروپايي ها يک تا دو درصد از دي ان اي نئاندرتال ها را دارند. نئاندرتال ها هر ظاهري که داشته اند، نياکان هومو سيپين ما علاقه زيادي به رابطه جنسي و توليد نسل با آن ها را داشته اند.
محققاني که جمجمه اخير يافت شده در چين را بررسي کرده اند مي گويند که متعلق به يک گونه جديد انساني است که آن را هومو لونگي (Homo longi ) به معناي انسان اژدها ناميده اند که به محل کشف آن در رودخانه اژدها در چين اشاره دارد. در سيبري، در سال ۲۰۰۹، محققان دندان و استخوان انگشت يک دختر نوجوان را يافتند که براي دسته بندي يک نسل انساني جديد کافي نبود اما بررسي دي ان اي اين دختر نشان داد که تفاوت هاي بين آن و دي ان اي ما و نئاندرتال ها وجود دارد و اينکه هومو سيپين ها با موفقيت با نياکان اين دختر رابطه جنسي داشته و صاحب فرزند شده اند.
آخرين هومو سيپين که در مراکش کشف شده حدود ۳۱۵,۰۰۰ سال قدمت دارد. بقاياي مشابهي در اتيوپي و شرق آفريقا يافت شده است و بدين ترتيب به نظر مي رسد که هيچگاه يک پيشرفت و تکامل خطي وجود نداشته است. به جاي آن، هومو سيپين ها از ترکيبي از گونه هاي اوليه انساني ساکن قاره آفريقا که از حدود ۱۰۰,۰۰۰ سال پيش به ديگر نقاط جهان مهاجرت کرده اند به وجود آمده اند. برخي از اين انسان هاي اوليه به اروپا رفته و با نئاندرتال ها روبرو شدند. برخي ديگر به شرق رفته و با گونه موسوم به Denisovans مواجه شدند. بدين ترتيب تکامل انسان کمتر شبيه يک پيشرفت خطي شبيه به درخت و بيشتر شبيه يک بوته بزرگ پيچيده در هم است.