بازار مکاره نقل و انتقالات
خبر ورزشي/ اگر به سود ناشي از هر نقل و انتقال چندين صد تومان و چندين ميلياردي توجه حداقلي هم داشته باشيم، دلايل و مکانيزم «يار خري» از پرده بيرون ميافتد!
يکم- فلسفه يارگيري چيست؟ تيمها، در همه جاي دنيا، چرا بازيکن ميخرند و چرا براي خريد يک بازيکن باکيفيت، گاهي حتي چند بازيکن خود را که فايدهشان کمتر است، ميفروشند؟
آيا قرار است ويترين تيم عوض شود؟
آيا قرار است پولي هزينه شود و بازاري از رونق نيفتد؟
آيا گمانهزني درباره پورسانتها و درصدبگيرها را بايد با قوت بيشتري، صاحب قدرت جابهجايي در هر تيمي دانست؟
و سرانجام چه؟ کدام احتمال عينيتر، واقعيتر و محتملتر است؟ اغلب مشاهده ميکنيم که نگاه پولي و زور «حقالمعامله» گرفتن و دادن، نگاه غالب و زور بيشتر است! يار ميگيرند تا يار گرفته باشند! يار ميگيرند که پولي رد و بدل شود! گاهي حتي، هيچ انطباقي با يک منطق رياضي ندارد! گاه ميخواهند با آب حمام دوست بگيرند پس اقدام ميکنند به خريد و فروش در بازار آشفته نقل و انتقال بازيکنان!
اگر به سود ناشي از هر نقل و انتقال چندين صد تومان و چندين ميلياردي توجه حداقلي هم داشته باشيم، دلايل و مکانيزم «يار خري» از پرده بيرون ميافتد! ده درصد از چند ميليارد!
رزرو خريدن: ضعيف گرفتن
دوم- بازيکني که خريده و به نيروي انساني تيم اضافه ميشود، چگونه بازيکن بايد باشد و هست؟ واجد کيفيت برتر و ارزش فني بيشتر يا فاقد اين قبيل ويژگيهاي کيفي؟
سرراست ميپرسيم: ... تيمها بايد بازيکن درجه اول بخرند يا صرفه و صلاحشان در ابتياع بازيکنان نازلتر از لحاظ کلاس بازي و درجات مهارتي، قدرت فيزيکي و دستکم، برخورداري از يک ويژگي مهم است (مثلاً بالاتر از همه مدافعان ليگ برتر، سر ميزنند) با توجه به پاسخي که ميشنويم، آنگاه اين سؤال جوابي قانعکننده و فوتبالپسندانه را طلب ميکند که:
... پس چرا بازيکنان خريده ميشوند؟ آن هم به قيمت نوشدارو که در تيم جديد خود، بايد عمر گران خود را روي نيمکت و بالاي سکوها سپري کنند! مثل ... الي ماشاءا...، از همين دست بازيکنان فاقد امتيازهاي خاص! مثل ... ما اسم نميبريم، شما خودتان نقطهچينها را پر کنيد!
به همين دليل است که استفاده از پنجرههاي ويژه يارگيري، اغلب بل حرف و حديثهاي بسياري، محل دخيل بستنهاي دلالان زرنگ و همکارانشان در تيم مورد نظر ميشود! و اينجاست که حقالعمل مربوطه، سرميزند حتي به ۶۰ و ۵۰ درصد براي تيم وکلاي محترم و شرکا!
تيمهاي مدير گزيده
سوم- يارگيري چقدر مهم ست؟ يارگيري، چقدر فني و تکنيکال محسوب ميشود؟ يارگيري، چگونه و چطور، وصل ميشود و بلکه تعيينکنندگي پيدا ميکند در انتخاب تاکتيک و حتي استراتژي هر تيمي؟
مشخصههاي حرکتي و بازي با توپ با نبردهاي تن به تن، يا اعمال پرسينگ و بازي پرفشار و کمفشار تيمها، به کدام عوامل اصلي و اساسي ارتباط تنگاتنگ دارد؟ بنابراين، بايد پرسيد که يارگيري را مگر ميتوان روي هوا و براي نان رساندن- احياناً به خود نانرسان هم- انجام داد؟ و مگر اين کار بسيار پراهميت، در صلاحيت مديران گماشته از جاي ديگر ميگنجد؟ بنابراين چگونه است که در استقلال به شکلي که سر و شکل درستي هم ندارد، چون مربي ندارد، يا پرسپوليس مدير کور، با سليقه هر کس ديگري غير از يحيي- و تيم او در کادر فني- جور کنيم و سپس فرداي روز اول مسابقهها، از اينان بپرسيم: ... پس چي شد؟ پس چرا اينطوري شد؟ پس چرا تيمتان به جاي آنکه جور باشد، اين همه ناجور ميدود و اغلب هم نميدود؟
***
حالا فهميديد که چرا امير قلعهنويي، تمام کارهايش را به همکارانش ميسپارد؟ چون قبولشان دارد، الا و مگر «يارگيري» که کار خودش است! ويسي هم مثل امير! جواد هم تا حدودي!
غارت نساجي بعد از ذوب
چهارم- ذوبآهن را خود ذوبيها چوب حراج زدند! ولي درباره نساجي چه بايد گفت؟ مازنيها، تک تيمشان را به کدام گناه در تلاشي و از هم پاشيده ميبينند؟ يک تيم خوب، يک تيم قوي با فوتبال شناسنامهدار و اصول منحصر به خود، چرا بايد داغان شود؟ نساجي، بودنش به ضد که بود؟