logo
  1. برگزیده
جامعه و حوادث

زندگی نباتی مادر دو کودک مشهدی ادامه دارد

منبع
روزنامه شهروند
بروزرسانی
زندگی نباتی مادر دو کودک مشهدی ادامه دارد
روزنامه شهروند/ فقط نفس مي‌کشد و چشمانش را باز مي‌کند. اين، همه توانايي مادر جواني است که چهارمين ماه از زندگي نباتي‌اش را تجربه مي‌کند. زهره پس از آن حادثه وحشتناک تصادف به اين روز افتاد. محمد، شوهر زهره، هم چند هفته‌اي به کما رفت و پسرش متين هم در بيمارستان بستري شد؛ بعد از آن تصادف خونين زندگي آنان زير و رو شد. زهره وقتي از هوش رفت، باردار بود، پزشکان هم همه تلاش‌شان را کردند تا حداقل نوزاد را صحيح و سالم به دنيا بياورند؛ زحمات کادر درماني با تولد مهدي به بار نشست اما حالا يک ماهي مي‌شود که مهدي از آغوش گرم مادر بي‌نصيب است. ظاهرا زهره هم لذت مادرشدن مجددش را درک نمي‌کند. اين را پزشکاني که براي ويزيت و معاينه زهره بر بالينش حاضر شده‌اند، مي‌گويند: «مثل گياه فقط تنفس مي‌کند و اندام‌هاي داخلي‌اش به ‌طور غيرارادي کار مي‌کنند. اما آگاهي و هوشياري محيطي‌اش نزديک به صفر است» و اين يعني زندگي نباتي. حالا حدود يک ماه است که زهره از کاشان به خانه‌اش آمده است. خانه‌اي که اين روزها دو مادربزرگش آن را اداره مي‌کند. مادر زهره کارهاي دخترش را انجام مي‌دهد. به او غذا مي‌دهد، پوشکش را تعويض مي‌کند و هرازگاهي هم با دخترش همکلام مي‌شود. او شنيده که صحبت‌کردن با بيماران نباتي به آنها کمک مي‌کند: «شب‌ها با او حرف مي‌زنم؛ از بچگي و خاطراتش، اتفاقاتي که با آن خاطره داشت، از آشنايي با محمد و تولد پسرش متين اما او هيچ واکنشي ندارد ولي من خسته نمي‌شوم و اميدم را از دست نمي‌دهم، دخترم يک روز به هوش مي‌آيد.» وضع محمد هم چندان تعريف ندارد. او وقتي بعد از چند هفته از کما خارج شد، پزشکان کار سنگين را براي او ممنوع کردند. اما محمد به جز مکانيکي کار ديگري بلد نيست. همين هم شده تا در اين مدت خانه‌نشين شود و پولي نداشته باشد که خرج خانه را بدهد. محمد حالا دو پسر دارد، متين سه ساله و مهدي که همين روزها وارد دومين ماه زندگي‌اش مي‌شود. اين بچه‌ها هم مراقبت مي‌خواهند، مادر محمد هم مثل مادر زهره به کمک آنها آمده است؛ از صبح تا شب خانه پسر و عروسش کار مي‌کند، غذا درست مي‌کند، نظافت خانه و مراقبت از محمد و زهره. اين زن ميانسال با اينکه مرخص‌شدن زهره را از بيمارستان نشانه خوبي مي‌داند اما نگران آينده است؛ اينکه اين وضع تا کي ادامه دارد. اين مادر غم و غصه‌هاي ديگري هم دارد؛ او از بي‌پولي و هزينه‌هاي بالاي نگهداري زهره به«شهروند» مي‌گويد: «هزينه نظافت عروسم زياد است. براي اينکه زخم بستر نگيرد، بايد مدام زير کمرش را عوض کنيم، خرج بچه‌ها هم هست. همين خورد و خوراک‌شان کلي مي‌شود. پسرم هم که ديگر نمي‌تواند کار کند. من هم يک زن دست‌تنها هستم. تازه همسرم هم از کار افتاده است؛ واقعا نياز به کمک داريم.» حالا خانواده ٦ نفره خوبارگرد روزهاي سختي را سپري مي‌کند. محمد مرد اين خانواده که پس از آن تصادف حرف‌زدن برايش مشکل شده، به هر دري مي‌زند تا شايد بتواند کاري براي همسر و بچه‌هايش انجام دهد، تلاش مي‌کند، اما روزي‌اش کم است. جايي به او کار نمي‌دهند؛ حتي به‌عنوان يک نيروي خدماتي ساده. محمد درمانده و مستأصل تنها چشم اميدش به سازمان‌ها و نهادهايي است که به او و امثال او کمک مي‌کنند، از بهزيستي و کميته امداد گرفته تا آستان قدس رضوي.
ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره
اخبار بیشتر درباره