ادعاهای مردی که همسرش را با ۵۰ ضربه چاقو کشت
اعتماد/ مردی که همسر بیمارش را با ۵۰ ضربه چاقو به قتل رسانده، مدعی است عاشق زنش بود و اصلاً نمیداند زمان قتل چه اتفاقی افتاد.
پرونده قتل زن میانسال با شکایت فرزندانش به جریان افتاد. آنها با پلیس تماس گرفتند و گفتند جسد مادرشان را در تختخواب پیدا کردند. وقتی ماموران به خانه زن رفتند جسم بیجان او همچنان روی تخت افتاده و معلوم بود او با ضربات متعدد چاقو جان باخته است.
پلیس جسد را به پزشکی قانونی انتقال داد و تحقیقات در این خصوص آغاز شد. فرزندان مقتول به پلیس گفتند پدر و مادرشان با هم اختلاف داشتند و ممکن است پدرشان قتل را انجام داده باشد. پلیس مرد میانسال به نام جواد را بازداشت و او به قتل همسرش اعتراف کرد.
جواد گفت: من اتهام قتل را قبول دارم اما چون دچار بیماری اعصاب و روان هستم، نمیتوانستم خودم را کنترل کنم.
فرزندان مقتول برای پدرشان درخواست قصاص کردند و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. در جلسه رسیدگی، کیفرخواست علیه متهم خوانده شد و وکیل اولیای دم نیز درخواست قصاص را مطرح کرد. وقتی نوبت به متهم رسید، او گفت: قبول دارم مرتکب قتل شدم اما چون بیماری روانی دارم نتوانستم خودم را کنترل کنم و درخواست دارم که بخشیده شوم.
در پایان قضات وارد شور شدند و متهم را به قصاص محکوم کردند. رأی صادره مورد اعتراض قرار گرفت و دیوان عالی کشور این اعتراض را پذیرفت، چرا که متهم مدعی بود بیماری روانی دارد و پزشکی قانونی در کمیسیون باید این موضوع را بررسی میکرد.
بعد از اینکه پرونده به دادگاه برگشت، پزشکی قانونی جواد را مورد بررسی قرار داد و سپس متهم برای بار دوم پای میز محاکمه رفت. او این بار قتل را انکار کرد و گفت: زنم سرطان داشت و من که به او خیلی وابسته بودم. تلاش زیادی کردم که به همسرم کمک کنم و خرج زیادی هم کردم. روز حادثه به همسرم گفتم کارت بانکیاش را بدهد. گفتم پولم تمام شده است. او به من اهمیت نداد و مرتب داشت برای خودش چت میکرد. این رفتارش عصبانیام کرد و از شدت خشم نتوانستم خودم را کنترل کنم و با زنم دعوا کردم. بعد یکدفعه دیدم یک چیزی بالای سرم است. نفهمیدم زنم بالای سرم است یا چیز دیگری. چاقو دستش بود. چاقو را گرفتم و به خودش زدم ولی نفهمیدم چه کسی بود.
متهم گفت: من بیماری اعصاب و روان دارم، اصلاً یادم نمیآید چه اتفاقی افتاد. من زنم را نزدم، آن چیزی که بالای سرم بود را زدم.
او در پاسخ به این سوال که چند ضربه به همسرش زده است، گفت: اصلاً یادم نمیآید، مگر من به همسرم ضربه زدم؟
متهم که سعی داشت نشان دهد چیزی به یاد ندارد گفت: من زنم را دوست داشتم و عاشقش بودم. نمیخواستم او را بکشم.
بنا به این گزارش، در پایان هیات قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.